چهل و دومین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / حدیث امام رضا(ع) پیرامون صفات و راه تعیین امام ۱
با توجه به آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» اگر کسی بگوید پیامبر همه امور را انجام داد ولی انتخاب رهبری را به مردم سپرده است واین قسمتِ دین در دست خدا نیست و در اختیار مردم است پس آیه۳ سوره مبارکه مائده را نقض می کند و این در حالی است که همه فرق اهل سنت بر این عقیده هستندکه پیامبر درباره این موضوع بیانی نداشته است واین امر به مردم واگذار شده، پس برطبق این حدیث شریف که از امام رضا(ع) نقل شده است ایشان کتاب خدا را رد کرده اند.
اعوذُ بالله مِنَ الشیطان الرّجیم
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحّمدُ اللهِ ربِّ العالَمین. بارِئِی الخَلائِقِ اَجمَعین. باعثِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلین وَ الصَّلاهُ وَ السَّلام عَلی اشرفِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلین، حبیبِ الهِ العالَمین اَبَاالقاسِم مُحَمَّد (ص) و عَلی آلهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین و لَعنَهُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
در این هفته مهمان حضرت حجت (ارواحنا فدا) هستیم و انشاالله جزء دوازدهم را ختم کرده و ثواب تلاوت آن را به حضرت حجت تقدیم مینماییم.
حدیث هفته: حضرت حجت میفرمایند: ملعون است، ملعون است کسی که نماز مغربش را به تأخیر بیندازد تا زمانی که ستارگان آسمان پدیدار شوند. (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵) از لحظه اذان تا پدیدار شدن ستارگان مدت کمی وقت است و این یعنی امام زمان تأکید دارند بر اول وقت خواندن نماز مغرب.
در آخرین جلسات سال ۹۲ پیرامون صفات و شاخصههای قطعی یا ویژگیهای خاص امامت صحبت میکردیم، ویژگیهایی که اگر آنها را نداشته باشند امام نیستند، یا گفتیم شروط و صفات لازمه امام. از این میان چند مورد را مطرح کردیم؛ ۱ـ عصمت، یعنی اگر امام معصوم نباشد اما نیست. ۲ـ افضلیت ، به این معنی که امام باید افضل مردم زمانهاش باشد. ذیل افضلیت گفتیم که اعلم باید باشد و از همه اهل زمانهاش عالمتر باشد. ۳ـ نص، که امام باید منصوص باشد. یعنی نص صریح از شریعت رسیده باشد که این شخص امام است.
بحث بعدی که به منصوص بودن هم مرتبط است راههای تعیین امام است و اینکه امام را چگونه میشود تعیین کرد. ما شیعه امامیه تنها یک راه برای شناخت و تعیین امام قائل هستیم و آن نص صریح رسول خداست که از طرف خدا است. ما اعتقاد داریم تمام حضرات معصومین باید منصوص خدا باشند. اما اهل سنت به راههای دیگری قائلند که در جلسات بعد بحث خواهیم کرد.
اعتقاد ما این است که امام معصومین (ع) باید منصوص از پیامبر(ص) باشند ولی اهل سنت به راههای دیگری قائل هستند که انشاءاله درجلسات بعد این راهها را عرض خواهیم کرد
در این جلسه حدیثی از امام رضا(ع) را در رابطه با مبحث امامت بیان خواهیم کرد که این حدیث پل ارتباطی است بین مبحث جلسات گذشته ما پیرامون صفات لازمه امامت و بحث آینده ما که در رابطه با راههای تعیین امام است؛ در این حدیث هم صفات لازمه امامت بیان شده وهم راههای تعیین آن که از طریق نص الهی است، آمده است
باب جامع نادرٌ فی فضل الامام باب جامع و کمیاب درباره برتری صفات امام
أَبُو مُحَمّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ کُنّا مَعَ الرّضَا ع بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی الْجَامِعِ یَوْمَ الْجُمُعَهِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ الْإِمَامَهِ وَ ذَکَرُوا کَثْرَهَ اخْتِلَافِ النّاسِ فِیهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَیّدِی ع فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النّاسِ فِیهِ فَتَبَسّمَ ع ثُمّ قَالَ یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ
عبدالعزیز بن مسلم گوید: ما در همراه حضرت رضا در مرو بودیم، در آغاز ورود، روز جمعه در مسجد جامع انجمن کردیم، حضار مسجد موضوع امامت را مورد بحث قرار داده و اختلاف بسیارِ مردم را در آن زمینه بازگو مىکردند، من خدمت آقایم رفتم و گفتگوى مردم را در بحث امامت بعرضش رسانیدم حضرت علیه السلام لبخندى زد و فرمود: اى عبدالعزیز این مردم نفهمیدند و از آراء صحیح خود فریب خورده و غافل گشتند.
إِنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیّهُ ص حَتّى أَکْمَلَ لَهُ الدّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلّ شَیْءٍ بَیّنَ فِیهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النّاسُ کَمَلًافَقَالَ عَزّ وَ جَلّ «ما فَرّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ» وَ أَنْزَلَ فِی حَجّهِ الْوَدَاعِ وَ هِیَ آخِرُ عُمُرِهِ ص «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» وَ أَمْرُ الْإِمَامَهِ مِنْ تَمَامِ الدّینِ وَ لَمْ یَمْضِ ص حَتّى بَیّنَ لِأُمّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِیلَهُمْ
همانا خداى عزوجل پیغمبر خویش را قبض روح نفرمود تا دین را برایش کامل کرد و قرآنی را بر او نازل فرمود که بیان هر چیز در اوست حلال و حرام و حدود و احکام و تمام احتیاجات مردم را در قرآن بیان کرده(آیا امامت و رهبری مردم که موضوع به این مهمی است در قرآن نیامده؟)و «چیزى در این کتاب فرو گذار نکردیم(سوره انعام، آیه ۳۸)» و در حجه الوداع که سال آخر عمر پیغمبر(ص) بود این آیه را نازل فرمود «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را براى شما پسندیدم(سوره مائده، آیه ۳)» و موضوع امامت از کمال دین است (امر امامت است که دین را کامل می کند)(تا پیغمبر (ص) جانشین خود را معرفى نکند تبلیغش را کامل نساخته است)
یک چوپان وقتی می خواهد برای مدتی کوتاه گله را ترک کند آن را به شخص دیگری می سپارد بعد چگونه ممکن است امت نوپای اسلام را پیامبر(ص) رها کند؛ قرآن می فرماید: خداوند همه چیز را بیان کرده و پیامبر(ص) آن را ابلاغ کرده پس چطور می شود که امر به این مهمی (تعیین امام) بیان نشده باشد و برعهده خود مردم گذاشته شده باشد و نتیجه آن این شود که هر کسی برای خود کسی را به عنوان رهبر قبول کند؛ کدام عقل سلیمی این سخن را قبول می کند.
وَ تَرَکَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِیلِ الْحَقّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِیّاً ع عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَکَ لَهُمْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمّهُ إِلّا بَیّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ لَمْ یُکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدّ کِتَابَ اللّهِ وَ مَنْ رَدّ کِتَابَ اللّهِ فَهُوَ کَافِرٌ بِهِ
پیغمبر (ص) از دنیا نرفت تا آنکه نشانههاى دین را براى امتش بیان کرد و راه ایشان را روشن ساخت و آنها را بر شاهراه حق واداشت و على علیه السلام را بعنوان پیشوا و امام منصوب کرد و همه احتیاجات امت را بیان کرد پس هر که گمان کند خداى عزوجل دینش را کامل نکرده قرآن را رد کرده و هر که قرآن را کند به آن کافر است.
با توجه به آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» اگر کسی بگوید پیامبر همه امور را انجام داد ولی انتخاب رهبری را به مردم سپرده است واین قسمتِ دین در دست خدا نیست و در اختیار مردم است پس آیه۳ سوره مبارکه مائده را نقض می کند و این در حالی است که همه فرق اهل سنت بر این عقیده هستندکه پیامبر درباره این موضوع بیانی نداشته است واین امر به مردم واگذار شده، پس برطبق این حدیث شریف که از امام رضا(ع) نقل شده است ایشان کتاب خدا را رد کرده اند.
بِهِ هَلْ یَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَهِ وَ مَحَلّهَا مِنَ الْأُمّهِ فَیَجُوزَ فِیهَا اخْتِیَارُهُمْ إِنّ الْإِمَامَهَ أَجَلّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْلُغَهَا النّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ یُقِیمُوا إِمَاماً بِاخْتِیَارِهِمْ
مگر مردم مقام و منزلت امامت را در میان امت میدانند تا روا باشد که باختیار و انتخاب ایشان واگذار شود، همانا امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلش عالىتر و مکانش منیعتر و عمقش گودتر از آنستکه مردم با عقل خود به آن رسند یا به آرائشان آن را دریابند و یا به انتخاب خود امامى منصوى کنند.
إِنّ الْإِمَامَهَ خَصّ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ ع بَعْدَ النّبُوّهِ وَ الْخُلّهِ مَرْتَبَهً ثَالِثَهً وَ فَضِیلَهً شَرّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِکْرَهُ فَقَالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً فَقَالَ الْخَلِیلُ ع سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرّیّتِی قَالَ اللّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ إِمَامَهَ کُلّ ظَالِمٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ
همانا امامت مقامى است که خداى عزوجل بعد از رتبه نبوت و خلت در مرتبه سوم بابراهیم خلیل علیه السلام اختصاص داده و به آن فضیلت مشرقش ساخته و نامش را بلند و استوار نموده و فرموده «همانا من ترا امام مردم گردانیدم(سوره بقره،آیه ۱۲۴)» ابراهیم خلیل علیه السلام از نهایت شادیش به آن مقام عرض کرد «از فرزندان من هم؟»خدای عز و جل فرمود : «عهد من به ظالمین نمی رسد» پس با این آیه خداوند امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل کرده است.
این مقام امامت مقامی است که خداوند به حضرت ابراهیم به عنوان سومین مقام عنایت فرموده؛ خداوند اول به ایشان نبوت را عطا می کند و بعد از آن به مقام خلت و دوستی با خداوند رسید و بعداز این دومقام به مقام امامت رسید واین نشان دهنده این است که این مقام چه جایگاه والا و ویژه ای دارد
خداوند در قرآن نیز به این موضوع اشاره کرده و فرموده است «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ / و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود من تو را پیشواى مردم قرار دادم [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور] فرمود پیمان من به بیدادگران نمىرسد (سوره بقره, آیه ۱۲۴)»
وقتی می خواهیم با اهل سنت در رابطه با امامت بحث کنیم از ایشان می پرسیم آیا شما قبول دارید که معاویه و یزید گاهی اوقات! ظلم می کردند؛ اگر اسم اعمالی که آنها مرتکب شده اند ظلم است پس چگونه آنها را به عنوان امام و رهبر قبول می کنید در حالیکه خداوند می فرماید: «لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ » و این نص قرآن است.
وَ صَارَتْ فِی الصّفْوَهِ ثُمّ أَکْرَمَهُ اللّهُ تَعَالَى بِأَنْ جَعَلَهَا فِی ذُرّیّتِهِ أَهْلِ الصّفْوَهِ وَ الطّهَارَهِ فَقَالَ وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَهً وَ کُلّا جَعَلْنا صالِحِینَ. وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصّلاهِ وَ إِیتاءَ الزّکاهِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ فَلَمْ تَزَلْ فِی ذُرّیّتِهِ یَرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتّى وَرّثَهَا اللّهُ تَعَالَى النّبِیّ ص فَقَالَ جَلّ وَ تَعَالَى إِنّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلّذِینَ اتّبَعُوهُ وَ هذَا النّبِیّ وَ الّذِینَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِیّ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَتْ لَهُ خَاصّهً فَقَلّدَهَا ص عَلِیّاً ع بِأَمْرِ اللّهِ تَعَالَى عَلَى رَسْمِ مَا فَرَضَ اللّهُ فَصَارَتْ فِی ذُرّیّتِهِ الْأَصْفِیَاءِ الّذِینَ آتَاهُمُ اللّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ بِقَوْلِهِ تَعَالَى وَ قالَ الّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهِیَ فِی وُلْدِ عَلِیٍّ ع خَاصّهً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ إِذْ لَا نَبِیّ بَعْدَ مُحَمّدٍ ص
سپس خداى تعالى ابراهیم را شرافت داد و امامت را در فرزندان برگزیده و پاکش قرار داد و فرمود «و اسحق و یعقوب را اضافه باو بخشیدیم و همه را شایسته نمودیم و ایشان را امام و پیشوا قرار دادیم تا بفرمان ما رهبرى کنند و انجام کارهاى نیک و گزاران نماز و دادن زکوه را بایشان وحى نمودیم آنها پرستندگان ما بودند(سوره انبیاء، آیه ۷۲و۷۳)»پس امامت همیشه در فرزندان او بود در دوران متوالى و از یکدیگر ارث مىبردند تا خداى تعالى آن را به پیغمبر ما (ص) به ارث داد و خود اوجل و تعالى فرمود «همانا سزاوارترین مردم بابراهیم پیروان او و این پیغمبر و اهل ایمانند و خدا ولى مؤمنانست (سوره آل عمران ،آیه ۶۸)» پس امامت مخصوص آنحضرت گشت و او بفرمان خداى تعالى و طبق آنچه خدا واجب ساخته بود، آنرا بگردن على نهاد و سپس در میان فرزندان بر گزیده او که خدا به آنها علم و ایمان داده جارى گشت.و خدا فرموده «آنها که علم و ایمان گرفتند، گویند در کتاب خدا تا روز رستاخیز بسر بردهاید (سوره روم، آیه ۵۶)» پس امامت تنها در میان فرزندان على است تا روز قیامت، زیرا پس از محمد(ص) پیغمبرى نیست
این جایگاه مخصوص پیامبر(ص) بود آنگاه به فرمان خداوند بلند مرتبه بنا بر رسمی که خود واجب کرده بود آنرا به علی واگذار کرد(یعنی این نور فرزندان پاک در صلب حضرت ابراهیم (ع) ادامه داشت و ایشان نور این خاندان را از هم ارث بردند تا در صلب رسول خدا(ص) قرار گرفت و پیامبر این میراث را منتقل کرد به امیرالمومنین(ع) که در روایات زیادی آمده است که نور یازده امام از صلب پیامبر (ص) به صلب امیر المومنین (ع) انتقال یافت) ما حضرات معصومین را با عنوان یابن رسول الله می خوانیم ؛ دلیل این امر این است که امیر المومنین(ع) نفس پیامبر (ص) است
فَمِنْ أَیْنَ یَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهّالُ إِنّ الْإِمَامَهَ هِیَ مَنْزِلَهُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنّ الْإِمَامَهَ خِلَافَهُ اللّهِ وَ خِلَافَهُ الرّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع
این نادانان از کجا و به چه دلیل براى خود امام انتخاب مىکنند: همانا امامت مقام پیغمبران و میراث اوصیاء است، همانا امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا(ص) (این جمله بسیار پرمعنا ست) و مقام امیرالمؤمنین علیه السلام و میراث علیه السلام و میراث حسن و حسین علیهما السلام است.
از اینجا به بعد حضرت امامت را تعریف می کنند و می فرمایند:
إِنّ الْإِمَامَهَ زِمَامُ الدّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدّنْیَا وَ عِزّ الْمُؤْمِنِینَ إِنّ الْإِمَامَهَ أُسّ الْإِسْلَامِ النّامِی وَ فَرْعُهُ السّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصّلَاهِ وَ الزّکَاهِ وَ الصّیَامِ وَ الْحَجّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ
همانا امامت زمانه دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است: همانا امامت ریشه با نمو اسلام و شاخه بلند آنست، کامل شدن نماز و زکوه و روزه و حج و جهاد و بسیار شدن غنیمت و صدقات و اجراء حدود و احکام و نگهدارى مرزها و اطراف بوسیله امامست.
الْإِمَامُ یُحِلّ حَلَالَ اللّهِ وَ یُحَرّمُ حَرَامَ اللّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللّهِ وَ یَذُبّ عَنْ دِینِ اللّهِ وَ یَدْعُو إِلَى سَبِیلِ رَبّهِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ الْحُجّهِ الْبَالِغَهِ الْإِمَامُ کَالشّمْسِ الطّالِعَهِ الْمُجَلّلَهِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِیَ فِی الْأُفُقِ بِحَیْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارُ الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِیرُ وَ السّرَاجُ الزّاهِرُ وَ النّورُ السّاطِعُ وَ النّجْمُ الْهَادِی فِی غَیَاهِبِ الدّجَى وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظّمَإِ وَ الدّالّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِی مِنَ الرّدَى
امامست که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام کند و حدود خدا را بپا دارد و از دین خدا دفاع کند و با حکمت و اندوز (طبق دستور قرآن با پند واندرز مردم را دعوت می کند نه با زور واجبار وسرنیزه ) و حجت رسا (شفاف؛ مانند این حدیث که امام رضا (ع) فرموده اند و بسیار شفاف و واضح در آن صحبت می کنند و هر ذهن بیدار و بدون تعصبی این را می پذیرد) مردم را بطریق پروردگارش دعوت نماید، امام مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق است بنحوى که دستها و دیدگان به آن نرسد.(ما نه د ستمان به خورشید می رسد و نه می توانیم؛ امام هم همینگونه است و درافق بالایی است که ما به کنه آن نمی رسیم) امام ماه تابان چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره ایست راهنما در شدت تاریکىها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنى زمان جهل و فتنه و سرگردانى مردم)
امام آب گواراى زمان تشنگى و رهبر بسوى هدایت و نجات بخش از هلاکت گاههاست
امت اسلام د رحال حاضر چقدر از در این بیراهه ها مانده و تا زمانی که امام نیاید این مشکلات وجود دارد و اوضاع مردم مصر ،عراق و دیگر کشورها نیز همین گونه است.
سوال: سنی ها مخصوصا فرقه حنبلی معتقدند که اگر یزید گناه هم کرده باشد شاید بعدا توبه کرده باشد
پاسخ: بایدبگویم که ما کسی را لعن نکردیم وفقط از ایشان انتقاد کردیم ودر ثانی شاید توبه کرده باشد پس قطعی نبوده است با شاید هم نمی توانیم کاری قبول کنیم آن هم ظلمهایی که یزید انجام داده است و اگر یزید را هم لعن میکنیم نص صریح قرآن است که می فرماید : «ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدینا و الاخره آنانکه خدا و رسول را به مخالفت آزار و اذیت مىکنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده است/ (سوره احزاب،آیه ۵۷)»حال در ماجرای کربلا آیا پیامبر آزار ندیدند؟ پس بر طبق این آیه خداوند خود یزید را لعن می کند ولی ما به اهل سنت بی احترامی نمی کنیم.
منبع: سایت روضه الشهداء