سخنان عباس عموی پیامبر(ص)
در امالى شیخ طوسى از عمّار یاسر روایت شده است که گفت:
در آن بیمارى که فاطمه زهرا(س) از دنیا رفت و حال او وخیم شد و عبّاس بن عبدالمطّلب براى عیادت آن حضرت آمد، به عبّاس گفتند: حال فاطمه(س) مساعد نیست و کسى نزد او نمى رود. عبّاس به سوى خانه خویش بازگشت و شخصى را نزد حضرت على(ع) فرستاد و گفت: از قول من به حضرت امیر بگو: عموى تو به تو سلام مى رساند و مى گوید: به خداوند سوگند که غم و اندوه حبیبه و نور چشم رسول خدا(ص) و نور چشم من، مرا به شدّت رنج مى دهد، من این طور گمان مى کنم آن بانو زودتر از همه ما به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ملحق شود و خدا او را بر مى گزیند و به رحمت خود نزدیک مى کند.
فدایت شوم! اگر فاطمه علیها السّلام رحلت کرد مهاجرین و انصار را آگاه و جمع کن تا براى تشییع جنازه اش و نماز خواندن بر بدنش حاضر شوند و ثواب ببرند، زیرا این عمل باعث سرافرازى دین مى شود.
راوى مى گوید: من در حضور حضرت امیر بودم که به فرستاده عبّاس بن عبد المطّلب فرمود: سلام مرا به عمویم برسان و به وى بگو: لطف و مرحمت تو زیاد باد! من از مشورت تو آگاه شدم، رأى و نظریه تو بسیار نیکوست. ولى فاطمه دختر پیغمبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دائما مظلوم، از حق خود ممنوع، از میراث خویشتن محروم بوده است. ملاحظه آن وصیّتى را که پیامبر(ص) در باره اش کرده ننمودند. حق آن حضرت و حق خدا را رعایت نکردند، کافى است که خدا بین ما و آنان حکم کند و از ظالمین انتقام بگیرد.
اى عمو جان! من از تو خواهش مى کنم از این مطلبى که گفتى، صرف نظر فرمایى، زیرا فاطمه به من وصیّت کرده که امر فوت او را پوشیده بدارم.
فرستاده عبّاس نزد او بازگشت و جواب حضرت امیر(ع) را براى وى شرح داد. عبّاس گفت: خدا برادرزاده مرا بیامرزد، زیرا رأى برادرزاده من محکم و صحیح است. غیر از رسول خدا(ص) نوزادى براى عبدالمطّلب متولّد نشد که از لحاظ خیر و برکت از على علیه السّلام برتر باشد، حقّا که على در هر بزرگوارى و فضیلتى بر همه آنان سبقت گرفت. على(ع) از همه شجاعتر است، على(ع) براى نصرت و یارى دین خدا از همه بیشتر با دشمنان جهاد نمود. على(ع) اوّلین کسى است که به خداوند و رسول او ایمان آورد.
منبع:
زندگانى حضرت زهرا علیها السلام؛ ترجمه بحارالانوار؛ ص ۶۷۰