سی و ششمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / برهان قرآنی امامت
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحّمدُ اللهِ ربِّ العالَمین. بارِئِی الخَلائِقِ اَجمَعین. باعثِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلین وَ الصَّلاهُ وَ السَّلام عَلی اشرفِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلین، حبیبِ الهِ العالَمین اَبَاالقاسِم مُحَمَّد (ص) و عَلی آلهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین و لَعنَهُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین
جلسه سی وششم هفتگی را درخدمت خواهران و برادران عزیز هستیم و در طول هفته انشاءالله جز ششم را تلاوت خواهیم کردو ثواب آن را تقدیم امام صادق(ع) خواهیم کرد.
نکته ای که قابل توجه است این است که نباید به آفتهایی که در دوره های گذشته در برگزاری جلسات داشتیم باز هم دچار شویم؛ جلسه ما جلسه زیارت عاشورا است و این سلسله درس ها بعدا به آن اضافه شده است اصل جلسات دوشنبه ها عرض ادب به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله(ع) است و بایدخودمان رامقید بدانیم که در موقع قرائت زیارت عاشورا حضور داشته باشیم. و اگر احساس کنم که در حضور به موقع در جلسات کوتاهی می کنیم جلسات هفتگی دوشنبه ها تعطیل می شود و به مدت ۶ ماه هم دیگر نخواهیم داشت.طبق روال همیشگی حدیثی را از امام صادق(ع) بیان می کنیم.
حضرت صادق(ع) می فرمایند: «مُجالَسَهُ الصَّالِحیِنَ داعِیَهٌ إلی الصَّلاحِ/ هم نشینى با صالحان انسان را به سوى صلاح و خیر مى کشاند»؛ همنشین خوب انسان را دعوت به صلاح می کند، یک راه این است که به کلاس استاد اخلاق بروید واز او بخواهید شما را راهنمایی کند ویک راه آسانتر این است که با انسانهای خوب و اهل تقوا نشست و برخاست کنید بواسطه رفاقت با این افراد ما هم شبیه آنها می شویم.
یا گاها آیه «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ / وچون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود من تو را پیشواى مردم قرار دادم [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور] فرمود پیمان من به بیدادگران نمىرسد (سوره بقره، آیه ۱۲۴)» را دلیلی بر اثبات امامت می دانند که باید بگوییم که حتی اگر این آیه هم دلیلی بر اثبات امامت باشد درباره شخص حضرت ابراهیم است. از این آیات نمی توان امامت را اثبات کرد.
نمونه دیگر در این رابطه آیه « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ / ولى شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند (سوره مائده، آیه ۵۵)» نیز نمی تواند برهانی برای اثبات امامت باشد چرا که به طور مشخص نام امیرالمؤمنین(ع) در این آیه برده نشده است و شأن نزول آن درباره حضرت است و در ضمن این آیه مصداق امامت را بیان می کند که در روایات چه از طریق روایات شیعی و چه از طریق روایات اهل سنت امیرالمؤمنین (ع) را معرفی می کند. از این آیه هم نمی توان امامت را اثبات کرد.
آیات بسیار دیگری نیز هستند که از طریق آنها نمی توان امامت را اثبات کرد.گرچه می توان از طریق این آیات اهمیت امامت را اثبات کرد اما نمی توان این آیات را ادله ای برای اثبات امامت دانست.
برهان قرآنی
آیاتی که بوسیله آن می توان دلیلی برای اثبات امامت بیان کرد عبارتند از:
۱ـ«وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ/ وبا موسى سى شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروى مکن (سوره اعراف، آیه ۱۴۲)» حضرت موسی(ع) با خداوند قراری سی روزه گذاشت سپس ده روز به آن اضافه شد؛ به همین دلیل حضرت موسی(ع) برادرش حضرت هارون را جانشین خود در قومش قرار داد و به او گفت: درمیان قوم اصلاح کن واز مفسدان پیروی نکن.
حضرت موسی(ع) که فقط سی روز قوم خود را ترک کرد برای ایشان جانشینی را مشخص کرد پس چگونه ممکن است که پیامبر(ص) برای بعد از خود فکری درباره امتش نکند و آنها را به حال خود رها کند. در ضمن این آیه نیازی به تبیین با روایت ندارد که بعد بتوانند خدشه در آن ایجاد کنند وبگویند این روایت مورد قبول نیست. بلکه خود آیه صریحا مفهومی را به ما انتقال می دهد.
دیگر اینکه هر کدام از فرق اسلامی هم این پیام را از این آیه دریافت می کنند که حضرت موسی(ع) در این مدت که درمیان قوم خود نبودند برای خود جانشین انتخاب کرده اند تا درمیان امتش اصلاح کند.
همچنین عبارتی که در این آیه بکار رفته است نیز مهم است « هَارُونَ اخْلُفْنِی / به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش » عبارت «خَلَفَ» است که به معنی جانشین است نه به معنی اینکه کسی را قرار داده است که مردم را موعظه کند یا مضمونی مشابه این ندارد. در ضمن حضرت موسی(ع) برای عبادت از میان قوم خود می رود وقرار است برگردد ولی با این حال خلیفه وجانشینی را بجای خود قرار میدهد، حال چگونه ممکن است پیامبر خاتم(ص) که در حال رحلت از این دنیا هستند ونیز اینکه حضرت محمد(ص) رحمت للعالمین هستند و قرار است برای همه جهانیان باشد و دینش آخرین دین است و دیگر نبوت ادامه نخواهد داشت و همچنین پیامبر(ص) فرصتی پیدا نکردند تا بتوانند تمام مبانی دین را به مردم بیاموزند، جانشینی برای خود انتخاب نکند؛ پس قطعا ایشان نیز جانشینی برای خود به عنوان خلیفه انتخاب می کند.
از این آیه دو مطلب استنباط می شود : ۱ـ خلیفه و امام لازم است حتی برای یک مدت کوتاه چه برسد برای یک مدت طولانی.۲ـ حتما پیامبر(ص) این کار را انجام داده است.
نکاتی ذیل این آیه وجود دارد:
۱ـ ما بااستفاده از داستان موسی(ع) و هارون که در قرآن بیان شده است امامت را اثبات می کنیم؛ پیامبر (ص)نیز فرموده است:«أنتَ مِنِّیبمَنزِلَهِ هَارونَ مِنمُوسَیإلا أنَّهلانَبیَّ بَعْدی / (بحار الانوار ج ۹ ، ص۲۴۰)» این روایت هم از طریق سنی و هم از طریق شیعه نقل شده است.و پیامبر(ص) دراین حدیث فرموده اند رابطه من با علی(ع) مانند رابطه موسی(ع) با هارون است.
۲ـ پیامبر(ص) فرموده اند: چون شباهتهای بنی اسرائیل با امت اسلام بسیار زیاد است به همین دلیل داستان بنی اسرائیل در قرآن بسیار بیان شده است؛ آنچه که بر سر بنی اسرائیل آمده است بر سر امت من هم خواهد.
۳ـ در زمانی که حضرت موسی(ع) به کوه طور رفته بود سامری در همان زمان کوتاه فتنه به پا کرد و باعث شد مردم گمراه شوند؛ «وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِیَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُواْ یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ /و چون موسى خشمناک و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشینى براى من بودید آیا بر فرمان پروردگارتان پیشى گرفتید و الواح را افکند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید [هارون ] گفت اى فرزند مادرم این قوم مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند پس مرا دشمنشاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار مده ( سوره اعراف،آیه ۱۵۰)» بعد از اتمام این چهل روز حضرت موسی(ع) به میان قوم خود بازگشت، با عصبانیت و غضب و آن الواحی را که در دستش بود آنها را برزمین کوبید و سر برادرش را گرفت و به سمت خود کشید؛ هارون از قوم گلایه کرد و گفت اینها می خواستند مرا بکشند. در سوره طه نیز سخن دیگری از هارون آمده است « قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی / گفت اى پسر مادرم نه ریش مرا بگیر و نه [موى] سرم را من ترسیدم بگویى میان بنىاسرائیل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نکردى (سوره طه، آیه۹۴)» دلیلی را که هارون بیان می کند این است که ترسیدم تفرقه بین این قوم ایجاد شود؛ نقدی که برخی بر حضرت امیر(ع)وارد می کنند این است که ایشان از زمانی که آمد جنگ و خونریزی برپا شد و خیلی از متکلمین از دوران حکومت حضرت علی(ع) به دوران فتنه یاد می کنند. و باتوجه به این آیه مشخص می شود که حضرت امیر(ع) به درستی عمل کرده است و سعی در وحدت امت نداشته بلکه تمام تلاش بر این بوده است که راه حق را برود. خلیفه یعنی کسی که همان کاری را انجام دهد که خود شخص پیامبر(ص) انجام داده است.
۲- دومین برهان قرآنی ما آیه « وْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا / [یاد کن] روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مىخوانیم پس هر کس کارنامهاش را به دست راستش دهند آنان کارنامه خود را مىخوانند و به قدر نخک هسته خرمایى به آنها ستم نمىشود (سوره مبارکه اسراء ،آیه ۷۱)» از این آیه بر می آید که هر اُناسی باید امامی داشته باشد؛ این آیه هم نیازی به روایت ندارد بلکه نص آیه نشان دهنده این است که هر امتی باید امامی داشته باشند حال این امام پیامبر است یا وصی پیامبر می تواند باشد.
دلایل دیگری هم ذکر شده اما نمی توان آنهارا برهان نامید ولی این دو آیه به صراحت برهان امامت را بیان می کند، دیگر آیات درباره شئون یا اهمیت امامت ودیگر مسائل مربوط به امامت است که درموقع مناسب خود بیان خواهد شد.