پنجاه و یکمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / نقد و بررسی راه های تعیین امام (و خلیفه) از دیدگاه اهل سنت ۱
اهل سنت قائل به این هستند که پیامبر(ص) جانشینی برای خود تعیین نکرده است. پس چگونه است که خلیفه برای خود جانشین تعیین می کند آیا خلیفه از پیامبر(ص) نسبت به مردم دلسوزتر است. شما که می گویید پیامبر خدا(ص) امر تعیین جانشین را به مردم واگذار کرده است پس چطور خلفا برای خود جانشین تعیین می کنند
عوذُ بالله مِنَ الشیطان الرّجیم
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحمدالله رب العالمین باری الخلائق الاجمعین باعث الانبیاءوالمرسلین ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد والمصعد امجد ابی القاسم محمد(ص) و آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
جلسه پنجاه و یکم را در خدمت خواهران و برادران بزرگوار هستیم و امشب مهمان امام کاظم (ع) بوده و در طول هفته جزء بیست ویکم را تلاوت خواهیم کرد و ثواب آن را تقدیم ایشان خواهیم کرد.
امام کاظم (ع) می فرمایند: «مَنْ زارَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ لِلّهِ لا لِغَیرِهِ، لِیطْلُبَ بِهِ ثَوابَ اللّهِ وَ تَنَجُّزَ ما وَعَدَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَکَّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعینَ أَلْفِ مَلَک مِنْ حینَ یخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتّی یعُودَ إِلَیهِ ینادُونَهُ: أَلا طِبْتَ وَ طابَتْ لَکَ الْجَنَّهُ، تَبَوَّأْتَ مِنَ الْجَنَّهِ مَنْزِلاً / هر کس ـ فقط برای خدا نه چیز دیگر ـ به دیدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعده های الهی برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد که همه ندایش کنند: هان! پاک و خوش باش و بهشت برایت پاکیزه باد که در آن جای گرفتی»
یکی از مسائلی که در اولین جلسهی هفتگی بیان کردیم این بود که امام رضا (ع) یکی از طرقی که می توانید امر ما را احیا کنید این است که به خانه های یکدیگر بروید و همدیگر را زیارت کنید بود که فرمود در خانه های یکدیگر بروید و همدیگر را زیارت کنید این احیای امر ماست و یکی از مصادیق آن می شود همین جلسه ی هفتگی.
در این جلسه انشاءالله نقد راههای تعیین امام در مکتب اهل سنت را بیان می کنیم.
در جلسات گذشته بیان شد که اهل سنت راه تعیین امام را چند مورد می داند؛
۱ـ بیعت عمومی : یعنی همه ی مردم یا در رأی گیری و یا بیعت شخصی را به عنوان امام انتخاب کنند. اما بعضی از متکلمین ایشان می گویند اگر همهی مردم هم بیعت نکردند اشکال ندارد، یا گروهی از نخبگان ، خبرگان و اجماع اهل حل و عقد بیعت کنند کفایت می کند. عده ای دیگر از متکلمین می گویند که اگر یک نفر از اهل حل و عقد، یک نخبه و خبره و یک شخصیت مؤثر ایشان اگر بیعت کند با فردی او امام محسوب می شود.
۲ـ استخلاف ؛ یعنی تعیین خلیفه توسط خلیفه ی قبلی جانشین گذاشتن.
.۳- استیلاء بالقهر و الغلبه ؛ یعنی دیکتاتوری ، استیلاء و قدرت پیدا کردن با قهر و غلبه. اگر کسی بتواند با زور مثلا کودتا حکومت را در دست بگیرد از نظر اهل سنت او امام است و اولوالامری است که قرآن گفته است.
۴ـ نص و نصب؛ ایشان در این راه با ما مشترک اند ولی یک تفاوت دارد و آن این است که ایشان هم می گویند که نص و نصب اگر از طرف رسول خدا انجام شود اوا مام است اما در تاریخ چنین اتفاقی وقوع پیدا نکرده است؛ البته بعضیها میگویند این امر به وقوع پیوسته است اما و ابوبکر تعیین شده است (وقتی خوب با بررسی دقیق تاریخ متوجه می شویم که دعوا بر سر مولاست و اگر به این نتیجه رسیدند که بیعت یک نفر هم مشکلی ندارد به خاطر این است که عمر در آن دعوا و مشاجره ای که بر پا شده بر سر خلافت در سقیفه دست ابوبکر را گرفت و گفت من با تو به عنوان امام بیعت می کنم. و اینگونه شد که ابوبکر امام شد.
لذا این مقطع در تاریخ موجود است و هیچ گونه نمی توانند آن را رد کنند به همین دلیل گفتند اگر یک نفرهم بیعت کند کفایت میکند چون اگر بخواهند بگویند بیعت عمومی انجام شده،که این اتفاق نیفتاده است و ابوبکر بیعت عمومی نداشته، اجماع اهل حل و عقد هم نبوده چون در همان سقیفه هم که همه نخبگان (افرادی مانند امیرالمومنین(ع) و اصحاب خاص رسول الله(ص) مانند سلمان ) در آن حضور نداشتند دعوا و مشاجره شد.
پس از نظر اهل سنت نص و نصب یا اصلاً اتفاق نیفتاده یا اگر اتفاق افتاده برای ابوبکراست و برای امیرالمؤمنین(ع) نبوده است.
۵ـ شورا؛ که البته خود ایشان نیز این راه را به عنوان راهی برای تعیین امام قبول ندارند اما این اتفاق در تاریخ افتاده است و شورایی که خلیفه دوم تشکیل داد که در ادامه مفصل به آن خواهیم پرداخت.
نقدی که ما بر این راههای تعیین امام بیان می کنیم به ترتیب وضوح است.
۱ـ استیلاء بالقهر و بالغلبه؛ در هر مکتب وهر تفکری اینکه بخواهی به فردی با زور و دیکتاتوری مشروعیت دینی بدهی امری غیر قابل قبول و ناپسند است و بدیهی است که این امر اشتباه است. درجلسات گذشته سخنان و کلام بزرگان اهل سنت را در رد این روش با ارائه سند بیان کرده ایم.
استدلالهایی که در این زمینه مطرح می شود این است که؛
۱ـ۱ـ به چه دلیل این فرد لایق رهبری و امامت است؟ چون ثروت در اختیارش بوده و قدرت داشته و با استفاده از قدرتش توانسته کودتایی انجام دهد و حکومت را در دست بگیرد.هیچ کدام از این موارد از خصوصیات لازمه امام نیست و این قانون ، قانون جنگل است و عقل سلیم هم این را نمی پذیرد. کمالات لازم رهبری قدرت و زور نیست البته یک رهبر باید شجاع باشد اما شجاعت با زورگویی کاملا متفاوت است. واضح است کسی که با زور و دیکتاتوری به قدرت می رسد عدالت را که از دیگر صفات امام است رعایت نکرده است.
۲ـ ۱ـ مهمترین وظیفه رهبر عدالت است چگونه ممکن است کسی که می خواهد رهبر جامعه باشد با بی عدالتی به این جایگاه برسد؟ این یک تناقض است. قرآن کریم می فرماید: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ / به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند، و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است، پدید آوردیم، تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان، او و پیامبرانش را یارى مى کند. آرى، خدا نیرومند شکست ناپذیر است.(سوره حدید،آیه ۲۵) » یکی از وظایف مهم پیامبر و به تبع آن امام این است که مردم را به عدالت دعوت کنند.وقتی فردی خودش با بی عدالتی به این جایگاه برسد چگونه می تواند عدالت را برقرارکند.
۳ـ۱ـ قرآن کریم می فرماید: « لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا / برای شما اگر به خدا و روز قیامت امید می دارید و خدا را فراوان یاد می کنید ، شخص رسول الله مقتدای پسندیده ای است (سوره احزاب ،آیه۲۱)» سنت رسول خدا(ص) اینگونه نبوده است، در هیچ جایی از تاریخ نیامده است که پیامبر(ص) با قهر و غلبه پیش رفته باشد. قرآن می فرماید: « فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ / به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوشخوی و مهربان هستی اگرتند خو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند پس بر آنها ببخشای و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن ، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد(سوره آل عمران ، آیه ۱۵۹) » اخلاق تو باعث شد تا مردم در اطراف تو جمع شوند.
۴ـ۱ـ در اصل دین هم اجبار نیست چه برسد در تشکیل حکومت؛ خداوند می فرماید: « اکراه فی الدین قد تبیّن الرشدُ مِن الغَیّ فَمَن یکفر بالطاغُوتِ وَ یُومِن بالله فقد استمسک بالعروه الوُثقی لاانفصامِ لها و الله سمیعٌ علیم / در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفرورزد، و به خدا ایمان آوَرَد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنوایِ داناست. (سوره بقره ، آیه ۲۵۶)» وقتی در اصل دین اجبار نیست چگونه ممکن است در فرع آن که تشکیل امام است با اجبار و قهر و غلبه صورت گیرد.
۵ـ۱ـ خدا در ارتباط با پیامبر می فرماید: « نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ / ما به آنچه مىگویند داناتریم و تو به زور وادارنده آنان نیستى پس به [وسیله] قرآن هر که را از تهدید [من] مى ترسد پند ده (سوره ق، آیه ۴۵)» تو جبر و زوری بر این ها نداری و نمی توانی با اجبار بر این ها حکومت کنی. ودر جایی دیگر می فرماید: « فَذَکِّرْ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٌ / لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ / پس تذکّر بده که همانا تو تذکّر دهندهاى. / و بر آنان سیطره و تسلّطى ندارى (که به ایمان آوردن مجبورشان کنى) ( سوره غاشیه ،آیه ۲۱ و ۲۲)» تو برای تذکر آمده ای.
پس نتیجه می گیریم که نمی شود با جباریت و قهر و غلبه و کودتا حکومت دینی تشکیل داد. چون تشکیل حکومت از این طریق امکان پذیر است.
تذکر: البته اگر حکومت از طریق مشروع یعنی نص الهی تشکیل شد مانند حکومت امام زمان(عج) و یا حکومت امیر المومنین(ع) عده ای در این حکومت یاغی شدند و به مخالفت پرداختند، وظیفه حکومت این است که به خاطر رعایت حقوق اکثریت با این افراد با قهر و غلبه برخورد کند. یعنی اکثریتی با امامی که از طرف خدا تعیین شده بیعت کرده اند ( توجه کنید در اینجا دو موضوع مطرح است یکی راه تعیین امام است و دیگری تشکیل حکومت توسط امامی است که توسط خداوند تعیین شده است) ولی عده ای مانند خوارج قصد کردند با حکومت مخالفت کنند در اینجا وظیفه حکومت است که با ایشان برخورد قاطع داشته باشد. آن قهر و غلبه و اجباری که نباید باشد در تعیین امام است که شیعه یک راه رابیشتر قائل نیست.
تشکیل حکومت از شئون امام است که گاهی امام معصوم موفق به انجام این کار نمی شود مانند بسیاری از حضرات معصومین(ع) ما موفق به انجام این کار نشدند اینجاست که می شود مردم سالاری دینی. امام از طرف خدا و پیامبر تعیین شده و یکی از وظایف و شئون او تشکیل حکومت است اما نه با قهر وغلبه و با زور اگر مردم آمدند حکومت تشکیل می شود. امام حسین(ع) زمانی به سمت کوفه حرکت کرد که نامه های بسیاری به سوی ایشان از طرف مردم کوفه آمد.
اگر مردم نباشند امام با قهر و غلبه حکومت تشکیل نمی دهد
۲ـ استخلاف؛ تعیین خلیفه توسط خلیفه قبلی .
نقدهایی که براین مورد می توان گرفت عبارتند از:
۱ـ۲ از صفات لازم امام عصمت و افضلیت است که این صفات را تنها خدا می داند. خلیفه قبلی که می خواهد برای خود جانشین تعیین کند چگونه ممکن است که بداند که چه کسی از دیگران معصوم تر و افضل تر است.
۲ـ۲ رسول خدا(ص) که عالم هم بود از طرف خود جانشین و خلیفه تعیین نکرد بلکه به دستور خدا عمل کرد.
سئوال: پیامبر(ص) در اولین دعوت رسمی خود در میان خانواده اش فرمود هر کسی که اولین نفر به من ایمان بیاورد جانشین و خلیفه بعد از من خواهد بود؛ در آن زمان که خدا خلیفه را تعیین نکرده بود؟
پاسخ:تعیین رسمی انتخاب امام در روز عید غدیر بود اما اعتقاد ما این است که پیامبر (ص) هیچ گاه از روی هوای نفس سخن نمی گوید. « وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ-إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى / و سخن از روی هوی نمی گوید / این سخن بجز وحیى که وحى مىشود نیست (سوره نجم، آیه ۳و۴)» یعنی در همان روز هم که برای اولین بار پیامبر(ص) فرمودند هر کس اول به من ایمان آورد جانشین من است، این کلمه نیز وحی است و با دستور الهی پیامبر(ص) این عمل را انجام داده است که به مردم از روز اول بگوید این خلیفه من است و این گونه نبوده است که از جانب خود بخواهد سخنی گفته باشد و کسی را تعیین کرده باشد و دربحث امامت نیز بیان شد که علامه حلی می فرماید: «یجب علی الله تعالی نصب / براساس قاعده لطف نصب امام یکی از شئون خدا است» خدا امام را تعیین کرده؛ حال زمانی این ابلاغ ، اعلام رسمی و تشریفاتی بوده است و این اتفاق درعید غدیر در حضور آن اجتماع عظیم مسلمین صورت گرفته است و زمانی هم پیامبر (ص) در طول دوران دعوت مردم به اسلام می خواهد به موضوع امامت نیز اشاره کند (که در آینده نیز به آن بیشتر خواهیم پرداخت که این ازهنرهای پیامبر (ص) بود که در موقعیت های گوناگون امام علی(ع) را به عنوان جانشین معرفی می کردند تا در آینده دیگر بهانه ای برای تحریف و حذف آن نباشد) و همه اینها به تایید وحی الهی بوده است.
د رگذشته نیز بیان شد که اهل سنت امام و خلیفه را به یک معنا می دانند مانند ما، شیعه هم بر این عقیده است که یکی از شئون امامت خلافت است اما ایشان (اهل سنت) شأن خلافت را بالاتر می دانند و در تعریفی که از امام ارائه می دهند بیشتر از واژه خلیفه استفاده می کنند به این دلیل که خلفایی که بعد ازپیامبر خلیفه شدند در شأن تفسیرقرآن وشأن هدایت هیچ جایگاهی نداشتند به همین دلیل ایشان جایگاه خلافت را بسیار پررنگ تر از بقیه شئون بیان می کنند. برخلاف ما که وظیفه اصلی امام را هدایت مردم، تبیین قرآن و … می دانیم و در انتها تشکیل حکومت را در بعد اجتماعی بیان می کنیم. به نظر می رسد چون هیچ کدام از خلفای ایشان در مقام هدایت جایگاهی نداشتند. ولی قائل به این نیستند که امام یک شخص و خلیفه شخص دیگری است و در واقع امامت و خلافت را یک جایگاه و یک نهاد می دانند نه دو نهاد مجزا از هم ، یعنی رهبری دینی هم باید توسط خلیفه انجام شود و دین را از سیاست جدا نمی دانند وتفاوتشان با ما در فاضل و مفضول است ایشان معتقدند امکان دارد در جامعه شخصی فاضلتر از خلیفه هم باشد که مردم به او مراجعه کنند اما این شخص امام نیست. یعنی نمی گویند چون عمر هفتاد مرتبه گفته است که اگر علی(ع) نبود قطعا من هلاک می شدم پس علی (ع) را به عنوان امام انتخاب کنیم و عمر را به عنوان خلیفه و دین از سیاست جدا شود بلکه اهل سنت درتلفیق دین وسیاست از شیعیان نیز معتقدند و جلو تر هستند. یعنی از همان سقیفه در طول تاریخ سیاسی شان دین و سیاست همیشه با هم آمیخته بوده است و بیشتر از شیعه برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش کردند چون تفکری همیشه در شیعه وجود داشته که حکومت اسلامی را باید امام معصوم (ع) تشکیل دهد، درحال حاضر نیز این تفکر هنوز وجود دارد، حتی دوره ای نیز شیعه اصلا برای تشکیل حکومت هیچ اقدامی نکرد.
۳ـ وقتی خلیفه ای خودش خلیفه بعد از خود را تعیین می کند احتمال کارهای سیاسی ، جناح بازی و حزب و حزب بازی زیاد می شود.در تاریخ هم نمونه آن وجود دارد؛ ابوبکر، عمر را که در به قدرت رسیدن خودش (ابوبکر) موثر بود به عنوان جانشین خود انتخاب کرد. عمر با توجه به شرایطی که پیش آمده بود نتوانست از این طریق کسی را به عنوان جانشین انتخاب کند به همین دلیل شورایی تشکیل داد که در این شورا همان شخصی تعیین شود که عمر می خواهد.
۴ـ اهل سنت قائل به این هستند که پیامبر(ص) جانشینی برای خود تعیین نکرده است. پس چگونه است که خلیفه برای خود جانشین تعیین می کند آیا خلیفه از پیامبر(ص) نسبت به مردم دلسوزتر است. شما که می گویید پیامبر خدا(ص) امر تعیین جانشین را به مردم واگذار کرده است پس چطور خلفا برای خود جانشین تعیین می کنند.
جالب این است که حاکمان دیکتاتوری که بر کشورهای اسلامی حاکم هستند و مردم زیر یوق ایشان هستند از نظر کلامی امام اهل سنت هستند.
ذیل تفسیر آیه « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا/ اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر است(سوره نساء، آیه ۵۹)» آمده است که هر کسی که اولوالامر شود اطاعتش واجب است ولو اینکه با قهر وغلبه صورت گرفته باشد و اطاعتش عطف به پیغمبر و خداست. البته علمای ایشان گفته اند می شود به این اولو الامر امر ونهی کرد اما نمی شود بر علیه او شورش کرد.
سوالی که ما از علمای اهل سنت داریم این است که مگر شما نمی گفتید قذافی اولوالامر است پس چرا بر علیه او شورش کردید که پاسخ ایشان این است که این موارد در کتابها آمده است و مانند ما که به خیلی از مواردی که در کتابهای مان آمده است عمل نمی کنیم آنها می گویند این موارد در کتابها بیان شده است ولی در واقع نمی شود به آنها عمل کرد.
ما نگاهمون در شیعه این است که از طریق دین در این جایگاه قرار گرفته از لحاظ سیاسی هم باید مطیع او بود ولی ایشان معتقدند که هر کسی که از جهت سیاسی در این جایگاه بود بایداز لحاظ دینی هم او را قبول کنیم.
منبع: سایت روضه الشهداء