نگاهی اجمالی به آداب و رسوم جاهلیت در المیزان
نگاهی اجمالی به آداب و رسوم جاهلیت
جاهلیت یکی از مفردات قرآنی است که معنایی لغوی و اصطلاحی دارد . در معنای لغوی آن ، جاهلیّت بمعناى حالت جهل است که در اقرب الموارد چنین آمده است و معنای اصطلاحی آن ، ابن اثیر در نهایه چنین می گوید : مراد از آن صفت و حالى است که مردم عرب قبل از اسلام داشتند از قبیل جهل به خدا و رسول(ص) و افتخار بانساب و خود پسندى و ظلم و غیره.
لفظ جاهلیت ۴ بار در قرآن کریم آمده است که به معنای آن فاصله زمانی بعد از حضرت عیسی است که پیامبری مبعوث نشد و فترتی پدید آمد و مردم عرب در جهالت خویش به اوج رسیدند تا جایی که دخترانشان را زنده به گور میکردند.
در نتیجه مراد از جاهلیّت حالتى است که جهالت در آن حکمفرماست در هر قوم و هر ملّت و در هر زمان که باشد ولى مراد از موارد آن در قرآن حالت جهالت مردم قبل از اسلام است.
قاموس قرآن، ج۲، ص: ۸۴
با دقت در آیه وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى (احزاب: ۳۳ ) بنظر میاید که دو جاهلیّت داریم یکى اوّلى و دیگرى آخرى.
المیزان آنرا جاهلیّت قبل از بعثت و بمعنى جاهلیّت گذشته گرفته است . بعضىها آن را زمان بین آدم و نوح و بعضى ما بین ادریس و نوح و بعضى زمان داود و سلیمان، بعضى زمان ولادت ابراهیم و بعضى زمان فترت ما بین حضرت عیسى و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم گرفتهاند که بقول المیزان همه بىدلیل است. قول المیزان از همه قویتر است که جاهلیّه الاولى یعنى جاهلیّتى که در اوّل و گذشته بوده و آن جاهلیّت قبل از بعثت است.
و در تفسیر قمى روایتى با سند از امام صادق از پدرش (ع) در ذیل آیه” وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى” آورده، و آن این است که حضرت فرمود: بعد از جاهلیت اول، جاهلیت دیگرى نیز خواهد آمد.
ترجمه المیزان، ج۱۶، ص: ۴۶۲
حال به چند نونه از رسمهای غلط جاهلی اشاره میشود :
۱ ) قتل و خونریزی و عدم گذشت و عفو)
در تفسیر المیزان ذیل آیه ” وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً” چنین آمده است : الدر المنثور از بیهقى نقل کرده که او در سنن خود از زید بن اسلم روایت کرده که گفت: مردم را در جاهلیت رسم چنین بود که اگر مردى از یک فامیلى کسى را مىکشت از آن قوم و قبیله راضى نمىشدند، مگر بعد از آنکه یکى از بزرگان و رؤساى ایشان را بکشند، البته این در صورتى بود که قاتل خودش از رؤساء نباشد، خداى تعالى در این آیه ایشان را اندرز نموده و مىفرماید” وَ لا تَقْتُلُوا- تا آنجا که مىفرماید- فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ”
ترجمه المیزان، ج۱۳، ص: ۱۳۸
۲ ) رسم ظهار و دعاء)
در جاهلیت، رسم بود وقتى مرد از دست همسرش به خشم مىآمد، و مىخواست او را طلاق دهد یک نوع طلاقشان این بود که بگوید: پشت تو چون پشت مادرم است، و یا بگوید بر من باد که پشت تو را چون پشت مادرم بدانم، و این عمل را” ظهار” مىنامیدند و یک نوع طلاق مىدانستند که اسلام آن را لغو کرد.
و بنا بر این مفاد آیه ” وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللَّائِی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ” این است که خداى تعالى همسران شما را به صرف اینکه ظهار کنید، و بگویید پشت تو چون پشت مادرم است، مادر شما قرار نمىدهد، و چون قرار نداده، پس هیچ اثرى براى این کلام نیست، و شارع اسلام آن را معتبر نشمرده.
” وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ” کلمه” ادعیاء” جمع دعى، به معناى پسر خوانده است، و در جاهلیت این عمل” دعاء” و” تبنى” در بینشان دائر و معمول بوده است، و همچنین در بین امتهاى مترقى آن روز، مانند روم و فارس که وقتى کودکى را پسر خود مىخواندند، احکام فرزند صلبى را در حق او اجراء مىکردند، یعنى اگر دختر بود ازدواج با او را حرام مىدانستند، و چون پدر خوانده مىمرد، به او نیز مانند سایر فرزندان ارث مىدادند، و همچنین سایر احکام پدر و فرزندى را در باره او اجراء مىکردند، و اسلام این عمل را نیز لغو کرد.
ترجمه المیزان، ج۱۶، ص: ۴۱۱
۳ ) مالیدن خون شتر نحر شده به دیوار کعبه)
در کتاب جوامع الجامع در تفسیر جمله” لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها” مىگوید: روایت شده که مردم جاهلیت را رسم بر این بود که وقتى شتر را نحر مىکردند، خون آن را به دیوار کعبه مىمالیدند، پس وقتى مسلمانان به حج رفتند مىخواستند همین رسم جاهلیت را انجام دهند این آیه نازل شد .
ترجمه المیزان، ج۱۴، ص: ۵۳۷
۴ ) غذا نخوردن با افراد کور و چلاق و مریض)
در الدر المنثور است که ابن جریر، و ابن ابى حاتم از ضحاک روایت کرده که گفت: اهل مدینه قبل از آنکه رسول خدا (ص) مبعوث شود رسمشان چنین بود که افراد کور و مریض و چلاق را در غذا با خود شرکت نمىدادند، و فکر مىکردند که افراد کور تشخیص نمىدهند کدام لقمه لذیذتر و بهتر است، مریض هم که نمىتواند مانند سالم غذا بخورد، و چلاق هم حریف اشخاص سالم نیست، ولى بعد از بعثت اجازه داده شد که با آنان غذا بخورند .
و نیز در همان کتاب است که عبد بن حمید و ابن جریر و ابن ابى حاتم، از قتاده روایت کردهاند که گفت: این قبیله که از بنى کنانه بن خزیمه است، در جاهلیت تنها غذا خوردن را ننگ مىدانستند، حتى پیش مىآمد که یکى از آنان بر شدت گرسنگى غذا را با خود مىگردانید تا شاید کسى را پیدا کند که با او غذا بخورد و آب بیاشامد، ولى در اسلام اجازه هر دو قسم غذا خوردن داده شد، و آیه شریفه” لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً” نازل گردید.
ترجمه المیزان، ج۱۵، ص: ۲۳۵
۵) حجراً محجوراً !! )
در المیزان در ذیل آیه ” یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَهَ لا بُشْرى یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً” چنین نقل شده است : کلمه” حِجْراً مَحْجُوراً” اصطلاحى بود از مشرکین که هنگام دیدن کسى که از او ترسى داشتند به زبان مىآوردند، و قرآن کریم در این آیه مىفرماید کفار وقتى ملائکه را ببینند آن وقت هم این کلمه را مىگویند، و خیال مىکنند گفتن آن فایدهاى برایشان دارد .
و از خلیل نقل شده که گفته در جاهلیت وقتى شخصى کسى را که از او مىترسید مىدید اگر در ماههاى حرام بود، براى اینکه او را نکشد مىگفت:” حِجْراً مَحْجُوراً” یعنى بر تو حرام است که متعرض من شوى، چون ماه، ماه حرام است آن شخص هم متعرضش نمىشد . و از ابى عبیده نقل شده که گفته است این یک افسونى بود براى عرب، که هر وقت از کسى مىترسید، چون در حرم و یا شهر حرام به او بر مىخورد، این کلمه را مىگفت، و این در وقتى بود که خونى در میان آنان بود .
مشرکین در قیامت به ملائکهاى که قصد عذاب ایشان را دارند” حِجْراً مَحْجُوراً” مىگویند، و مقصودشان این است که ما را پناه دهید.
ترجمه المیزان، ج۱۵، ص: ۲۷۶
۶) ناسزا گفتن به روزگار )
در مجمع البیان در ذیل آیه” وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ” مىگوید: در حدیثى از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود: دهر را ناسزا نگویید، که دهر همان خدا است. مؤلف: طبرسى بعد از نقل این حدیث گفته: تاویلش این است که اهل جاهلیت حوادث ناگوار و بلاهایى را که نازل مىشد به دهر نسبت مىدادند، و مىگفتند دهر این بلا را بر سر ما آورد، و چنین و چنان کرد. آن گاه آن را به باد ناسزا مىگرفتند، رسول خدا (ص) فرمود: سازنده همه این حوادث خدا است، پس شما که سازنده آنها را ناسزا مىگویید، در حقیقت خدا را ناسزا گفتهاید- این بود بیان مرحوم طبرسى-. روایت بعدى هم این بیان را تایید مىکند.
ترجمه المیزان، ج۱۸، ص: ۲۷۸
۷) هامه ! )
مراد از” هامه” یک اعتقاد خرافى در بین مشرکین و اهل جاهلیت است که معتقد بودند اگر کسى کشته شود روحش به شکل مرغى در مىآید، و در قبر او لانه مىکند، و همواره مىنالد، و از عطش شکوه مىکند، تا انتقامش را از قاتلش بگیرند.
ترجمه المیزان، ج۱۹، ص: ۱۲۹
۸) اعتقاد به انواء ! )
قبل از اسلام در بین عرب جاهلیت این اعتقاد رواج داشت که حوادث جوى از قبیل باران و باد و حرارت و سردى هوا را به ستارگانى نسبت مىدادند و بیست و هشت ستاره به نامهایى معین مىشناختند که هر یک از آنها سیزده شب در آسمان بوده و در شب چهاردهمش غروب مىکرد و در همان ساعت ستاره دوم از مشرق طلوع نموده سر بر مىآورد مىگفتند نوء فلان غروب کرد و نوء فلان سر بر آورد و معتقد بودند حوادث جوى در همین هنگام یعنى در هنگام غروب یک نوء و طلوع دیگرى رخ مىدهد در نتیجه اگر باران مىآید مىگفتند ستاره فلانى به ما باران داد و همچنین حوادث دیگر را به یکى از آن انواء نسبت مىدادند. و نیز معتقد بودند که ماه هر شب در یکى از آن بیست و هشت منزل قرار دارد و هر منزلى را هم به نامى مسمى کرده بودند زجاج در امالى خود نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس بگوید به وسیله ستاره باران آمد و ما مشروب شدیم به ستاره ایمان آورده و به خداى تعالى کافر شده است و کسى که بگوید خدا مشروبمان کرد به خدا ایمان آورده و به ستاره کفر ورزیده.
ترجمه المیزان، ج۱۹، ص: ۲۴۷
با ذکر ۳ نکته مهم این تحقیق کوتاه را به پایان میبیریم :
۱) آداب و رسوم و عقاید جاهلیت بیش از اینهاست و تحقیقی مفصل را میطلبد و ما در اینجا به چند نمونه از آنچه المیزان نقل کرده است بسنده میکنیم. کشتن فرزندان از ترس فقر ، زنده بگور کردن دختران، اعتقاد به وحی شیطان بر کاهنان ، عشوه گری زنان ، ملائکه را دختران خداوند دانستن و صدها مورد دیگر همه از خصوصیات دوره جاهلیت است.
۲) لزوما تمام رسومات جاهلی بد نیست بلکه بعضی از آنها خوب بوده و اسلام آنها را امضا کرده است مثل حرمت قتل و جنگ در ماههای حرام.
۳) همانطور که در صدر این مقاله عنوان شد جاهلیت یک معنای فراگیری دارد و آن اعمال و اعتقادات جاهلانه است که ممکن است در هر زمان و مکانی و از هر ملت و قومی سربزند. مهم آن است که ما با عملکرد عقلانی و عالمانه به بررسی آداب و رسوم خود بپردازیم و رسوم جاهلی عصر خویش را یافته و آنها را از جامعه خویش دور کنیم .
در پایان با ذکر چند نمونه از اعتقادات و رسوم جاهلی جامعه کنونی خویش که نه با عقل و نه با شرع مطابق است، بحث را جمع میکنیم. یادمان باشد که وظیفا تک تک ماست که با این خرافات مبارزه جدی داشته باشیم :
۱)دختردار شدن کم لطف تر از پسردار شدن
۲)اهانت به روزگار در بروز مشکلات
۳)توقف کارها در صورت عطسه !
۴)شکاندن تخم مرغ برای . . . ! ! !
۵)مالیدن خون قربانی روی پلاک ماشین یا پیشانی نوزاد تازه متولد شده
۶)نگاه ابزاری و . . . به زن
۷)نحس دانستن عدد ۱۳ یا . . .