هفتاد و چهارمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / اثبات امامت امامان(ع)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول کان قبله و الاخر بلا اخر یکون بعدَهُ الذی بعد فلا یرى وقرب فشهد النجوى تبارک وتعالى ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) وعلی اهل بیت الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعنه الدائم علی معاندیهم و مخالفیهم الی قیام یوم الدین آمین رب العالمین.
جلسه هفتاد و چهارم را در خدمت خواهران وبرادران گرامی هستیم و جزء چهاردهم را تلاوت کرده و تقدیم به امام حسن مجتبی(ع) خواهیم کرد.
امام حسن(ع) می فرمایند: اعلموا ان الله لم یخلقکم عبثا و لیس بتارککم سدی کتب عاجالکم و قسم بینکم معایشکم لیعرف کل ذی لبٍ منزلته و انما قدر له اصابه و ما صرف عنه فلن یصیبه قدکفاکم معونه الدنیا و فرغکم لعبادته و حصکم علی الشکر وفترض علیکم الذکر و اوصاکم بتقوی و جعل المنتهی رضا و تقوی باب کل توبه و راس کل الحکمه و شرف کل عمل باالتقوی فاز من فاز من المتقین قال الله تبارک و تعالی ان للمتقین مفازا و قال ینجی الله الذین تقوا لا یمسهم السوء و لا هم یحزنون
بدانید خدا شما را بیهوده نیافریده است خدا شما را خود سر رها ننموده است، عمر های شما را مقدر کرده و روزیهایتان را از قبل بین شما تقسیم کرده تا هر کسی که دارای خرد است مقام خود را بداند (که در کجای ا ین دنیا قرار گرفته) و بداند هر آسیبی که برایش مقدر شده به آن می رسد (آنچه که تقدیر شده برای او به آن می رسد) هر چه هم برایش تقدیر نشده باشد به آن نمی رسد. خدا معاش شما را به عهده گرفته وبرای شما کفایت کرده دنیا را تا فارغ شوید و با خیال راحت عبادت کنید شما را به شکر و حق شناسی ترغیب فرمود. ذکر و یاد خودش را بر شما واجب کرد و شما را به تقوا سفارش کردو تقوا را نهایت خشنودی خودش قرار داد، تقوی خود دروازه تو به است و سرآمد هر حکمتی است و شرف هر چیزی است که با تقوا انجام شود. پرهیزگاران اگر به پرهیزگاری می رسند بر اثر تقوی است خداوند می فرمایند رستگاری و فوز برای پرهیزگاران است. و همچنین فرمود خدا آن ها را که تقوی پیشه ساختند با اسباب نجاتشان نجات بخشد. نه هیچ بد به آنها رسد و نه اندوهگین شوند « وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (زمر، آیه ۶۱)». بندگان خدا از خدا پروا کنید و بدانید هرکه از خدا پروا کند خدا راهی برای بیرون شدن از فتنهها به رویش بگشاید و در کارها صلاح و سدادش را به وی بنماید و وسیله هدایتش را آماده بسازد، حجت و برهانش را پیروز گرداند، روسفیدش کند و خواستههایش را عطا کند. به آنها که خدا نعمتشان بخشیده، یعنی پیغمبران، صدیقان، گواهان و شایستگان همنشین باشد که آنها چه خوشرفیقانی هستند.(ص۳۶۲، تحف العقول)
در جلسات گذشته مفصلا مطالبی در باره ولایت امیرالمومنین(ع) بیان شد و ولایت حضرت را اثبات کردیم. در این جلسه امامت دیگر حضرات معصومین را بیان می کنیم.
تاریخ گواهی دهنده عصمت ائمه طاهرین است
دلیل عقلی؛
اولین دلیلی که در اثبات ولایت دیگر ائمه(ع) بیان می شود این است که؛ هر کسی که قائل شود به وجوب افضلیت، عصمت و نص است (در گذشته در تعیین طرق امامت بیان کردیم طریقه ای که شیعه برای اثبات امامت قبول دارد و به آن قائل است، نص است و ثابت کرده بودیم که از ویژگی های امام افضلیت و عصمت است) و هر کس به اینها قائل شود خود به خود به امامت حضرات معصومین(ع) می رسد زیرا اگر بخواهیم برای دیگران امامت قائل شویم، تاریخ خود گواهی دهنده آن است که ایشان معصوم نبودند (در جلسات گذشته نمونه هایی مطرح شد که دلالت صریح دارد بر عملکرد و گفتار خلفای سه گانه که خطاهای ایشان در زمان حکومتشان را بیان می کند واین نشان دهنده این است که این خلفا عصمت نداشتند) ولی نسبت به حضرات معصومین(ع) هیچ کس ادعای گناه نکرده است نه شیعه و نه سنی. (یکی از بزرگان می فرمایند، که اگر گناهی از امامان شیعه سر زده بود دشمنان ایشان آن را در همه جا منتشر می کردند.) دلایل و سخنان زیادی از دشمنان در تایید حضرات معصومین(ع) است. اگر ما عصمت و افضلیت را شرط بدانیم تاریخ گواهی دهنده آن است که حضرات معصومین(ع) در رأس آن هستند و امامت ایشان اثبات می شود.
اطاعت از اولی الامر در راستای اطاعت از خدا
دلیل قرآنی؛
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ / اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید (سوره نساء، آیه ۵۹)» اطاعت از رسول و اولی الامر را عطف کرده به اطاعت از خدا. اطاعت از خدا، اطاعت مطلق است، وقتی اطاعت از رسول و اولی الامر را عطف می کند به خدا بدین معنا است که اطاعت از ایشان هم اطاعت مطلق است.
البته بحثی را نیز دراین زمینه مطرح کرده اند که اطاعت از خدا، اطاعت ذاتی است و اطاعت از رسول و اولی الامر اطاعت تَبَعی است. یعنی ذاتا خدا مطاع است ولی رسول و امام به دستور خدا مطاع هستند. فقط ذات واجب الوجوب حضرت حق است که همه باید از او اطاعت کنند اما اطاعت از رسول و امام به این دلیل که خدا فرموده است واجب است، به همین دلیل در این آیه دو اطیعوا آمده است و این نشان از دقت است که اطاعت از خدا از یک سنخ است و اطاعت از رسول و اولی الامر از یک سنخ دیگر است. معطوف به هم هستند اما در یک جا عطف کلمه است و در جای دیگر عطف جمله است. در واقع دو نوع اطاعت داریم اطاعت ذاتی و اطاعت غیر ذاتی. در این اطاعت غیر ذاتی دو مطاع داریم که رسول و اولی الامر هستند. از این جا مشخص می شود که دو نوع اطاعت داریم اما چون با «واو» عطف شده اند هر دو از یک نوع هستند و چون اطاعت از خدا مطلق است اطاعت از رسول و اولی الامر هم مطلق است پس باید اولی الامر معصوم باشد. با مصداقهایی که در تفاسیر ذیل این آیه آمده است اولی الامر مشخص هستند.
در روایتی ذیل این آیه آمده است؛
و یؤیّده ما رواه جابر الأنصاری ، قال: قلت: یا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله عرفنا اللّه و رسوله فمنأولو الأمر، قال صلّى اللّه علیه و آله: هم خلفائی، یا جابر أوّلهم أخی علی و بعده ابنه الحسن ثمّ ابنه الحسین ثمّ تسعه من ولد الحسین علیه السّلام.
جابر انصاری به رسول الله(ص) عرض کرد: یا رسول الله(ص) ما خدا و رسولش را می شناسیم پس اولی الامر چه کسانی هستندکه در این آیه (آیه ۵۹،سوره نساء) آمده است.
پیامبر(ص) می فرماید: ایشان خلیفه ها و جانشینان من هستند ای جابر؛ اول ایشان علی(ع) و بعد از او پسرش حسن(ع) و سپس حسین (ع) و سپس فرزندان حسین(ع) هستند، (در نقل دیگری از جابر اسامی تمامی امامان(ع) آمده است). این روایت وقتی در کنار آیه ۵۹ قرار می گیرد متوجه می شویم که حضرات معصومین(ع) امام هستند.
خداوند نصب امام را بر خود واجب کرده
دلیل روایی؛
از طریق نقلهای متواتر برای ما اثبات شده که پیامبر(ص) در مناسبتهای مختلف حضرات را با نام معرفی کرده است. روایت جابر را اهل سنت نیز بیان کرده اند ولی غیر از آن ما روایت متواتر بسیاری داریم که پیامبر(ص) امامان (ع) را به اسم معرفی کرده است و همین برای ما حجت است.
دلیل روایی بعدی که شیعه به آن استناد می کند نقلهای متواتر امامیه از نص هر کدام از ائمه(ع) در مورد امام بعد از خود است. اگر اثبات شد که اولین امام معصوم و اطاعت از او واجب است، وقتی خبر می دهد که چه کسی امام است پس شخصی که معرفی شده امام است. زیرا اثبات شده که امام قبلی معصوم است پس بنابراین امامان بعدی هم معصوم هستند و براساس نص امامان گذشته امام می باشند.
نص امامان برای تعیین امامان بعد از خود نص خبری هستند چرا که ما اعتقاد داریم که «یجب نصبه علی الله / خدا نصب امام را بر خود و اجب کرده است» به طور مثال امام باقر(ع) را خدا به امامت نصب کرده است اما پدرش این خبر را می رساند و چون عصمت دارد این خبر برای موثق است.
حضرات معصومین(ع) به تعاد نقبای بنیاسرائیل هستند
از دلایل دیگر در این زمینه، روایت معروفی است که در کتب عامه آمده است.
ما ورد من طریق الخصم کخبر مسروق قال: بینما نحن عند عبد اللّه بن مسعود إذ یقول له شابّ: هل عهد إلیکم نبیّکم کم یکون من بعده خلیفه، قال: إنّک لحدث السنّ و إنّ هذا شیء ما سألنی عنه أحد! نعم عهد إلینا صلّى اللّه علیه و آله أنّه یکون بعده اثنی عشر خلیفه عدد نقباء بنی إسرائیل
آنچه وارد شده از طریق دشمنان (منظور از خصم و دشمن کسی است که از نظر کلامی هم جهت با امامیه نیست) می گوید: جوانی نزد عبدالله بن مسعود « از صحابه معروف پیامبر(ص)» آمد و گفت: آیا پیامبر شما به شما گفت بعد از خود چند جانشین دارد؟ عبدالله بن مسعود گفت: تو جوانی و کم سن و سال هستی این مسئله ای است که هیچ کس تا کنون درمورد آن از من نپرسیده است. بله؛ پیامبر(ص) با ما عهد کرد و فرمود: بعد از من ۱۲ امام به عدد نقبای بنی اسرائیل وجود دارد.
این خبر درکتب عامه موجود است.
و روى البخاری عن جابر بن سمره قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله یقول: بعدی اثنا عشر خلیفه کلّهم من قریش،
و همچنین بخاری در صحیح خود آورده است که جابر بن سمره گفت: من از پیامبر(ص) شنیدم که دوازده نفر بعد از من خلیفه اند که همگی آنها از قریش هستند.
علامه حلی در پاورقی کتاب خود آورده است؛
کتاب کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الاثنا عشر للشیخ الثقه الجلیل علی بن محمد بن علی الخزّاز الرازی (ره) الذی یروی عن الشیخ الصدوق (ره) و ابن عیّاش (ره)، و قد روى فیه بطرق کثیره عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: أنّ الأئمّه اثنا عشر رواه أکثر من (۲۸) صحابیا ذکرت أسماؤهم فی کتاب أنیس الموحّدین للنراقی (ره)
نقلهای امامیه که به صورت متواتر آمده است و پیامبر(ص) اسامی حضرات معصومین(ع) را آورده است در کتاب «کفایت الاثر فی النص علی الائمه اثنی عشر» مولف « شیخ الثقه الجلیل علی بن محمد بن علی الخزّاز الرازی (ره)» که از شیخ صدوق و ابن عیاش نقل می کند به طرق کثیره از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که ائمه دوازده گانه هستند و بیش از ۲۸ نفر از صحابی را در این کتاب نام می برد که این حدیث را نقل کرده اند.
أنّه جاء فی التوراه: أنّ اللّه قال لإبراهیم علیه السّلام: قد أجبت دعاک فی إسماعیل و بارکت علیه و عظّمته جدّا جدّا وسیله اثنی عشر عظیما.
امامان معصوم ثمره استجابت دعای ابراهیم(ع)
همچنین از دلایل دیگر این است که در تورات تحریف نشده آمده است که خدا به حضرت ابراهیم می فرماید: دعایی که در حق اسماعیل کردی من مستجاب کردم و به او برکت دادم و عظمت دادم آن را و دوازده نفر از نسل او را برای امامت انتخاب کردم.
أنّ کلّ واحد منهم ادّعى الإمامه و ظهر المعجز على یده و کان أفضل أهل زمانه.
و نیز از دلایل دیگر این است که هر کدام از این حضرات معصومین(ع) ادعای امامت کردند و معجز و کرامت هم از دست ایشان ظاهر شده است(برای پیغمبر نیز می گوییم پیامبر معجزه می کند و ادعای نبوت دارد که این دو باهم دلیل نبوت می شود در اینجا هم فاضل مقداد می گوید ایشان هم ادعای امامت داشتند و هم معجزاتی از دستشان برآمده است) و هر کدام از فاضل ترین اهل زمان خود هستند.
پس نتیجه می شود ایشان امام هستند در ادامه نیز فاضل می گوید؛ تنها ناصبی ها و کسانی که دشمنی بسیار با شیعه دارند منکر این هستند که ایشان افضل ترین هستند و الا اهل تسنن نیز خود واقف بر این هستند.
البته فاضل مقداد با استفاده از آیه شریفه « إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ / به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است (آیه ۳۳، سوره آل عمران)» می گوید: پس ائمه از ملائکه و دیگران به این دلیل که چون آل ابراهیم اند بر طبق این آیه افضل هستند.
تمام فرق اسلامی قائل بوجود منجی هستند
آخرین مبحث؛ مطالبی است پیرامون غیبت که از کتاب لوامع بیان می کنیم؛
۱ـ أنّه لمّا دلّ الدلیل على إمامه سیّدنا المنتظر علیه الصلاه و السّلام، و أنّ کلّ زمان لا بدّ فیه من إمام معصوم وجب وجوده و بقاؤه من حین موت أبیه الحسن علیه السّلام إلى آخر زمان التکلیف، و إلّا لزم إمّا القول بوجوب إمامه معصوم غیره، و هو باطل بالإجماع أو خلوّ زمان عن إمام، و هو باطل بما تقدّم، و بدلاله الأخبار المتواتره على وجوده و بقائه و غیبته و ظهوره بعد ذلک، فیکون القول بوجوده حقّا، و هو المطلوب ، و قد تقدّم وجه لطفیته حال غیبته فلا وجه لإعادته.
وقتی ما با دلیل امامت حضرت حجت(عج) را مانند دیگر حضرات معصومین(ع) از طریق نص، عصمت ، افضلیت و … اثبات کردیم و از طرفی می دانیم که هیچ زمانی هم نیست که امامی نداشته باشیم. (به این دلیل این بحث را مطرح می کند که چون اهل سنت اعتقاد به امام زمان(ع) دارند و مهدی را هم از آل محمد(ص) می دانند اما معتقدند که هنوز به دنیا نیامده است و در زمانی نزدیک به ظهور به دنیا می آید) اگر قائل به این شویم که امام زمان(عج) در زمانی نزدیک به ظهور بدنیا می آید پس این فترتی که از زمان شهادت امام حسن عسگری(ع) تا هنگام ولادت امام زمان(عج) که نزدیک به ظهور می باشد چه می شود؟ آیا باید قائل به این شویم که غیر معصومی امام باشد که ما این را قبول نداریم و باطل می دانیم و یا قائل به این می شویم که امامی وجود ندارد که این نیز باطل است یا اینکه بگوییم که این را ما نیز اثبات کردیم که درهر زمانی باید امامی وجود داشته باشد. پس در نتیجه امام معصوم زنده است و وجود دارد و از دیده ها پنهان است.
۲ـ سبب غیبته، لا یجوز أن یکون قبیحا؛ لما ثبت من عصمته علیه السّلام فتکون حسنا، و لا یجب علینا معرفه وجه حسن کلّ فعل تفصیلا و إلّا لوجب معرفه وجه حسن خلق الحیّات و العقارب تفصیلا، و هو باطل بالإجماع، و حینئذ جاز أن یکون غیبته لمصلحه خفیّه استأثر اللّه تعالى بعلمها، غیر أنّا نذکر ما یمکن أن یکون سببا، و هو الخوف کما استتر النبی صلّى اللّه علیه و آله تاره فی الغار و تاره فی الشعب؛ خوفا من المشرکین.
در مورد سبب غیبت حضرت حجت(ع) نمی شود گفت که چیز غریبی است وقتی ایشان معصوم است اگر در بین مردم هم حضور نداشته باشد خطا و گناهی نیست(هنگامی که اثبات شد امامی معصوم است هر کاری که می کند درست و بی خطا است) در باره علت غیبت هم نیاز نیست که ما به تفصیل بدانیم، همین مقدار که ما می دانیم خدا حکیم است و کار بی حکمت انجام نمی دهد و تنها حدس می زنیم که خداوند متعال به و اسطه علمی که دارد مثلا در مورد حفظ جان ایشان او را غائب کرده است. همانطور که پیامبر(ص) را برای نجات جانش از دست مشرکین در غار پنهان کرد.
احکام خدا متغیر بر حسب تغییر مصالح است
در اینجا شبههای مطرح می شود که اگر از خوف جان ایشان خدا حضرت حجت را در پرده غیبت نگه داشته است. این خوف در زمان پدران ایشان نیز بوده است و هیچکدام در امنیت نبوده اند؛ فاضل مقداد در پاسخ به این شبهه مطلبی را می گوید که مضمون آن شبیه سخنی از سید مرتضی است که می گوید:
أنّه علیه السّلام غیر متعبّد بالتقیه، بل فرضه الجهاد و منابذه الأعداء و إقامه الدین، کما دلّت علیه الأخبار المتواتره من الإمامیه و غیرهم، بخلاف آبائه علیهم السّلام فإنّ أکثرهم لم یکن مأمورا بالخروج و القیام و الحرب بل کان متعبّدا بالتقیه، کما ورد عنهم علیهم السّلام: «ما منّا إلّا من وقعت فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه إلّا قائمنا فإنّه یخرج و لا بیعه لأحد فی عنقه» فظهر الفرق بینه و بین آبائه کما أنّ عیسى علیه السّلام لم یحارب و لم یکن فرضه الجهاد. و محمّد صلّى اللّه علیه و آله حارب و کان فرضه الجهاد «۱»، و الأحکام تتغیّر بحسب تغیّر المصالح.
همه حضرات معصومین(ع) مامور به تقیه بوده اند غیر از امام زمان(عج) که ایشان اجازه تقیه ندارند و باید بازگو کننده حقایق باشند، لذا باید در زمان مناسبی حضور داشته باشد یا به تعبیر دیگر بیعت هیچ امامی بر گردن ایشان نباید باشد در صورتی که دیگر حضرات معصومین اینگونه نبوده اند و در ظاهر با دیگران بیعت کردند. روایات فراوانی این حرف را تایید می کند، برخلاف پدران بزرگوارش که مامور به تقیه بوده اند. اکثر ایشان مامور به قیام، خروج و جنگ نبوده اند و باید تقیه می کردند تا اسلام حفظ شود همانگونه که خود ایشان فرموده اند «همه ما اینگونه هستیم که برگردنمان بیعت با طاغوت زمان است (بالاجبار) جز قائم ما، بیعت هیچ کسی بر گردن او نیست» (برای حفظ دین باید اینگونه باشد.) همانطور که بین حضرت عیسی(ع) و پیامبراکرم(ص) تفاوت بود و حضرت عیسی(ع) دستور جنگ نداشتند اما بر پیامبر اکرم(ص) جنگ و جهاد واجب بود. احکام خدا متغیر بر حسب تغییر مصالح است.
وجود امام لطف است
خواجه نصیر طوسی در تجریدالاعتقاد مطلبی درباره غیبت امام زمان(عج) آورده است که؛
خواجه نصیر طوسی در تجرید الاعتقاد ص۲۲۱: و وجوده لطف، و تصرّفه [لطف] آخر، و غیبته منّا.
وجود امام لطف است و نبودن امام لطفی دیگر و غیبت او به دلیل بی معرفتی ما است.
حضرت حجت(عج) در نامه های مختلف می گوید که من وظیفه خود را انجام می دهم اگر من نبودم دشمنان شما را از بین می بردند و یا اینکه تشبیه کرده اند به استفاده مردم از خورشید پشت ابر؛ خورشید چه زمانی که پشت ابر باشد و چه غیر ه از آن گرمای خود را به مردم می دهد.
۳ـ فی طول بقائه علیه السّلام ، و لا شکّ فی إمکانه؛ لکون الفاعل قادرا مختارا کما تقدّم، و قد وقع تعمیر أقوام مثل عمره علیه السّلام و أزید و أنقص، فإنّ الخضر علیه السّلام موجود اتّفاقا و کان قبل موسى علیه السّلام على عهد «افریدون» و کذلک السامری و الدجّال من الأشقیاء، و قد نصّ القرآن على أنّ نوحا علیه السّلام لبث فی قومه ألف سنه إلّا خمسین عاما و جاء فی الأخبار أنّه عاش ألفی سنه و زائدا، و کذلک لقمان عاش سبعه آلاف سنه و هو صاحب النسور و أخبار المعمّرین شائعه بذلک، من وقف علیها عرف صحه ما قلنا.
در موردطولانی بودن زمان حضرت این موضوع مطرح است که عقل این مسئله را تایید می کند چون خداوند که قادر مختار است و قدرتش محدود نمی شود. در اقوام مختلف و در طول تاریخ طولانی بودن عمر وجود داشته است و این چیز عجیبی نیست. همه متفق القول بر این هستند که حضرت خضر زنده است حتی از زمان قبل از حضرت موسی(ع) نیز بوده اند همچنین سامری و دجال که از اشقیاء هستند دارای عمرهای طولانی بوده اند. و قرآن بر این امر نص صریح دارد و می فرماید: «نوح در میان قوم خود ۹۵۰ سال عمر کرد.» و کتابی نیز در این زمینه به نام «معمرین» به تالیف ابی حاتم سجستانی، نوشته شده است.
در جلسه آینده تکلیف امت در زمان غیبت را بیان می کنیم و در ادامه آن بحث ولایت فقیه را مورد بررسی قرار می دهیم.
منبع: حسینیه مجازی هیأت روضه الشهداء