مختصری پیرامون «بداء»
تعریف لغوی بداء :
«بداء» با الف ممدوده بر وزن «سَماء» اسم مصدر و مشتق از «بدو» به معناى ظاهر شدن و آشکار گشتن و نیز به معناى رأى جدید است یعنى شخصى در گذشته رأى نادرستى داشت ولى هم اکنون رأیى پسندیده را گزینش کرده است. علاوه بر این ها به معناى علم پیدا کردن به امر مجهول هم به کار رفته است. در حقیقت بداء دو معنا دارد:
۱٫ «بَدَأَ الاْءَمْرُ بُدُوّا وَبَدآءً»؛ یعنى این موضوع آشکار و واضح شد. پس، یکى از معانى «بداء» آشکار شدن و وضوح است.
۲٫ «بَدا لَهُ فِی الاْءَمْرِ کَذا»؛ یعنى در این موضوع چنین رأیى برایش پیدا شد؛ رأى تازه اى پیدا کرد.
تعریف اصطلاحی بداء :
بطور کلی بداء در اصطلاح، یعنى تغییر سرنوشت و تقدیر الهى در مورد انسان بر اثر اعمال پسندیده و ناپسند او. البته درباره خداوند، به مفهوم آشکار شدن چیزى است که بر بندگان مخفى بوده و ظهورش براى آنان تازگى دارد. این تعریف، چیزى است که شیعه به دنبال اثبات آن مى باشد و داراى اثر تربیتى فراوانى در جامعه اسلامى است.
اعتقاد دقیق شیعه درباره بداء :
این حقیقت قرآنی که خداوند آنچه را که بخواهد تغییر میدهد، همان مسألهی «بدا» است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفی میکنند. از نظر شیعه بدا همان کاری است که خداوند در لوح محو و اثبات میکند و چیزی فراتر از آن نیست و این که بعضی از نویسندگان اهل سنت به شیعه نسبت میدهند که گویا شیعه معتقد است که گاهی خدا چیزی را نمیداند وسپس علم بر او عارض میشود و این همان بداست، نسبت ناروا و خلاف واقعی است و هرگزشیعه بدا را به این معنی بر خدا اثبات نمیکند و از آن بیزار است.
آنچه شیعه از زمان ائمهی معصومین علیهم السلام تا به حال به آن عقیده دارد این است که گاهی خداوند چیزی را که مقدر کرده تغییر میدهد و این نه بدان جهت است که خداوند از اول مصلحت واقعی را نمیدانست و بعد آن را دانست، بلکه برای آن است که خداوند صلاح میدانست که چیزی اول به گونهای مقدر شود و سپس به گونهای دیگر تحقق یابد و این به خاطر مصالحی است که بعضی از آن را میدانیم و بعضی را نمیدانیم؛ یکی از آن مصالح که میدانیم اعلام قدرت مطلقهی خداوند است و دیگر این که مردم به انجام کارهای خوب تشویق شوند و بدانند که اگر آن کارها را بکنند خداوند سرنوشت آنهارا تغییر میدهد و گمان نکنند ایمان و عمل صالح در سرنوشت محتوم انسان تاثیری ندارد.
این که میگوییم «بدا لله» به معنای آن نیست که برای خدا چیزی که معلوم نبودآشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزی را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد و«بدا لله» به معنای «ابدی و اظهر» میباشد.البته «بدا لفلان» در لغت به معنای آشکار شدن چیزی پس از جهل به آن است ولی معلوم است که هیچ موحدی آن را به خدا نسبت نمیدهد و خداوند منزه از آن است و نسبت آن به خدا از باب مجاز است مانند نسبت دادن مکر و کید و خدعه و نسیان به خداوند که در آیات قرآنی آمده و منظور از آن، معنای لغوی این الفاظ نیست بلکه از باب مجاز، معنای درست دیگری دارند که میتوان آن ها رابه خدا نسبت داد.
آیات قرآن پیرامون بداء :
اگر بخواهیم اصل عقیدتى بداء را در یک آیه بیابیم مى توان به آیه ۳۹ سوره مبارکه رعد اشاره کرد: (یَمْحُو اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ) : «خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مى کند و لوح محفوظ نزد اوست». اما دیگر آیات :
۱٫ إن الله لا یغیّر ما بقومٍ حتی یغیّروا ما بأنفسهم : خدا وضع هیچ قومی را (از آسایش به سختی) دگرگون نمیسازد مگر اینکه آنان خود وضع خویش را دگرگون سازند.
۲٫ و لو أنّ أهل القری آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض و لکن کذّبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون : اگر ساکنان آبادیها ایمان آورده، پرهیزکار میشدند ما برکات آسمان و زمین را به روی آنان میگشودیم، ولی (چه سود؟ که) آنان دین خدا را تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر اعمالشان عذاب کردیم.
۳٫ سیوطی در تفسیر خود آورده است که: امیرالمؤمنین علی(ع) از پیامبر(ص) درباره تفسیر آیه «یمحوا الله ما یشاء» سؤال کرد، پیامبر(ص) در پاسخ چنین فرمود: «من دیدگان تو و امت را با تفسیر این آیه روشن میکنم: صدقه در راه خدا، نیکی به پدر و مادر، و انجام کارهای نیک، بدبختی را به خوشبختی دگرگون ساخته، مایه افزایش عمر میگردد و از مرگهای بد جلوگیری میکند.
۴٫ وَ مَنْ اعرض عن ذکرى فان له معیشهً ضنکاً : و هر کس از یاد من روى گردان شود زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت.
۵٫ فَلَوْلا کانَتْ قَرْیَهٌ آمَنَتْ فَنَعَها ایمانُها اِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الخِزْىِ فِى الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ اِلى حین : چرا هیچ یک از شهرها و آبادى ها ایمان نیاوردند (که ایمانشان به موقع باشد و) به حالشان مفید افتد؟! مگر قوم یونس، هنگامى که ایمان آوردند عذاب رسوا کننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدت معینى (تا پایان عمرشان) آن ها را بهره مند ساختیم.
در این آیه عذاب قوم یونس که پیش از آن از سوى آن پیامبر الهى(علیه السلام) پیشگوئى شده بود و به این ترتیب اشاره به تقدیر الهى در این زمینه کرده بود با ایمان و عمل صالح قوم او برطرف گشته و متحول مى گردد.
۷٫ فَلَولا اَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّینَ* لَلَبِثَ فى بِطنِهِ اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ : و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهى مى ماند.
۸٫ وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلا قَرْیَهً کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکان فَکَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللّهِ فَاَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الجُوعِ وَ الخَوفِ بِما کانُوا یَصْنَعُون : خداوند (براى آنان که کفران نعمت مى کنند) مثلى زده است: منطقه آبادى که أمن و آرام و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا مى رسید اما نعمت هاى خدا را ناسپاسى کردند و خداوند به خاطر اعمالى که انجام مى دادند لباس گرسنگى و ترس بر اندامشان پوشانید».
جا دارد بدانیم که یهودیان معتقدند که خداوند پس از آفرینش عالم، برنامه اى کلى و فراگیر براى آن معین فرموده و مى گویند که خداوند این جهان را تابع همان برنامه اولیه اى که خدا تنظیم کرده قرار داده است بى آن که بتواند در گذر زمان در آن تغییرى ایجاد کند،([۱۵])ولى خداوند در ردّ آن ها ضمن اشاره به بسط ید و قدرت خود تصریح به لوح محو و اثبات مى کند: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ اَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» : «و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است» دستهایشان بسته باد و به خاطر این سخن از رحمت الهى دور شوند، بلکه هر دو دست (قدرت) او گشاده است.»
روایات اهل بیت(ع) پیرامون بداء :
امامان معصوم علیهم السلام اعتقاد به بدا را بالاترین نشان اعتقادبه توحید و تنزیه پروردگار میدانند و آن را یکی از آموزههای مشترک ادیان معرفی میکنند:
امام باقر یا امام صادق علیمها السلام فرمود: «ما عبد الله بشیء مثل البداء» : «خداوند با چیزی مانند بدا عبادت نشده است
امام رضا علیه السلام فرمود: «ما بعث نبی قط الا بتحریم الخمر وان یقر له بالبداء» : «هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر به حرام بودن شراب واقرار به بدا برای خداوند
اعتقاد به بدا که پیشوایان دین علیهم السلام به آن اهمیت ویژهای میدادند، برایرسیدن به کمال توحید و تنزیه خداوند است و امامان علیهم السلام بدا را چنین معنا کردهاند که آن ناشی از جهل نیست بلکه تغییر اراده ومشیت خدا از روی علم است:
امام صادق علیه السلام فرمود: «ان الله یقدم ما شاء و یؤخر ما یشاء و یمحو ما یشاءویثبت مایشاء وعنده ام الکتاب وقال: کلامر یریده الله فهو فی علمه قبل ان یصنعه،لیس شیء یبدو له الاو قد کان فی علمه، ان الله لا یبدو له من جهل.» : « خدا هر چه را بخواهد پیش میاندازد و هر چه رابخواهد مؤخر میکند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات میکند و کتاب مادر نزد اوست و فرمود: هر چیزی را که خدا اراده میکند پیش از آن که آن را پدیدآورد، در علم او وجود دارد، چیزی بر او آشکار نمیشود مگر این که در علم او بودهاست، همانا برای خدا از روی جهل آشکار نمیشود.
همچنین پیشوایان معصوم علیهم السلام از کسانی که بدا در خدا را به معنای آشکارشدن پس از جهل میدانند اعلام بیزاری کردهاند:
امام صادق علیه السلام فرمود: «من زعم انالله یبدو له فی شیء لم یعلمه امسفابراوا منه.» : «هر کس گمان کند که برای خدا چیزی که دیروزنمیدانست آشکار میشود، از او بیزاری کنید.»
برخی مصادیق بوجود آمدن بداء :
۱ـ امام معصوم فرمودند : ان الدعاء یرد القضاء و لوا برم ابراماً : «دعا سبب دگرگونى سرنوشت و قضاء الهى مى شود ولو امرى محتوم شده باشد»!
۲ـ امام محمدباقر(ع) میفرماید: «صله رحم، اعمال را پاکیزه و اموال را با برکت میسازد، همچنین بلا را دفع، و حساب را آسان میگرداند و اجل (معلّق) را به تأخیر میاندازد.»
لوح محو و اثبات و لوح محفوظ :
آیه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الکتب؛ خداوند هرچه را بخواهد محو و هرچه را بخواهد؛ اثبات میکند و «امالکتاب» نزد او است» این آیه قانون کلی را بیان میکند و آن اینست که: تحقق موجودات و حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: یکی مرحله قطعیت که هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد و در آیه فوق از آن اشاره به «ام الکتاب، کتاب مادر» شده است.
دیگری مرحله غیرقطعی به تعبیر دیگر «مشروط» است در این مرحله، دگرگونی در آن راه دارد. گاهی نیز از این دو به «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» تعبیر میشود. گوئی در یکی از این دو لوح، آنچه نوشته شده است به هیچ وجه دگرگونی در آن راه ندارد و کاملاً محفوظ است و اما دیگری ممکن است چیزی در آن نوشته شود و سپس محو گردد و به جای آن چیز دیگری نوشته شود.
فائده این «بداء» این است که مردم بدانند، سرنوشتشان در دست خودشان است و با تغییر مسیر و روش قادرند سرنوشت خود را تغییر دهند.
اما حقیقت امر این است که گاهی یک حادثه را با اسباب و علل ناقصه آن در نظر میگیریم، مثلاً: سمّ کشندهای را که مقتضای طبیعتش نابود کردن یک انسان است مورد توجه قرار میدهیم و میگوئیم هرکس آن را بخورد میمیرد در حالی که این سم دارای «ضد سم» نیز است که اگر خورانده شود اثر سم را خنثی میکند در نتیجه مرگ به خاطر «خوردن سمّ» جنبه قطعی ندارد و به اصطلاح جای آن «لوح محو و اثبات» است که تغییر و دگرگونی با توجه به حوادث دیگر در آن راه دارد.
ولی اگر حادثه را با علت تامهاش، یعنی وجود مقتضی و اجتماع همه شرایط و از میان رفتن همه موانع و… در نظر بگیریم؛ این حادثه جنبه قطعی دارد و هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد. از امیرالمؤمنان علی ـ علیهالسّلام ـ نقل شده که از پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره آیه فوق سؤال کرد، پیامبر فرمود: «من چشمان تو را به تفسیر این آیه روشن میسازم و همچنین چشمان امتم را بعد از من، هرگاه کمک به نیازمندان به صورت صحیح انجام گیرد و نیکی به پدر و مادر و انجام هر کار خیر، شقاوت را به سعادت مبدل میکند و عمر را طولانی و از خطرات جلوگیری مینماید» این روایت نشان میدهد که سعادت و شقاوت یک امر حتمی و قطعی نیست حتی انسان میتواند با دست خود، خود را در صف اشقیاء قرار بدهد و میتواند با اعمال صالح، سرنوشت خود را تغییر دهد و همردیف اصفیاء قرار دهد.
با توجه به این، آنچه شیعه از معنی «بداء» اعتقاد دارد و روی آن اصرار و پافشاری میکند، این است که، بسیار میشود که ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس میکنیم که حادثهای به وقوع خواهد پیوست و یا وقوع چنین حادثهای به یکی از پیامبران خبر داده شده در حالی که بعداً میبینیم آن حادثه واقع نشد. در این هنگام میگوئیم «بداء» حاصل شد، یعنی آنچه را به حسب ظاهر ما واقعشدنی میدیدیم و تحقق آنرا قطعی میپنداشتیم، خلاف آن ظاهر شد.
پس نزد خداوند دو لوح قرار دارد: لوح محو و اثبات و دیگری لوح محفوظ. آنچه که “بداء” و تغییر آن واقع میشود که “اجل معلق” نیز از آن جمله است، در لوح محو و اثبات است، اما در لوح محفوظ هیچ گاه بداء واقع نمی شود.
هم چنین گاه پیامبر یا امام از “لوح محو و اثبات” آگاهی می یابد که طبعاً قابل تغییر و دگرگونی است، و بعداً با برخورد به موانع و فطرت شرایط تحقق نمی پذیرد. در تواریخ اسلامی آمده، که حضرت مسیح (ع) درباره عروسی خبر داد که در شب زفاف می میرد، ولی عروس برخلاف پیش بینی مسیح (ع) سالم ماند. هنگامی که از وی جریان را پرسیدند فرمود: آیا صدقهای در این راه داده اید؟ گفتند: آری، فرمود: صدقه بلا را دفع می کند. در این جا روح پاک مسیح (ع) بر اثر ارتباط با لوح محو و اثبات از حدوث چنین حادثه ای خبر داد، در حالی که این واقعه مشروط بود (مشروط به این که مانعی همچون صدقه، بر سر راه آن حاصل نشود) و چون به مانع برخورد کرد، نتیجه چیزی دیگری شد. در چنین مواردی گفته می شود “بداء” حاصل شد، یعنی حادثه ای که به حسب ظاهر می بایست واقع می شد، واقع نشد. حضرت فرمود رختخوابتان را کنار بزنید چنین کردند دیدند دوتا مار به هم چنگ زدند و همدیگر را نیش زدند. وزهر را خالی نمودند.
اما لوح محفوظ لوحی است که تمام حوادث ممکنات درآن ثبت است وفقط خدا میداند و تغییر درآن راه ندارد : بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ .
[divider]
[۱]لسان العرب ج ۱، ص ۳۴۷ و ۳۴۸٫ تاج العروس ج ۱، ص ۱۳۷
[۲] سوره رعد آیه ۱۱
[۳] سوره اعراف آیه ۹۶
[۴] درالمنثور، ج ۳، ص ۶۶
[۵] سوره طه: آیه ۱۲۴
[۶] سوره یونس آیه ۹۸
[۷] سوره صافات،آیات ۱۴۳ و ۱۴۴
[۸] سوره نحل: آیه ۱۱۲
[۹] سوره مائده آیه ۶۴
[۱۰] کافی، ج ۱، ص ۱۴۶
[۱۱] توحید صدوق، ص ۳۳۴
[۱۲] تفسیر عیاشی،ج ۲،ص ۲۱۸
[۱۳] بحارالانوار، ج ۴،ص ۱۱۱
[۱۴] کافى، ج ۲، ص ۴۶۹
[۱۵] کافى، ج ۲، ص ۴۷۰
[۱۶] تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۲۴۷ تا ۲۴۸
[۱۷] تفسیر نمونه ج ۲۱ ص۹