هفتاد و یکمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / اثبات امامت امیرالمؤمنین علی(ع) ۱۵
با توجه به اینکه در جنگ خیبر، خلیفه اول و دوم شکست خورده برگشتند و این یک نقص محسوب می شود، چگونه می توان آنها را افضل دانست و مدیریت جامعه را به آنها سپرد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول کان قبله و الاخر بلا اخر یکون بعدَهُ الذی بعد فلا یرى وقرب فشهد النجوى تبارک وتعالى ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) وعلی اهل بیت الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعنه الدائم علی معاندیهم و مخالفیهم الی قیام یوم الدین آمین رب العالمین.
جلسه هفتاد و یکم را در خدمت خواهران وبرادران گرامی هستیم و جزء یازدهم را تلاوت کرده و تقدیم به حضرت رسول(ص) می نماییم. احادیث این چهارده جلسه آتی را از کتاب شریف «تحفالعقول» که از کتب نفیس در جمعآوری احادیث حضرات معصومین است انتخاب و بیان میکنیم.
دهان ورودی جسم است؛ گفتن ذکر تاثیر دارد
پیامبر(ص) فرمودند: «أربع من کن فیه کان فی نور الله الأعظم من کان فی عصمه أمره شهاده أن لا إله إلا الله و أنی رسول الله و من إذا أصابته مصیبه قال إنا لله و إنا إلیه راجعون و من إذا أصاب خیرا قال الحمد لله و من إذا أصاب خطیئه قال أستغفر الله و أتوب إلیه/ چهار خصوصیت است که اگر در وجود هر کسی باشد در نور بزرگ خدا قرار گرفته ۱٫ وسیله ای که او را از گناه باز می دارد توحید و گواهى به یگانگى خداوند و پیامبرى من باشد(آن چیزی که بین او و گناه فاصله می اندازد ایمان راسخ است)؛ ۲٫ به هنگام رویدادهاى ناگوار «إنا لله و إنا إلیه راجعون» گوید؛ (این دو وجه دارد، یکی وجه لفظی قضیه است که خیلی از مومنین و علما اعتقاد دارند پس از شنیدن هر خبر ناگواری فوری این عبارت را می گویند، این باید در ادبیات ما رایج شود. وجه دوم آن اعتقاد درونی است یعنی براساس اعتقاد توحیدی با مرگ کنار بیایند) ۳٫ چون خیرى به او مى رسد ذکر «الحمد لله» را بر زبان جارى کند (این مخصوص کسانی است که وقتی خیری به آنها می رسد این عبارت را می گویند اگر عادت کنیم هر خیری که به ما رسید بگوییم الحمدالله؛ بر اثر مداومت زبان بر قلبمان نیز جاری میشودو باعث می شود برای کوچکترین نعمت خدا را سپاس گوییم)؛ ۴٫ چون گناهى مرتکب شود، (از روى شرمسارى و پشیمانى) «استغفر الله و اتوب الیه» (در جامعه ما بعضی ها مسخره می کنند که ما نباید به آنها توجه کنیم و باید آنچه دین از ما خواسته را انجام دهیم و با اعتقاد بگوییم که من از همین گناه کوچک هم توبه می کنم) مى گوید.»
بعضی اوقات ما وارد فازهای عرفانی می شویم و می گویم باطن مهم است و زبان مهم نیست ولی پیامبر(ص) می فرماید: بگویید؛ دهان ورودی جسم ما است. گفتن ذکر تاثیر دارد.
در چندین جلسه گذشته پیرامون افضلیت امیرالمومنین(ع) مباحثی را مطرح کردیم و این جلسه، جلسه پایانی این مبحث است.
افضلیت امیرالمومنین(ع) در سه حوزه نفسانی، بدنی،خارجی، در جلسات گذشته در حوزه نفسانی بین شد و این جلسه آنچه مربوط به حوزه بدن و خارجی می شود را مطرح می کنیم.
القسم الثانی؛ البدنی
در این قسمت فاضل مقداد به دو مورد از بارزترین خصوصیات امیرالمومنین(ع) اشاره کرده است؛ ۱ـ عبادت به معنای انجام امور عبادی ،۲ـ جهاد
عبادت
اهمیت نماز در نزد امیرالمومنین(ع)
الأوّل: العباده، و به یضرب المثل حتّى أنّ زین العابدین علیه السّلام کان یصلّی کلّ یوم و لیله ألف رکعه؛ و یرمی الصحیفه شبه المتضجّر، و یقول: أین لی بعباده علیّ علیه السّلام،
حضرت زین العابدین که خود زینت عبادت کنندگان بودند و در طول شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند، وقتی کسی از ایشان تعریف می کرد که شما چقدر کوشا در عبادت هستید می فرمودند؛ حضرت می فرمودند، من کجا و عبادت جدم امیرالمومنین(ع) کجا؟
و وضع له نطع بین الصفّین بصفّین فصلّى علیه رکعتین و السهام تخطف حوله، و کان یوما بصفّین یرمق الشمس لیعلم الزوال فیصلّی، فقال له ابن عباس: لیس هذا وقت الصلاه! فقال: على الصلاه نقاتلهم.
در جنگ صفین و در آن هیاهوی جنگ؛حضرت به آسمان نگاه می کردند و به دنبال خورشید بودند که چه موقع خورشیدبه وسط آسمان می رسد و ظهر شرعی اتفاق می افتد. ابن عباس به حضرت عرض کرد؛ الان چه موقع نماز است در این گیر و دار جنگ شما به دنبال خورشید هستی برای نماز. حضرت فرمودند : جنگ من و دشمنانم بر سر برپایی نماز است ( این نشان دهنده اهمیت عبادت نزد امیرالمومنین(ع) است)
و کان إذا أرید إخراج شیء من السهام من بدنه ترک حتّى یشتغل بالصلاه، فیکون غافلا عن هذا العالم حتّى عن بدنه، لاستغراق نفسه الشریفه فی عالم الجبروت.زمانی که می خواستند تیر از پای حضرت بیرون بکشند صبر کردند تا حضرت مشغول نماز شود چرا که حضرت وقتی مشغول نماز می شد از تمام این عالم فارغ می شد. و غرق در عالم جبروت می شد. (این روایت از نوع متواتر است)
شبهه ای که در رابطه با این روایت وارد می کنند این است که امام علی(ع) که در هنگام نماز متوجه نمی شود که تیر از پای ایشان بیرون می کشند چگونه سر نماز به فقیر احسان می کند؟
پاسخ: امیرالمومنین(ع) غرق در خدا و امور خدایی است. وقتی سائل می آید و نیاز دارد و اعطای به سائل یک امر خدایی است. امیر المومنین در نماز از امور دنیوی فارغ می شود نه از امور معنوی.
و معلوم أنّه لم یحصل لأحد من الصحابه بعض هذه الخصائص و لا قریبا منها،بل کان فیهم عبّاد و زهّاد کسلمان و أبی ذرّ و غیرهما، هم تلامذته و أتباعه، فیکون أفضل من کلّ واحد منهم، و هو المطلوب.
فاضل مقداد می گوید؛ ما خصوصیتهای این چنینی را در مورد هیچ یک از صحابه نداریم حتی نزدیک به این حالات هم نیستند مگر تعداد اندکی از صحابه مانند سلمان، ابیذر که اینها شاگردان وپیروان علی(ع) بودند، پس امیرالمومنین(ع) از همه صحابه افضل تر بودند. این مطلوب ما ست.
علی(ع) کثیرالجهاد است؛ طبق قرآن مجاهدین افضلیت دارند
جهاد
کان علیه السّلام أکثر جهادا، و کلّ من کان کذلک کان أفضل.
امیرالمومنین(ع) کثیر الجهاد بودند
أمّا الصغرى فیمکن فیها دعوى الضروره، فإنّ أحدا لا ینکر أنّ أکثر وقائع الرسول صلّى اللّه علیه و آله و فتوحه کانت على ید علیّ علیه السّلام، و بلاؤه و عناؤه بین یدیه فی یوم أحد و بدر و حنین و غیرها أمر لا یدفعه إلّا مکابر.
فاضل دراینجا صغری وکبری می کند و می گوید صغرای قضیه این است که در کتب تاریخی شیعه و سنی آمده است که امیرالمومنین در اکثر غزوات و جنگها حضور داشتند و امیرالمومنین نقش مهمی در این جنگها ایفا می کردند. در جنگهای بدر ، حنین، و …. مگر تعداد اندکی از تاریخ نویسان مانند ابن تیمیه که بهانه های بیهوده می گیرند.
و أمّا الکبرى فلقوله تعالى: فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً « النساء، آیه ۹۵» و هذا البیان فیه کفایه فی المطلوب، غیر أنا نذکر صورتین تدلّان على أفضلیّه علیّ علیه السّلام على غیره:
و اما کبرا این است که قرآن می فرماید: «… فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا / و[لى] مجاهدان را بر خانهنشینان به پاداشى بزرگ برترى بخشیده است (سوره نساء، آیه۹۵) »و این موضوع مطلوب ما را بیان می کند. چرا که خداوند می فرماید مجاهدین افضلیت دارند و امیرالمومنین(ع) هم از بیشتر جهاد داشتند.
برای شفاف تر شدن بحث مثالهایی را نیز بیان می کند؛
الأوّل: ضربته لعمرو بن عبدودّ التی قال فیها رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: «لضربه علیّ یوم الأحزاب أفضل من عباده الثقلین» فلیت شعری کم یکون نصیب کلّ واحد من الصحابه من عباده الثقلین من جهاد و غیره حتّى تنسب إلى جهاد علیّ علیه السّلام؟.
اولین مثال؛ ضربت حضرت به عمربن عبدود.
پیامبر(ص) در رابطه با نبرد امیرالمومنین(ع) در جنگ احزاب فرمودند: یک ضربه علی(ع) در نبرد با عمربن عبدود از عبادت جن و انس بالاتر است.
فاضل مقداد میگوید: حالا بگویید این صحابه اگر تمام عمرشان را نیز عبادت کرده باشند چه مقدار از عبادت جن و انس می شود؟ این ضربت پس به طریق اولی از آنها افضل است.
پیروزی بر یهودیان؛ مهمترین مسئله در جنگ خیبر
الثانی: روت الرواه فی قصّه خیبر: أنّه صلّى اللّه علیه و آله بعث أبا بکر فرجع منهزما، ثمّ بعث عمر فرجع أیضا منهزما ، و بلغ ذلک رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فبات لیلته مهموما، فلمّا أصبح خرج إلى الناس و معه الرایه فقال: «لأعطینّ الرایه الیوم رجلا یحبّ اللّه و رسوله و یحبّه اللّه و رسوله کرّار «۳» غیر فرّار» فتعرّض لها المهاجرون و الأنصار فقال صلّى اللّه علیه و آله: «أین علی» فقیل له: إنّه أرمد «۱»، فجاءه فتفل فی عینیه، ثمّ دفع إلیه الرایه.و هذه القصّه تدلّ على اختصاصه علیه السّلام بصفات لم تکن حاصله لهما من وجوه:
دومین مثال؛ داستان جنگ خیبر
روایان چه شیعه و سنی درباره جنگ خیبر نقل کرده اند که پیامبر(ص) ابابکر را برای بازکردن درب خیبر و فتح آن فرستادند، شکست خورده برگشت، سپس خلیفه دوم را فرستاد او نیز شکست خورده برگشت، این خبر به رسول الله (ص) رسید. پیامبر با ناراحتی خوابیدند؛ صبح پیامبر به اردوگاه لشکرش رفت و پرچم جنگ را به دست گرفت و گفت عطا می کنم پرچم را به کسی که هم خدا و رسولش را دو ست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند کراری است که غیر فرار کننده است. همه مهاجر و انصار این جمله را شنیدند.سپس پیامبر(ص) فرمودند علی کجاست. گفتند برای علی(ع) مشکلی در چشمش پیش آمده و مشکل بینایی دارد. پیامبر(ص) بر بالین امیرالمومنین(ع) آمدند و مقداری از آب دهان مبارک را بر دیدگان حضرت کشیدند و به معجزه الهی مشکل چشم امیرالمومنین(ع) حل شد و پرچم جنگ را به امیرالمومنین(ع) دادند.
الأوّل: أنّهما رجعا منهزمین، و ذلک یقتضی کونهما فرّارین، و هو صفه نقص فی حقّ الإسلامی. الثانی: وصفه بکونه کرّارا، و هذه صفه أخرى زائده على کونه غیر فرّار؛ لأنّ الثانی أعمّ من الأوّل، لأنّ غیر الفرّار قد یکون کرّارا تاره و غیر کرّار أخرى، فکلّ کرّار فهو غیر فرّار، و قد أثبت له علیه السّلام الوصفان جمیعا، و ظاهره یقتضی نفیهما عمّن تقدّم. الثالث: کونه یحبّ اللّه و رسوله أثبت له هذه الخاصّه جزما، ثمّ خصّه ثانیا بأن قال: «و یحبّه اللّه و رسوله» و هذه خاصه ثانیه زائده على الأولى، و ظاهر هذا الکلام یدلّ على نفی هذین الوصفین عمّن تقدّم، و ذلک غایه لنقصهما و فضله علیه السّلام علیهما حینئذ، بل تحته سرّ لا یمکن شرحه، و کلّ میسّر لما خلق له.
در بررسی این روایت مشخص می شود با توجه به این که خلیفه اول و دوم شکست خورده برگشتند و این یک نقص محسوب می شود، چگونه می توان آنها را افضل دانست ومدیریت جامعه را به آنها سپرد. و نیز امیر المومنین(ع) را کرار یعنی تکرار کننده نبرد معرفی می کند و مهمتر از آن این است که کراری است که هیچ گاه فرار نمی کند یعنی درهر حمله اهل فرار نیست. همچنین اینکه امیرالمومنین(ع) خدا و رسولش را دوست دارد دوباره اختصاص میدهد حضرت را به اینکه خدا و رسولش نیز امیرالمومنین(ع) را دوست دارند.
از فحوای کلام پیامبر(ص) مشخص می شود که دو نفر قبلی این گونه نبوده اند.
در جنگ خیبر دو بحث وجود دارد؛ ۱ـ پیروزی بر قوم یهود ۲ـ فتح قلعه خیبر
اصل ماجرا این بوده که مسلمانان بر یهود پیروز شوند و فتح قلعه خیبر موضوعیت ندارد و مهم این است که یک نفر به عنوان فرمانده حمله می کند و یک لشگر نیز به دنبال او می روند. در ماجرای خیبر دو نفر فرماندهی کردند و رفتند و نتوانستند پیروز شوند در دفعه سوم پرچم به دست امیرالمومنین(ع) داده می شود و حضرت پیروز می شود که در این ماجرا امیرالمومنین با قدرت ربانی درب قلعه خیبر را نیز با یک دست باز کردند که اگر هم بلند نمی کردند مسئله ای نبود.
اصل فضیلتی که ما بر آن اصرار داریم این است که امیرالمومنین(ع) توانست بر مخالفین پیروز شود در حالی که دیگران نتوانستند و همچنین شیعه کسی را به عنوان امام انتخاب می کند که می تواند از قدرتهای ربانی نیز استفاده کند.
فرزندان امیرالمومنین(ع) اشرف بر فرزندان صحابه
القسم الثالث: الخارجیه،
آخرین قسمت فضایل خارجی است و این مربوط به خود انسان نیست. ممکن است یک نفر در یک خانواده خوب و یک نفر هم در یک خانواده بد زندگی بدنیا آمده باشد. البته فضیلت است اگر چه انسان در این مورد دخیل نیست.
۱ـ نصب شریف
الأوّل: النسب الشریف، و معلوم أنّ أشرف النسب ما قرب من رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، و هو کان أقرب فإنّ العبّاس و إن کان عمّا، لکنه من جهه الأب خاصّه و علی علیه السّلام ابن عمّه من الأبوین، و أیضا علیّ علیه السّلام هاشمی من هاشمیین.
شریف ترین نسب نزدیکی به پیامبر است که امیرالمومنین(ع) نیز اینگونه بوده اند و گزینه های دیگر امامت در صدر اسلام این ویژگی را نداشتند. البته ممکن است گفته شود که اینها پدران همسران پیامبر(ص) بوده اند قطعا نسب پسر عمو نزدیک تر از پدر همسر است. همچنین از کودکی در کنار پیامبر و در خانه ایشان بوده است.
۲ـ داماد پیامبر(ص) بودند
الثانی: مصاهرته للرسول صلّى اللّه علیه و آله بزواجه سیده النساء التی نطق القرآن بعصمتها،
امیرالمومنین به همسری دختر پیامبر(ص) در آمده که قرآن گواه عصمت اوست
و دلّ النقل على سیادتها، لقوله صلّى اللّه علیه و آله: سیده نساء العالمین أربع، و عدّ منهنّ فاطمه علیها السّلام.و عثمان و إن کان صهرا لکن زوجته لیست کفاطمه علیها السّلام.
و نقل هم دلالت بر سیادت و بزرگواری حضرت صدیقه(س) دارد. سرور زنان عالم چهار نفر هستند ویکی از آن چهار نفر حضرت زهرا(س) هستند.
۳ـ فرزندان شریف امیرالمومنین(ع)
الثالث: و الأولاد الأشراف الذین لم یتّفق لأحد من الصحابه مثلهم، کالحسن و الحسین و السجاد و الباقر و الصادق و الکاظم و الرضا و الجواد و الهادی و العسکری و المهدی الذین مناقبهم و معجزاتهم ظاهره مشهوره، و مناصب کمالاتهم مغموره، و هم أهل البیت الذین قال فیهم صلّى اللّه علیه و آله: «مثل أهل بیتی فیکم کسفینه نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق» و قال: «إنّی تارک فیکم الثقلین: کتاب اللّه و عترتی، ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا» إلى غیر ذلک.
کدام یک از صحابه فرزندانی مانند فرزندان امیرالمومنین(ع) داشتند هیچ کدام از فرزندان صحابه مانند حسن، حسین، سجاد، باقر، صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی، عسکری، و مهدی(علیهم السلام) و ایشان اهل بیتی هستند که پیامبر در مورد ایشان فرمود مثل ایشان همانند مثل کشتی نوح است هر کس سوار این کشتی شود محبت و مودت این خانواده را داشته باشند نجات پیدا می کند و هر کس جدا شود غرق خواهد شد.
یجب تعظیم الذرّیه النبویه العلویه و مودّتهم، لقوله تعالى: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى « الشورى ، آیه ۲۳» و لقوله صلّى اللّه علیه و آله: «أکرموا صالحهم للّه و طالحهم لأجلی» و قوله صلّى اللّه علیه و آله: «أربعه أنا شفیع لهم یوم القیامه: المکرم لذریّتی و الساعی لهم فی حوائجهم و الباذل لهم ماله و المحبّ لهم بقلبه و لسانه»
واجب است بزرگداشت این ذریه نبوی علوی چرا که خداوند فرموده : «: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى / بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم مگر دوستى در باره خویشاوندان (شوری ، آیه ۲۳)» و همچنین پیامبر فرمود در برخورد سادات ،صالحان ایشان را به خاطر خدا بزرگ بدارید و بدهای ایشان را به خاطر من تکریم کنید. و سخن دیگر پیامبر در مورد سادات که می فرمایند: چهار گروهند که من روز قیامت شفیع ایشان می شوم؛۱ـ کسانی که فرزندان من را تکریم کنند (البته این تکریم در مقابل دین نیست)۲ـ تلاش کننده در رفع حوائج فرزندان من ۳ـ کسی که پول برای اینها خرج کند (منظور صدقه نیست)۴ـ و ایشان را به زبان و قلب دوست داشته باشید.
منبع: حسینیه مجازی هیأت روضه الشهداء