شصت و نهمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / اثبات امامت امیرالمؤمنین علی(ع) ۱۳
باید دقت کرد و اسلامشناسی دقیق انجام داد که امیرالمؤمنین از عبدالله بن زبیر و جنگ جمل و مروان که از بنیامیه است و خباثت ذاتی داشته، میگذرد اما به نهروان که میرسد و یک سری به ظاهر حزباللهی مقابل ایشان قرار میگیرند کوتاه نمیآید و خونشان را میریزد، زیرا اینها با نام دین آمدهاند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول کان قبله و الاخر بلا اخر یکون بعدَهُ الذی بعد فلا یرى وقرب فشهد النجوى تبارک وتعالى ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) وعلی اهل بیت الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعنه الدائم علی معاندیهم و مخالفیهم الی قیام یوم الدین آمین رب العالمین.
جلسهی شصت و نهم را در خدمت خواهران و برادران هستیم و جزء ۹ را خوانده و تقدیم به حضرت امام عسکری(ع) می نماییم.
اولویتهای دین فراموش شده اند
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ. / پارساترین مردم کسى است که در هنگام شبهه توقّف کند. عابدترین مردم کسى است که واجبات را انجام دهد. زاهدترین مردم کسى است که حرام را ترک نماید. کوشنده ترین مردم کسى است که گناهان را رها سازد. (مستدرک الوسایل ـ ج ۱۲ ـ ص۲۶۱ ـح۱۴۰۶۱)»
یکی از دلایل انتخاب این حدیث این است که از مکتب اهل بیت(ع) فاصله گرفته ایم و رجوع ما به احادیث حضرات معصومین(ع) کم شده و گرایشهایی که با مسیر اهل بیت(ع) تفاوت دارد پدیده آمده و در بین عموم مردم پررنگ شده مانند تصوف،عرفان هندی، شرقی، بودایی و… که باعث شده نگاه ما به اسلام و صراط مستقیم و بندگی خدا مقداری متفاوت شود.
حال اگر کسی این حدیث را ملاک زندگی خود قراردهد نگاهش به زندگی تغییر می کند. کسی که نگاهش درست شود در مسیر درست قدم می گذارد.
همه دنبال پارسایی و با تقوا بودن هستند به همین دلیل به دنبال عرفانهای مختلف می روند و در جلسات گوناگون عرفان شرکت می کنند و انواع و اقسام روشهای ریاضتی را متحمل می شوند تا به پارسایی برسند در حالی که امام یازدهم ما می فرماید: پارساترین مردم کسی که است که هنگام شبهه توقف کند و اگر حلال یا حرام بودن چیزی مشخص نبود از انجام آن کار خودداری کند. پارسایی به انجام کارهای عجیب و غریب نیست. عرفان اسلامی را برای ما اشتباه و نادرست تعریف کرده اند در مکتب اهل بیت(ع) عرفان به گونه ای دیگر است.
در ادامه حدیث امام می فرمایند: عابدترین مردم کسی است که واجبات را درست انجام دهد. همین دینی که عامه مردم ما دارند. یعنی سطح اصلی دین همین است یعنی در قیامت کسی را به دلیل خواندن نماز شب مواخذه نمی کنند اما اگر نماز صبح نخوانیم قطعا مواخذه می شویم. اولویتهای دین مشخص است.
همچنین در این حدیث زاهدترین فرد را کسی می داند که به گناه بی رغبتی بکند. گناه مانند این است که به کسی خنجر بزنید. مبناو اصل این است که گناه نکنیم ما اکثر مستحبات را انجام می دهیم ولی گناه را ترک نمی کنیم. در حالی که اصل این است که گناه نکنیم و ما آن را رها کرده ایم.
و در آخر نیز می فرمایند: کوشا ترین مردم کسی است که گناه را ترک کند. علما و بزرگان دین ما ابتدا و انتهای عرفان را ترک گناه می دانند. انجام مستحبات آسان است ولی پرهیز از گناه کار هر کسی نیست و باید خیلی با اراده باشید که گناه انجام ندهید.
سوال: در مواردی که شبهه وجود دارد اگر انجام دهیم گناه است؟
جواب: در مواردی که یقین ندارید، مرتکب گناه نشدیم. ورع یک درجه از تقوا بالاتر است. تقوا آن است که آنچه حلال است را انجام دهید و آنچه که یقین دارید حرام است و اثبات شده گناه است را کنار بگذارید. درحالی که ورع یعنی اگر جایی به شک یا شبهه رسیدی توقف کنید.
موضوع بحث، افضلیت مولا است که در جلسه گذشته آن را به طور تفصیلی بیان کردیم و اشاره شد که امور مثبت برای انسان سه نوع است: نفسانی، بدنی و خارجی است.
در مبحث فضائل نفسانی سبقت در ایمان و اعلمیت امیرالمؤمنین مطرح شد. اثبات اعلمیت نیز بر دو نوع است: ۱ـ به طور اجمالی. ۲ـ به طور تفصیلی.
شجاعت امیرالمومنین(ع) زبانزد دوست و دشمن بود
اقسام دیگر فضائل انسانی؛
نوع سوم: عفت
النوع الثالث: العفّه، و قد کان فیها الآیه الکبرى، و ناهیک کتابه إلى عثمان بن حنیف فتدبّره
عفت در ذهن ما بیشتر به خویشتنداری در برابر گناه و پاکدامنی است. اما معنای عفت در فرهنگ اسلامی گسترۀ بیشتری دارد و فقط شامل گناهان خاصی نیست، خویشتنداری از دنیا، میل به دنیا نداشتن، عفت در اجتماع داشتن، عفت در برخورد با مال و قدرت، و تنها عفیف بودن در برابر شهوت نیست.
فاضل مقداد میفرماید: نامهای که حضرت علی (ع) به عثمان بن حنیف نوشت تو را کفایت میکند که بدانی حضرت چقدر عفیف است. زمانی که عثمان بن حنیف بر سر سفرۀ اعیان و اغنیا نشست و خبر به حضرت رسید و ایشان نامهای نوشت که تو باید با فقرا نشست و برخاست کنی، بر سر سفرۀ اغنیا چه میکنی، و توبیخ کرد او را. همین نامه نشان دهنده عفت مولاست.
صفت چهارم: شجاعت
النوع الرابع: الشجاعه، و به علیه السّلام فیها یضرب الأمثال حتّى أنّ أعداءه یفتخرون بأنّهم وقفوا معه فی الحروب. (اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه، ص: ۳۹۳)
شجاعت یک فضیلت نفسانی است. شجاعت امیر المومنین (ع) اصلاً یک ضربالمثل شده است و امیرالمؤمنین را در شجاعت مثل میزنند. دشمنان مولا از افتخاراتشان این است که با علی میجنگند، لذا میفرماید در شجاعت مولا همین بس که دشمنان افتخار میکنند ما در مقابل علی هستیم.
مناعت طبع از صفات بارز امیرالمومنین(ع)
صفت پنجم: زهد
النوع الخامس: الزهد، و کان فیه الغایه القصوى حتّى أنّه أعرض عن الدنیا إعراض من لم ینل منها ذرّه، مع أنّه کان یجبى إلیه حاصلها، و قال: إلیک عنّی یا دنیا، فقد طلّقتک ثلاثا لا رجعه فیها و قال: لقد رقّعت مدرعتی حتّى استحییت من راقعها، و کان یختم أوعیه طعامه لئلّا یوضع له فی خبزه أدام.
(حضرت با دنیا صحبت میکنند و میگویند:) از من دور شو دنیا. تو را سه طلاقه کردم که دیگر جای رجوع هم نباشد.
صفت ششم: سخا، کرم
النوع السادس: السخاء و الکرم، و هو فی ذلک الآیه الکبرى، فمن سخائه أنّه لم یستردّ فدکا أیام خلافته، و اعترف أعداؤه بسخائه حتّى قال معاویه: «لو یملک ابن أبی طالب علیه السّلام بیتا من تبر و بیتا من تبن لأنفق تبره قبل تبنه» و عمّر علیه السّلام عدّه حدائق و تصدّق بها و آثر بقوته و قوه عیاله حتّى نزلت فیهم سوره هل أتى.
جود، بخشش، کرم و مناعت طبع از دیگر ویژگی های امیر المومنین(ع) است. یکی از نشانههای کرم مولا این است که وقتی حضرت خلیفه شد فدک را برنگرداند. دشمنان امیرالمؤمنین به سخای ایشان اعتراف کردهاند. فضل و فضیلت این است که دشمن به آن گواهی دهد. اگردشمن شما از شما تعریف کرد معلوم است که واقعا تعریفکردنی هستی. دشمنان امیرالمؤمنین به سخا و کرم این آقا اعتراف کردند.
معاویه می گوید اگر علی پسر ابوطالب یک خانهای از طلا داشته باشد و یک خانهای از کاه داشته باشد، اول آن خانهای که از طلاست را انفاق می کند، بعد خانهای که از کاه است. و نیز می گوید از نمونه های سخا و کرم امیرالمؤمنین است که چقدر باغ درست کرد و چقدر نخلهایی که کاشت و همه را صدقه داد و وقف کرد. و نیز(آثَرَ یعنی ایثار کرد) ایثار کرد غذای خودش را و غذای خانوادهاش را، به گونه ای انفاق کردند این خانواده که برایشان آیۀ هل اتی نازل شد. ما در برخورد با فقیران کاملا برعکس اهل بیت(ع) رفتار می کنیم.
از نشانه های افضلیت مولا،حریص بودن ایشان در اقامه حدود الهی
صفت هفتم؛ حلم
حلم. هفتمین صفت نفسانی امیرالمؤمنین که باعث افضلیت او بر دیگران است حلم حضرت است.
النوع السابع: الحلم، و هو الذی حلم عن مروان یوم الجمل و کان شدید العداوه، و عن عبد اللّه بن الزبیر و کان یشتم علیا علیه السّلام ظاهرا، و أفرج لمعاویه عن الشریعه لمّا ملکها و کان معاویه قد منعها أوّلا، و أکرم عائشه و بعث معها عشرین امرأه إلى المدینه بعد حربها. قلت: و لکن عائشه نفسها لم تحفظ حرمه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و خرجت عن بیتها و رکبت الجمل و جاءت إلى(اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه، ص: ۳۹۴)
در جنگ جمل با اینکه مروان دشمنی خیلی جدیای با حضرت داشت، ولی حضرت در روز جمل کاری با او نداشت و حلم فرمود. در برابر عبدالله بن زبیر با اینکه آتش بیار معرکه در جنگ جمل بود و حتی عایشه را هم او آورد، حلم ورزید. فاضل مقداد میگوید؛ عبدالله بن زیبر با وجود آنکه به امیرالمؤمنین ناسزا میگفت اما حضرت با او حلم ورزید.
اگر میبینیم علی در جنگ نهروان شمشیر از نیام برمیکشد و خون میریزد باید دید که آنها دیگر چه کردهاند.
باید دقت کرد و اسلامشناسی دقیق انجام داد که امیرالمؤمنین از عبدالله بن زبیر و جنگ جمل و مروان که از بنیامیه هستند و خباثت ذاتی داشتند، میگذرد اما به نهروان که میرسد و یک سری به ظاهر حزباللهی مقابل ایشان قرار میگیرند کوتاه نمیآید و خونشان را میریزد، زیرا اینها با نام دین آمدهاند. حضرت وقتی در جنگ صفین با معاویه به شریعه رسید فرمود به دشمن آب برسانید. با وجود اینکه وقتی شریعه دست معاویه بود آب را بر لشکر امیرالمؤمنین بستند.
و همچنین با کرامت با همسر پیغمبر برخورد کرد با اینکه محور جنگ جمل عایشه بوده.
صفت هشتم؛ حرص نشان دادن و شدید بودن در اقامه حدود الهی
النوع الثامن: الحرص و الشدّه فی إقامه حدود اللّه تعالى، و حاله فی ذلک أشهر من أن یقال حتّى قال فی کتابه إلى بعض عماله: لو أنّ الحسن و الحسین فعلا مثل الذی فعلت لما کانت لهما عندی هواده، و لا ظفرا منّی بارده حتّى آخذ الحقّ منهما، و أزیح الباطل عن مظلمتهما.
در باره امیرالمؤمنین در مورد این مقال دیگر نیازی به گفتن نیست. به بعضی از عمالش حضرت نامه نوشت و فرمود: اگر حسن و حسینم این کاری که تو کردی میکردند من با ایشان مدارا نمیکنم و پیش من جایگاهی ندارند. حضرت علی(ع) به حدود الهی که میرسد علی با کسی تعارف ندارد.
امیرالمومنین(ع) جمع اضداد بودند
صفت نهم؛ خوش اخلاقی
النوع التاسع: شرف الخلق و حسنه حتّى نسبه عمر إلى الدعابه مع شدّه بأسه و هیبته، قال صعصعه: کان بیننا کأحدنا فی لین جانب و شدّه تواضع و سهوله قیاد، و کنّا نهابه مع ذلک مهابه الأسیر المربوط للسیّاف الواقف على رأسه و قال معاویه یوما لقیس سعد بن عباده : رحم اللّه أبا حسن فلقد کان هشّا بشّا ذا فکاهه، فقال قیس: أما و اللّه لقد کان مع تلک الفکاهه و الطلاقه أهیب من ذی لبدتین قد مسّه الطوى تلک هیبه التقوى لیس کما تهابک طغام الشام.
حضرت بقدری خوش اخلاق بودند ، تا جایی که خلیفۀ دوم او را به صفت دعابه (به معنی شوخطبعی و بزلهگو بودن) منتسب کرد. در حین اینکه ابهت داشت و جدی بود شوخطبع هم بود ( واین یعنی جمع اضداد در امیر المومنین(ع))
(صعصعه یکی از یاران و اصحاب حضرت است) در بین ما مانند یکی از ما بود، خیلی نرمخو و بسیار متواضع و در فرماندگی آسانگیر. با همۀ این نرمخویی و تواضع و بذلهگویی و خاکی بودن امیرالمؤمنین، صعصعه میگوید ما از او میترسیدیم و از او هیبتی در ذهن ما بود مثل ترس کسی که شمشیر بالای سرش گرفته باشند.
یک بار معاویه به سعدبن عباده گفت خدا بیامرزد علی را، زیرا هم ساکت بود هم خوشخلق بود، صاحب فکاهه و بذله گو بود، اما با همۀ فکاهه بودن و بذله بودن هیبتی داشت که کمتر کسی مانند آن هیبت را داشت. سعد بن عباده در پاسخ گفت: آن هیبتی که علی داشت هیبت تقواست، نه آن کاری تو با اهل شام کردی و آنها از تو می ترسند.
هفته آینده نیز ادامه این موارد را مطرح خواهیم کرد.
منبع: سایت روضه الشهداء
|