نوزدهمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / عصمت انبیاء ۳
برخی میگویند معصوم کسی است که اصلاً نمیتواند گناه کند. ایشان بدنشان، جسمشان، نفس و روحشان طوری است که اقتضا نمیکند گناه کنند. بعضیها هم اینگونه گفتهاند که اینها فقط قدرت بر انجام طاعت دارند نه چیز دیگربرخی هم مانند ابوالحسن اشعری میگویند که اینها اصلاً قادر نیستند که معصیت انجام دهند. همه ی این اقوال یک نشانه را هدف گرفتهاند که انبیاء قدرت گناه ندارند. در حالی که حق عکس این مطالب می باشد …
اعوذُ بالله مِنَ الشیطان الرّجیم
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحّمدُ اللهِ ربِّ العالَمین. بارِئِی الخَلائِقِ اَجمَعین. باعثِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلین وَ الصَّلاهُ وَ السَّلام عَلی اشرفِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلین، حبیبِ الهِ العالَمین اَبَاالقاسِم مُحَمَّد (ص) و عَلی آلهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین و لَعنَهُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا حُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الشَّهِیدُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
با عرض سلام و ادب محضر خواهران و برادران مکرّم. انشاالله توسل امشب ما به سیدالشّهدا مورد توجه این حضرت قرار بگیرد. در طول این هفته انشاالله جزء ۱۹ قرآن را تلاوت کرده و ثوابش را نثار امام حسین (ع) میکنیم.
در ابتدای جلسه هفته دفاع مقدس را هم گرامی میداریم و نثار همه شهدای دفاع مقدس صلوات بلندی میفرستیم. همچنین سالروز بازگشایی مدارس را تبریک عرض نموده و نثار همه معلمان هم صلواتی میفرستیم.
در این جلسه محدوده عصمت مطرح می شود.
محدوده عصمت یعنی انبیاء الهیای که در نبوت عامه مورد بحث ما بودند، تا چه اندازه معصومند؟ برای پاسخ به این سؤال نظر فِرَق اسلامی و نظر شیعه امامیه را مطرح میکنیم.
از علامه حلی نقل شده است که ایشان می فرماید:
« أقول: ذهبت الإمامیّه إلى أنّ الأنبیاء معصومون قبل البعثه و بعدها عن الصّغائر عمدا و سهوا، و عن الکبائر کذلک. و خالفهم فیه جمیع الفرق / نظر امامیه (شیعه اثنیعشری) این است که انبیاء معصومند هم قبل از اینکه به رسالت برسند و هم بعدش. هم از گناه صغیره، هم از گناه کبیره، چه سهوی، چه عمدی ،تمام فرقههای اسلامی در این بحث با شیعه مخالفند…»
یعنی شیعه امامیه معتقد است که انبیاء تمام عمرشان معصومند. هیچکس غیر شیعه امامیه عصمت کامل و تام را برای انبیاء قائل نیست.
«أمّا المعتزله فذهب أکثرهم إلى عصمتهم عن الکبائر و تعمّد الصّغائر و جوّزوا علیهم الصّغائر سهوا؛ و منهم من جوّز صدورها عنهم عمدا. و من المجبّره من أجاز الکبائر و هم الحشویّه. / معتزله اکثرشان اینطور گفتهاند که انبیاء از گناه کبیره و گناه صغیره عمدی معصوماند ولی امکان دارد که سهواً گناه صغیرهای مرتکب شوند. بعضی از معتزله گفتهاند که صغیره عمدی هم از ایشان سر میزند. برخی از این فرقه مُجَبَّره که اهل جبر هستند گفتهاند که ممکن است انبیاء گناه کبیره هم انجام دهند.» (معتزله یک فرقه کلامی مهم در دنیای اسلام است ولی سالهاست که از بین رفتهاند. البته اخیراً معتزله جدید به وجود آمده که از جهت کارشناسی خیلی قابل قبول نیست.)
«و الأشعریّه منهم جوّزوا تعمّد الصّغائر. / بعضی از اشعریمذهبها گفتهاند که انبیاء اجازه دارند عمداً گناه صغیره بکنند. »
« و الخوارج جوّزوا علیهم الکفر. / خوارج هم میگویند امکان دارد که انبیا کافر هم بشوند. (زیرا خوارج معتقند کسی که مرتکب گناه کبیره شود، کافر است.)»
«و قبل الخوض فى ذلک لا بدّ من البحث عن العصمه ما هى فنقول: ذهب قوم إلى أنّ المعصوم هو الّذی لا یمکنه الإتیان بالمعاصی بأن یکون مختصّا بکیفیّه بدنیّه أو نفسانیّه تقتضى امتناع الإقدام؛ کما ذهب إلیه بعضهم أو یکون قادرا على الطّاعه لا غیر، أو غیر قادر على المعصیه کما اختاره أبو الحسن الأشعرىّ. و هذه الأقوال مشترکه فى سلب القدره، و الحقّ خلافه، و إلّا لزم أن لا یکون المعصوم مثابا على ترک القبائح؛ و التّالى باطل إجماعا فالمقدّم مثله فإذن وجب أن تفسّر العصمه بغیر ذلک. و الأقرب ما اختاره الشّیخ أبو إسحاق ره و هى: عباره عن لطف یفعله اللّه تعالى بالمکلّف لا یکون له معه داع إلى المعصیه و إلى ترک الطّاعه، مع قدرته علیهما.
قبل از اینکه خیلی وارد بحث شویم لازم است توضیح دهیم که اصلاً عصمت چیست. برخی میگویند معصوم کسی است که اصلاً نمیتواند گناه کند. ایشان بدنشان، جسمشان، نفس و روحشان طوری است که اقتضا نمیکند گناه کنند. مثلاً مثل بعضی بدنها که شهوت ندارند. و اینگونه گناه نکردن هنر نمیباشد. بعضیها هم اینگونه گفتهاند که اینها فقط قدرت بر انجام طاعت دارند نه چیز دیگربرخی هم مانند ابوالحسن اشعری میگویند که اینها اصلاً قادر نیستند که معصیت انجام دهند. همه این اقوال یک نشانه را هدف گرفتهاند که انبیاء قدرت گناه ندارند. در حالی که حق عکس این است. اگر اینطور باشد لازم میآید که معصوم به واسطه ترک گناه پاداشی به او داده نشود. (وقتی خدا به معصوم پاداش میدهد به خاطر کاری است، پس حتماً میتواند گناه کند ولی نمیکند. بعد میگوید این یک سری تالی فاسدهایی هم دارد که به آنها نمیپردازیم.) و نیز میگوید آنچه که ما قبول داریم همان حرف خواجه اسحاق است. که ایشان می گوید: عصمت لطف است. و خدا این لطف را به مُکلَّف میکند که انگیزهای برای انجام گناه نداشته باشد.( پس قدرتش را دارد ولی انگیزهاش را ندارد. مثل اینکه شما خیلی تشنه باشید و آب خنک هم باشد ولی موقع خوردن بگویند که در این آب سَم است. در این موقعیت دیگر انگیزهای برای آب خوردن ندارید. امام معصوم میداند که در زنا سَم است ولی در ازدواج دائم و موقت خیر است. امام معصوم در گناه سَم را میبیند اما ما نمیبینیم. پس انگیزهای برای ترک طاعت ندارند. قدرت انجام گناه و ترک طاعت را دارند اما انگیزهاش را ندارند).»
« إذا ثبت هذا فنقول: الدّلیل على عصمه الأنبیاء أنّه لو وقع الخطاء لزم التّنفّر عن أقوالهم. و التّالى باطل؛ و إلّا لزم نقض الغرض من البعثه فالمقدّم مثله؛ و لأنّ المعجزه دالّه على صدقهم و أتباعهم، فلو صدر الذّنب عنهم لبطلت دلاله المعجز على ما دلّت علیه، و لأنّه کان یجب الاستخفاف بهم، و النّهى لهم عن ذلک و التّوالى باطل فالمقدّم مثله. / وقتی اینها اثبات شد اگر خطا انجام بدهند دیگر مردم از حرفهایشان متنفر میشوند و وقتی مردم متنفر شوند باطل میشود. اصلاً نقض قرض میشود که اینها برای چه آمدهاند و دیگر کسی به حرفهایشان گوش نمیدهد. اصلاً معجزه میآورند که بگویند ما راست میگوییم و مردم ازیشان پیروی کنند. اگر از ایشان گناه سر بزند حرف راستشان (معجزه) از بین میرود. حرف راست (معجزه) و گناه یکجا جمع نمیشوند. اگر گناه کنند خفیف میشوند و مردم باید آنها را نهی از منکر کنند و اینها همگی باطل است.» (أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص: ۱۹۶)
علامه حلی در کتاب دیگر خود به نام کشفالمراد فی شرح تجرید الاعتقاد (این کتاب شرحی است بر کتاب تجریدالاعتقاد که از آثارخواجه نصیر طوسی است) میگوید:
« قال: و یجب فی النبی العصمه لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و لوجوب متابعته و ضدها و الإنکار علیه./ بر پیغمبر عصمت واجب است برای اینکه مردم به او اعتماد پیدا کنند و از او تبعیت کنند.»
« أقول: اختلف الناس هنا فجماعه المعتزله جوزوا الصغائر على الأنبیاء إما على سبیل السهو کما ذهب إلیه بعضهم أو على سبیل التأویل کما ذهب إلیه قوم منهم أو لأنها تقع محبطه بکثره ثوابهم. و ذهبت الأشعریه و الحشویه إلى أنه یجوز علیهم الصغائر و الکبائر إلا الکفر و الکذب و قالت الإمامیه إنه تجب عصمتهم عن الذنوب کلها صغیرها و کبیرها و الدلیل علیه وجوه: أحدها أن الغرض من بعثه الأنبیاء علیهم السلام إنما یحصل بالعصمه فتجب العصمه تحصیلا للغرض. و بیان ذلک أن المبعوث إلیهم لو جوزوا الکذب على الأنبیاء و المعصیه جوزوا فی أمرهم و نهیهم و أفعالهم التی أمروهم باتباعهم فیها ذلک و حینئذ لا ینقادون إلى امتثال أوامرهم و ذلک نقض للغرض من البعثه. الثانی أن النبی تجب متابعته فإذا فعل معصیه فإما أن تجب متابعته أو لا و الثانی باطل لانتفاء فائده البعثه و الأول باطل لأن المعصیه لا یجوز فعلها و أشار بقوله لوجوب متابعته و ضدها إلى هذا الدلیل لأنه بالنظر إلى کونه نبیا تجب متابعته و بالنظر إلى کون الفعل معصیه لا یجوز اتباعه. الثالث أنه إذا فعل معصیه وجب الإنکار علیه لعموم وجوب النهی عن المنکر و ذلک یستلزم إیذاءه و هو منهی عنه و کل ذلک محال.
مردم اینجا اختلاف کردند و گفتند که گناه صغیره مرتکب میشوند اما بر مبنای سهو. برخی هم گفتهاند گناهانشان بر مبنای تأویل است (که شاید بعداً به آن اشاره کردیم). حشویه و اشعریه میگویند که گناه صغیره و کبیره انجام میدهند غیر از کفر و کذب. ولی امامیه میگوید عصمت ایشان واجب است و از همه گناهها پاکاند. »(و بعد دلایلی که آورده تقریباً همانهایی است که در بالا ذکر کردیم.) (کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص: ۳۴۹)
افرادی مانند علامه حلی از بزرگان ما هستند که باید حرفهایشان در دانشگاهها تدریس شود. آقای معرفت که خدا رحمتشون کند میفرمایند: «این علما کسانی هستند که از هر جیبشان چهار مرجع تقلید بیرون میآید.»
ما دو کتاب اعتقادی مهم داریم، ۱ـ الاعتقادات، مرحوم صدوق. ۲ـ تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید شاگرد مرحوم صدوق.
شیخ مفید در کتاب خود به نام تصحیح الاعتقاد درباره عصمت انبیاء میفرماید:
«و الأنبیاء و الأئمه ع من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه على غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلا أن نبینا ص و الأئمه ع من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها (فصل) فأما الوصف لهم بالکمال فی کل أحوالهم فإن المقطوع به کمالهم فی جمیع أحوالهم التی کانوا فیها حججا لله تعالى على خلقه / پیغمبران و بعد آنها ائمه اطهار در حال نبوت و امامتشان معصومند از صغیره و کبیره کامل. در حقیقت ترک مستحب یا همان که ما با تسامح در گفتار میگوییم ترک اولی، میگوید ایشان میتوانند ترک اولی یا ترک مستحب داشته باشند بدون عمد اما نمیتوانند واجب را ترک کنند به جز چهارده معصوم که ترک مستحب هم ندارند و قبل از امامت و نبوتشان هم معصومند. و بر این اعتقاد دارد که موضوع پیغمبر ما و ائمه با بقیه انبیاء تفاوت دارد. انبیاء دیگر تنها در زمان نبوتشان معصومند اما فقط چهارده معصوماند که ترک مستحب از ایشان سر نمیزند حتی قبل از نبوت و امامتشان. (البته راجع به ترک مستحب یا ترک اولی باید بحث کرد ، شیخ مفید و بسیاری از علمای شیعه آیات مربوط به حضرت آدم و انبیاء دیگر را با ترک اولی جمع کردند.) باید این چهارده معصوم را در تمام حالاتشان به کمال وصف کنیم. چون اینان حجت خدا بر مردم و حتی بر انبیاءاند.» (تصحیح اعتقادات الإمامیه، ص: ۱۲۹)
پس وقتی شیعه اعتقاد دارد که ائمه اطهار از انبیاء بالاتر هستند در همهحوزهها صدق میکند، پس در عصمت هم انبیاء بالاترند. اگر بگوییم عصمت امیرالمؤمنین با عصمت انبیاء دیگر برابر است یعنی فضلیتی برای امیرالمؤمنین قائل نشدیم، اینکه میگوییم مولا بر تمام انبیاء فضیلت دارد معلوم میشود که عصمتشان هم بالاتر است.
فاضل مقداد از متکلمین مطرح شعیه هستند؛ «فی أقوال الناس فی متعلّق العصمه و زمانها:
أجمعوا على امتناع الکفر علیهم إلّا الفضیلیه من الخوارج فإنّهم جوّزوا صدور الذنب عنهم، و کلّ ذنب عندهم کفر، فلزمهم جواز الکفر علیهم، و جوّز قوم علیهم
در اقوال مردم است که عصمت به چه چیزی تعلق میگیرد؟ زمانش کی است؟ همه فِرَق اسلامی به جز فُضِیلیه، خوارج میگویند انبیاء کافر نمیشوند. اینان میگویند انبیاء گناه میکنند و هر گناهی را هم کفر به شمار میآورند. »
«الکفر تقیه و خوفا، و منعه ظاهر؛ فإنّ أولى الأوقات بالتقیه زمان ابتداء الدعوه لکثره المنکرین له حینئذ، لکن ذلک یؤدّی إلى خفاء الدین بالکلیه.
منع این خیلی آشکار است و نیاز به توضیح ندارد برخی گفتهاند از روی تقیه و ترس و خوف جان امکان دارد که کافر شوند.»
«و جوّز الحشویه و أصحاب الحدیث علیهم الإقدام على الکبیره و الصغیره و لو عمدا قبل النبوّه و فی بعدها، و أمّا المعتزله فمنعوا من الکبائر و ما یستخفّ من الصغائر قبل النبوه و فی حالها، و ما لا یستخفّ جوّزوه فی الحالین، ثمّ منهم من أجاز الصغیره عمدا، و منهم من منع و جوّر إقدامهم على المعصیه على سبیل التأویل، کتأویل آدم علیه السّلام الإشاره النوعیه بالشخصیه و کان المراد الأولى، فنزّهه هذا عن معصیه و أضاف إلیه اثنتین، و منهم من جوّز الذنوب کلّها سهوا أو غفله
حشویه و اصحاب حدیث میگویند که ایشان کبیره و صغیره انجام میدهند حتی عمداً، اما قبل از نبوت. بعدش هم امکان دارد که عمدی گناه کنند. معتزله بر این باورند که کبیره انجام نمیدهند. آن گناهان صغیرهای که باعث خفیف شدن مقام نبوت میشود را هم انجام نمیدهند. برخی از معتزله میگویند صغیره عمدی را اجازه دارند. و میگویند داستان حضرت آدم گناه به تأویل است.(انشااله در آینده مفصل بیان می شود)
«و قال أصحابنا الإمامیه رضوان اللّه علیهم: إنّهم معصومون من جمیع المعاصی کبائر و صغائر عمدا و سهوا و خطا و تأویلا، قبل النبوه و بعدها من أوّل العمر إلى آخره، و هو الحقّ الصراح / علمای امامیه میگویند همانا ایشان معصومند از جمیع گناهان کبیره و صغیره چه عمدی و سهوی باشد و خطا یا تأویل باشد قبل از نبوت و امامت و بعد از آن از ابتدای عمر تا آخر عمر شریف ایشان و تصریح حق همین است.» ( الَّوامِعُ الالهیه فی المباحثِ الکلامیه، ص ۲۴۵٫)
ترک اولی یعنی چه؟ ترک اولی از خطا هم پایینتر است. مثلاً یک کاری خوب است، کار دیگر خوبتر است، حالا اگر بین خوب و خوبتر خوب را انتخاب کنید میشود ترک اولی. نه خطاست و نه عیب، ترک اولی است یعنی بهتر بود آن کار خوبتر را انجام میدادید. ولی راجع به حضرات معصومین میگوییم اینگونه هم نیست و آنها آخر هر کاری را انجام دادهاند و دیگر از آن بیشتر نمیشده، حتی در مستحبات هم سختترین آنها را انجام میدادهاند. در حالی که انبیاء ممکن است خوب را انتخاب کنند که ترک مندوب یا ترک مستحب گفته میشود.
موضوع هفته آینده: ادله عصمت انبیاء در قرآن، که دلالت بر عصمت انبیاء دارد.