در بیان ماده نطفه طاهره آن حضرت(س)
شماره ۱
ابن عباس روایت کرده که داخل شدم بر عایشه دختر ابی بکر، پس گفت: داخل شدم بر رسول خدا(ص) در حالی که او می بوسید فاطمه را و می بویید او را. گفتم: آیا دوست می داری او را ای رسول خدا؟ فرمود: چون بالا برده شدم بسوی آسمان چهارم،جبرئیل اذان گفت و میکائیل اقامه گفت و به من گفت: نزدیک شو ای محمد و نماز بگزار با ایشان.
من گفتم :من پیش بایستم و حال آنکه تو در حضور منی؟
گفت :آری، خدای تعالی فضیلت داده است انبیاء و مرسلین را بر ملائکه مقربین و تو را بخصوص فضیلت و برتری داده بر ایشان و همه انبیاء، پس نزدیک شدم و با اهل آسمان چهارم نماز گزاردم. پس نظر کردم، در پیش روی خود رطبی دیدم نرم تر از کره و سیبی را دیدم که خوشبوتر بود از مشک. گرفتم یک دانه رطب و یک دانه سیب را و خوردم. آن آبی شد در صلب من، چون به زمین فرود آمدم آن را سپردم به خدیجه، پس حامله شد به فاطمه که حوریه ای است انسیّه، پس هرگاه مشتاق بهشت می شوم استشمام می کنم بوی فاطمه را.
ابن عبّاس گفت: داخل شدم بر رسول خدا(ص) و از فاطمه از او پرسیدم، برای من حدیث فرمود آنچه را که عایشه حدیث کرد.
منبع:
– جُنهُ العاصمه؛ در بیان ماده نطفه طاهره آن حضرت(س)؛ ص ۵۳
– عیون المعجزات؛ ص ۴۹
– بحارالانوار ؛ ج ۸ ؛ ص ۱۹۰
– عیون المعجزات ؛ ص ۴۹
——————————–
شماره ۲
ابی عبدالله (ع) امام ششم فرمودند:
طوبی درختی است در بهشت در خانه امیرالمومنین(ع) و نیست احدی از شیعیان او مگر اینکه در خانه او شاخه ای است از شاخه های آن درخت و برگی از برگ های آن که در سایه آن می نشینند امتی از امت ها.
فرمود که: رسول خدا(ص) فاطمه(س) را بسیار می بوسید و عایشه انکار می کرد آن را، پس فرمود رسول خدا(ص): ای عایشه، چون من به آسمان سیر داده شدم، داخل بهشت شدم و جبرئیل مرا نزدیک درخت طوبی برد و از میوه های آن به من داد و من آن را خوردم؛ خدا آن را آبی گردانید در پشت من، چون فرود آمدم به زمین با خدیجه نزدیکی کردم، پس او به فاطمه حامل شد و من هرگز فاطمه را نبوسیدم مگر اینکه بوی درخت طوبی را از او می یافتم.
منبع:
– جُنهُ العاصمه؛ در بیان ماده نطفه طاهره آن حضرت(س)؛ ص ۵۹
– تفسیر قمی ؛ ج ۱ ؛ ص ۳۶۵
– بحارالانوار ؛ ج ۸ ؛ ص ۱۲۰
——————————–
شماره ۳
سلمان فارسی روایت کرده است:
داخل شدم بر فاطمه(س) در حالتی که حسن و حسین در پیش روی او بازی می کردند و من شاد شدم به سبب ایشان؛ شادی سختی، پس درنگی نکردم تا اینکه داخل شد رسول خدا(ص)، گفتم: ای رسول خدا، مرا خبر ده به فضیلت اینها(یعنی فاطمه و حسنین) تا دوستیم در حق ایشان زیاد شود.
فرمود: ای سلمان،شبی که من سیر داده شدم بسوی آسمان و دور گردانید مرا و جبرئیل در آسمان های او و بهشت های او، همینطور که من دور می زدم در قصرهای آن و بستان های آن و مقصوره های آن، ناگاه بوی خوشی را استشمام کردم که آن بوی خوش مرا به عجب آورد. به جبرئیل گفتم: ای دوست داشته من، این بویی که بر همه بوهای بهشت غلبه کرده چه بویی است؟
گفت: ای محمد، بوی سیبی است که خدای تعالی آن را به دست خود آفریده است از سیصد سال پیش که ما نمی دانیم که برای چه آفریده است آن را. بین اینکه در چنان صحبتی بودیم، دیدم فرشتگانی را که آن سیب با ایشان بود و گفتند: ای محمد، خدای ما تو را سلام می رساند و این سیب را برای تو تحفه فرستاده.
فرمود رسول خدا(ص)که: من آن سیب را گرفتم و زیر بال جبرئیل قرار دادم، چون به زمین فرود آمدم آن سیب را خوردم، خدا آب آن را در پشت من جمع کرد، پس با خدیجه دختر خویلد نزدیکی کردم، به فاطمه حامل شد از آب آن سیب. پس وحی فرستاد خدای عزّوجل به من که زائیده می شود برای تو حوراء انسیّه، پس نور را با نور تزویج کن، یعنی فاطمه را با علی، که من تزویج کردم او را در آسمان و پنج یک زمین را مهر او قرار دادم و زود باشد که از این دو ذریّه پاکیزه ای بیرون آید که آن دو، دو چراغ اهل بهشتند. حسن و حسین و امام هایی که کشته می شوند و جاوید می مانند. پس عذاب بر کشنده ایشان و خار کننده ایشان است.
منبع:
– جُنهُ العاصمه؛ در بیان ماده نطفه طاهره آن حضرت(س)؛ ص ۵۵
– مدینه المعاجز ؛ ج ۳ ؛ ص ۲۲۴
– بحارالانوار ؛ ج ۳۶ ؛ ص ۳۶۱