هشتاد و هفتمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / اهمیت عمل در کنار محبت اهل بیت علیهم السلام
مکتب اهل بیت با افراط(خوارج) و تفریط (مرجئه) مخالف است و معتقد است که ایمان سه بخش دارد؛ اقرار به زبان، اعتقاد به قلب و عمل به دستورات که هر کدام یک سوم از ایمان را شامل میشود. قرآن نیز می فرماید: « الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ » هر جا که از ایمان می گوید بلافاصله از عمل صالح هم نام می برد تا دیگر این شبهه ایجاد نشود که هر کدام به تنهایی کفایت می کند.
عوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول کان قبله و الاخر بلا اخر یکون بعدَهُ الذی بعد فلا یرى وقرب فشهد النجوى تبارک وتعالى ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) وعلی اهل بیت الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعنه الدائم علی معاندیهم و مخالفیهم الی قیام یوم الدین آمین رب العالمین.
جلسه هشتاد و هفتم را آغاز و همچنین جزء سوم را تلاوت کرده و ثواب آن تقدیم به حضرت زهرا(س) می شود.
امام مفترض الطاعه؛ مهمترین لقب برای اهلبیت(ع)
نتیجه ای که از مباحث امامت حاصل می شود این است که بجای اینکه به طور دائم مقامات عجیب و غریب برای اهل بیت(ع) بیاوریم، همانطور که خود حضرات معصومین(ع) دوست دارند؛ از آنها اطاعت کنیم. لذا مهمترین لقبی که به اهل بیت(ع) می دهند امام مفترض الطاعه است
امام رضا(ع) فرمودند:« بَلَغَنِی أَنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّا نَزْعُمُ أَنَّ النَّاسَ عَبِیدٌ لَنَا لَا وَ قَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لَا سَمِعْتُهُ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لَا بَلَغَنِی عَنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لَکِنِّی أَقُولُ النَّاسُ عَبِیدٌ لَنَا فِی الطَّاعَهِ مَوَالٍ لَنَا فِی الدِّینِ فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ / به من رساندهاند که مردم میگویند که ما گمان میکنیم که مردم بنده ما هستند، اینگونه نیست به خویشاوندی و قرابتی که من با رسول الله(ص) دارم چنین چیزی نگفتهام هرگز من از پدرانم چنین حرفی نشنیدهام ولیکن آنچه من می گویم این است که مردم بنده ما در اطاعت از خدا هستند و دوستدار و موالی ما (تحت سرپرستی ما) در دین هستند باید برساند هر شاهدی به غائبی و تا قیامت باید این سخن بین شیعیان پخش شود.(اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸۷).»
متاسفانه در حال حاضر در فضای عمومی مذهبی ما آنچه که بسیار به آن توجه می شود، این است که مردم بیشتر در پی کرامات اهل بیت(ع) هستند تا دستورات و احادیث اهل بیت(ع)، مردم حاجاتشون را از ائمه(ع) می خواهند، اما دینشان را از ائمه(ع) نمی گیرند.
مکتب اهل بیت(ع)؛ مکتب اعتدال است
غایت مباحث امامت؛ ۱ـ تصدیق قلبی ولایت و فضائل اهل بیت(ع)، ۲ـ اقرار به زبان،ـ عمل به دستورات است.
در ابتدای سلسله مباحث عقاید بیان شد که ایمان دارای سه شعبه است؛ ۱ـ تصدیق قلبی ۲ـ اقرار به زبان (برای جلوگیری از نفاق، اقرار به زبان اثر وضعی دارد ) ۳ـ با رکنهای بدن و با همه وجود عمل به دستورات( که شامل دو حوزه فردی و اجتماعی می شود که حوزه اجتماعی غالبا در طول تاریخ شیعه خیلی مطرح نشده است)
در طول تاریخ نسبت به ایمان که شامل ایمان به توحید، نبوت و ولایت است افراط و تفریطهایی صورت گرفته است. جریانی در اسلام بوجود آمد به نام خوارج. مهمترین نکته اعتقادی خوارج این بود که خوارج از نظر اعتقادی معتقد بودند که مرتکب کبیره کافر است، یعنی اگر کسی یک گناه کبیره انجام دهد کافر می شود. آنقدر در نگاه خوارج عمل مهم بود که اقرار به زبان و عقیده قلبی اصلا مطرح نبود و در حاشیه قرار گرفت.
همیشه به این صورت است که وقتی جریانی در تاریخ افراطی شد در مقابل آن یک جریان تفریطی هم ایجاد می شود. در مقابل خوارج فرقه مرجئه بوجود آمد که فرقه ای بود که عقیده قلبی در میان ایشان بسیار با اهمیت بود و عمل به دستورات خیلی برایشان مهم نبود و معتقد بودند که اگر گناه کبیره هم مرتکب شوی باز هم مشکلی ایجاد نمی کند و ضرری به ایمان شخص وارد نمی کند( این دیدگاه در حال حاضر در جامعه ما نیز بسیار دیده می شود و می گویند عمل خیلی مهم نیست دلت پاک باشد).
مکتب اهل بیت با هر دوی این اعتقاد مخالف است و آن را اصلاح کرد و معتقد است که ایمان سه بخش دارد؛ اقرار به زبان، اعتقاد به قلب و عمل به دستورات که هر کدام یک سوم از ایمان را شامل میشود. اگر کسی عملش عالی باشد ولی به زبان اقرار به ایمان نداشته باشد یک سوم ایمانش درست نیست قرآن نیز می فرماید: « الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ » هر جا که از ایمان می گوید بلافاصله از عمل صالح هم نام می برد تا دیگر این شبهه ایجاد نشود که هر کدام به تنهایی کفایت می کند
روشنفکران معتقدند، وقتی عمل صالح نباشد ایمان فایدهای ندارد
در حال حاضر درجریان جلسات مذهبی و فضای عمومی مذهبی جامعه ما در بحث ولایت اهل بیت(ع) قابل بررسی و مشاهده است. طیفی در جامعه وجود دارد که غالبا هم غیر هیاتی هستند گاهی در میان حوزوی ها و اهالی دانشگاهیان و عقلگرایان و روشنفکران دیده می شود که عمل در نظر آنها اهمیت بیشتری دارد، البته به صراحت نمی گویند که عقیده قلبی مهم نیست، اما در خلال صحبتها و نظراتشان دیده می شود که اگر به طور مثال نماز صبح قضا شود ولی معتقد به اهل بیت(ع) باشید می گویند این عقیده وقتی عملت صحیح نیست فایدهای ندارد و جایگاهت در جهنم است و اعتقاد قلبی هیچ سودی ندارد.
در مقابل معتقدند اگر کسی عمل خوب و صالح دارد، خیلی مهم نیست که اعتقاد صحیحی نداشته باشد و همیشه افرادی را مثال می زنند که اعتقاد صحیحی ندارند اما عمل و کردار خوبی دارند و عمل از هر چیزی مهمتر است و در جامعه ما این موضوع بسیار مهم است که عمل مهم است و ایمان خیلی اهمیت ندارد.
ولی اسلام چنین چیزی را قبول ندارد و به طور مداوم متذکر بر این می شود که « الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ » و می فرمایند: « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ … / هر کس از مرد یا زن ، عمل نیک انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد (سوره نحل، آیه ۹۷)» این واو، (واو) حالیه است، در حالی که ایمان دارند و پذیرفته شدن عمل در واقع قرآن عمل را مشروط و منوط به ایمان قلبی کرده است.
درا بتدای مباحث سلسله عقاید نیز بیان کردیم که عقیده صحیح لازمه است و اگر عقیده صحیح نباشد تنها درباره عمل صالح اجر دنیوی می گیریم.
آیا محبت اهلبیت(ع) به تنهایی برای ورود به بهشت کافی است؟
طیف دیگری هستند که ایمان و عقیده را پر رنگ می دانند و این طیف و گروه در هیاتها بیشتر حضور دارند و معتقدند اگر محبت و عقیده داشتی و عملت قابل قبول نبود جایگاهت در بهشت است. کمترین عمل را هم نداشته باشی اما برای امام حسین(ع) گریه کنید و اهل بیت(ع) را دوست داشته باشی جایگاهت در بهشت است. در واقع می خواهند عمل را کم اهمیت جلوه دهند و می گویند اصل قبول ولایت است و اهل بیت(ع) برای این هستند که ما هر چقدر هم گناهکار باشیم به با قبول ولایت ایشان ما را به بهشت ببرند. در حالی که در روایات ما آمده است که شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمرد نمی رسد.
راه صحیح در مکتب اهلبیت(ع) این است که هم عقیده و عشق و هم عمل لازم است و عدم وجود هر یک از اینها مشکل ساز خواهد بود. قطعا کسی که عمل خوب داشته باشد ولی ولایت اهلبیت(ع) را قبول نداشته باشد بهشت بر او واجب نمی شود همچنین کسی که ولایت اهل بیت(ع) را قبول داشته باشد ولی عمل صالح و قابل قبولی نداشته باشد باز هم به بهشت نمی رود.
یکی از حضرات معصومین(ع) می فرماید: اگر خدا از من که حجت او هستم عمل خواسته است و باید به دستوراتش عمل کنم تا به بهشت بروم ولی در مقابل گناهکاران عملی انجام ندهند و به بهشت بروند پس مشخص می شود که خدا فرد گناهکار را از من که حجت خدا هستم بیشتر دوست دارد.
برداشت نادرست از روایات باعث تحریف دین میشود
برای هر سه گروه هم روایاتی آمده است که البته هر کدام از آنها نیاز به تبیین دقیق دارد، گاهی احادیث تعارض دارند و باید با هم مقایسه شوند. از این روایت برداشتهای نادرست می شود.
نمونه احادیثی که عمل را خیلی مهم نمی دانند؛
قال رسول الله(ص) : یَا عَلِیُّ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِی قَوْمِهِ وَ کَانَ لَهُ مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مُدَّ فِی عُمُرِهِ حَتَّى حَجَّ أَلْفَ عَامٍ عَلَى قَدَمَیْهِ ثُمَّ قُتِلَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهِ مَظْلُوماً ثُمَّ لَمْ یُوَالِکَ یَا عَلِیُّ لَمْ یَشَمَّ رَائِحَهَ الْجَنَّهِ وَ لَمْ یَدْخُلْهَا اَمَا عَلِمْتَ یَا عَلِیُّ أَنَّ حُبَّکَ حَسَنَهٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ وَ بُغْضَکَ سَیِّئَهٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا طَاعَهٌ … / علی جان اگر کسی خدا را بندگی کند همان اندازه که نوح در میان قوم خود بود (۹۵۰ سال خدا را عبادت کند) اندازه کوه احد هم طلا داشته باشد و همه را در راه خدا انفاق کند و آنقدر عمرش طولانی شود که هزار حج بگذارد و بین صفا ومروه هم شهید شد اما ولایت تو را نداشته باشد بوی بهشت هم به او نمی رسد و وارد بهشت هم نمی شود نمی دانی علی جان که محبت نسبت به تو حسنه ای است که هیچ سئیه به آن صدمه نمی زند و دشمنی با تو گناهی است که هر چه اطاعت کنید نفعی ندارد … (بشارت المصطفی لشیعه المرتضی،ص ۹۵)»
عده ای از این حدیث برداشت می کنند که عمل خیلی مهم نیست و آنچه که اهمیت دارد، قبول ولایت اهل بیت(ع) است در صورتی که منظور حدیث این است که لازمه قبولی عمل، ولایت است. یعنی شرط قبولی اعمال ولایت امیرالمومنین(ع) و اهلبیت(ع) است.
آنچنان که رسول الله(ص) فرموده اند: «لا یجوز احد الصراط الا من کتبت له علی الجواز / کسی از صراط عبور نمیکند، مگر کسی که از علی بن أبی طالب مجوّز داشته باشد.» در واقع ولایتاهلبیت(ع) کلید و پیش شرط ورود به بهشت است.
گاهی برداشتها از بخش انتهایی روایت فوق این است که کسی که دوست دار حضرت علی(ع) است بدترین گناهان را انجام بدهید باز هم بهشت بر او واجب است چرا که محب و دوستدار امیرالمومنین(ع) است.
محبت به اهلبیت(ع)، مانع عاقبت به شری میشود
اولین اشکالی که به این برداشتها از این دست روایات وارد است این است که به فرض مثال این تفاسیر درست باشد اما چه تضمینی وجود دارد که این محبت و علاقه تا پایان عمر همراه انسان باشد در حالی که از اثرات گناه این است باعث می شود علاقه و محبت نسبت به اهلبیت(ع) از بین برود. روایت باید با قرآن همخوانی باشد که در غیر اینصورت یا از آن روایت نباید استفاده شود و یا اینکه باید تفسیر و برداشت ما از روایت اصلاح شود.
استاد فاطمینیا در تفسیر این روایت میفرمایند: محبت علی(ع) توفیق توبه به انسان می دهد و او را از عاقبت به شری نجات می بخشد. این قابل توجیه است چرا که در قرآن آیات بسیاری درباره توبه آمده است.
این حدیث نشان دهنده اهمیت محبت و ولایت اهلبیت(ع) است و اینکه این محبت لازم است اما کافی نیست
ایمان و عمل صالح دروازه ورود به بهشت
نمونه ای از روایاتی که فقط عمل را مهم و کافی میدانند؛
عَنِ الْباقِرِ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ قالَ: فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقِی اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أطاعَهُ وَ ما کانُوا یعْرَفُونَ یا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ اَداءَ الْآمانَه وَ کَثْرَه ذِکْرِ اللهِ، وَ الصُّومِ وَ الصَّلاه وَ الْبِرِّ بِالْوالِدَینِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجَیرانِ مِن الْفُقَراءِ وَ أهْلِ الْمَسْکَنه وَالْغارِمِینَ وَ الْأیتامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تَلاوَه الْقُرآنِ وَ کَفَّ الْألْسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِنْ خَیرٍ، وَ کانُوا اُمَّه عَشائِرُهُمْ قالَ جابِرُ: فَقُلْتُ: یابْن رَسُولِ اللهِ ما نَعْرِفُ الْیوْمَ أحَداً بِهذِهِ الصِّفَه، فَقالَ: یا جابِرُ لا یذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذاهِبُ حَسَبَ الرَّجُلَ أنْ یقُولَ: اُحِبَّ عَلِیاً وَ أتَوَلّاهُ، ثُمَّ لا یکُونُ مَعَ ذلِکَ فَعّالاً فَلَوْ قالَ: إنِّی اُحِبُّ رَسُولِ اللهِ؛ فَرَسُولُ اللهِ خَیرٌ مِنْ عَلِی ثُمَّ لا یتْبِعُ سَرِیرَتَهُ وَ لا یعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیاهُ شَیئاً فاتّقوا اللّه و اعملوا لما عند اللّه، لیس بین اللّه و بین أحد قرابه، یا جابر، و اللّه، ما یتقرّب إلى اللّه تعالى إلاّ بالطّاعه. و ما معنا براءه من النّار و لا على اللّه لأحد من حجّه. من کان للّه مطیعا، فهو لنا ولىّ، و من کان للّه عاصیا، فهو لنا عدوّ. و ما تنال ولایتنا إلاّ بالعمل و الورع(بحار، ج ۶۷ و ۶۸، ترجمه موسوی همدانی، ج ۱، ص۹۷)
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر کسی که دارای تقوی است و تنها از خدا اطاعت کند، ای جابر آن ها را نمی شناسی مگر از راه تواضع، خشوع، امانت داری، همیشه به یاد خدا بودن، روزه داری، نماز، نیکی به پدر و مادر، پایبندی به اخلاق حسنه احترام به همسایه و توجه به فقراء، درماندگان، در سفر ماندگان و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، خویشتن داری، و پرهیز از مردم آزاری و در زندگی أمین و درستکارند. جابر گفت: امروز من کسی را به این صفات نمی بینم، امام فرمود: ای جابر وجود خط مشی های گوناگون در جامعه تو را گمراه نکند آیا کافی است اگر کسی بگوید من علی ـ علیه السلام ـ را دوست دارم و پیرو او هستم ولی قدمی در این صراط بر ندارد، او حتی بگوید من پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را دوست دارم و رسول خدا بهتر از علی ـ علیه السلام ـ است، ولی تابع سیره او نباشد و در عمل به سنت او پایبند نباشد، هیچ نفعی از این دوستی، (دوستی علی و پیامبر) نمی برد. بترسید از خدا و عمل کنید براى آنچه پیش خداوند است. (یعنى از ثوابها). نیست میانه خدا و کسى خویشاوندى، اى جابر، به خدا قسم که تقرب به خداوند تعالى حاصل نشود مگر به اطاعت. نیست با ما آزادى از آتش، و نیست براى کسى حجت بر خداوند. کسى که مطیع خداوند است، او دوست ماست، و کسى که عصیان خداوند کند، او دشمن ماست. و ولایت ما نیل نشود مگر به عمل و پرهیزگارى.
اینکه گفته می شود احادیث معارض دارد، اینجاست که برخی احادیث می گویند هر کس ولایت را قبول دارد جایگاهش بهشت است. البته آن روایت هم صحیح است، اما باید برداشت صحیحی از آن شود.
از این روایات یک عده استفاده می کنند که فقط عمل مهم و ضروری است
عقیده و عمل مکمل یکدیگرند
در پاسخ به این عده نیز باید گفت باید به آیات قرآن نیز مراجعه شود قرآن همه جا می فرماید « الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ » و همچنین در مراجعه به روایات باید کل روایات را در نظر گرفت یعنی روایات معارض با آنها نیز دیده شود. در واقع این روایات به تنهایی هر کدام لازم هستند، اما کافی نیستند و مکمل هم هستند. فهم دقیق این روایت این است که عمل بسیار مهم است اما کافی نیست و نیز قبول ولایت بسیار لازم است اما به تنهایی کفایت نمی کند و هر دوی اینها لازم هستند.
برخی روایات اهمیت ولایت و قبول آن را بیان می کنند مانند روایت « أحَبَّ اللَّهُ مَن أحَبَّ حُسَیناً / هر که حسین را دوست بدارد خداوند دوستدار اوست » که به وفور در میان روایات دیده می شود و بسیار مهم هستند همچنین روایات دیگری داریم که نشان دهنده اهمیت عمل هستند (که متاسفانه بسیار کم هم در هیاتهای مذهبی گفته می شوند) و از کنار هم قرار دادن این دو دسته روایات ریلی ایجاد می شود که ما را به خدا می رساند.
نگاه سومی که دیدگاه صحیحی است و شامل عمل و ایمان می شود نیز دارای اسناد روایی است.
امام رضا(ع) میفرماید:«لاتدع العمل الصالح و الاجتهاد فی العباده اتکالا علی حب آل محمد علیهم السلام و لاتدع حب آل محمد علیهم السلام اتکالا علی العباده فانه لایقبل احدهما دون الآخر / عمل صالح و تلاش و کوشش در عبادت را رها نکنید به پشتوانه محبت آل پیامبر(ص) و محبت اهل بیت(ع) و تسلیم امر ایشان بودن را رها نکنید به بهانه اعمالی که انجام می دهید هیچ کدام اینها بدون دیگری قبول نمی شود. (الفقه المنصوب الی امام الرضا(ع)، ص۳۳۹)»
رهبر انقلاب در ولادت حضرت زهرا(س) فرمودند: آیا این قدر نعمت است که عده ای برهنه شوند و حرکات موزون ایجاد کنند و چیزی بگویند که متوجه مفهوم آن نیستند.
متاسفانه ما احادیث ولایی را می گوییم اما احادیث که نشان از اهمیت عمل دارند را بیان نمی کنیم و گاهی هم با توجیه هایی خودمان را مشغول می کنیم که شیعه سلمان و ابوذر هستند و ما محب اهل بیت(ع) هستیم. اهلبیت(ع) از ما ولایت خواسته اند نه محبت. اگر فقط به محبت باشد که غیر شیعیان نیز نسبت به اهلبیت(ع) محبت دارند. اگر اینگونه باشد چه فرقی میان شیعیان و غیرشیعیان است.
به نام دفاع از مکتب اهل بیت(ع) جوانان را گمراه می کنند و آنها را وارد فرقه حجتیه می کنند.
منبع: حسینیه مجازی روضه الشهداء