حضرت ابوالفضل و یاری امام حسین(ع)//برگرفته از کتاب کبریت احمر
چنانچه در اکسیر العبادات از بعض مولفات اصحاب روایت کرده که:
“زهیر آمد در روز عاشورا پیش از آنکه شهید شود. گفت به عبدالله بن جعفر بن عقیل: “یا اخی!ناولنی الرایه” ای برادر! به من عطا کن علم را. عبدالله گفت. آیا در من قصوری از حمل آن می بینی؟ گفت نه، ولیکن حاجتی دارم.
پس عبدالله علم را به زهیر داد و زهیر علم را برداشت و آورد به خدمت ابی الفضل و عرض کرد: یابن امیرالمومنین! اراده دارم که خبر دهم تورا به حدیثی که خاطر دارم.
فرمود: حدیث کن که فرصت حدیث می گذرد. عرض کرد که: اعلم یا ابالفضل که چون پدر تو امیرالمومنین اراده کرد تزویج کند به مادر تو ام البنین، برادر خود عقیل را که عارف بود به انساب عرب طلبید و فرمود: می خواهم تزویج کنی برای من زنی که از خانه حسب و نسب و شجاعت باشد که خداوند از او به من عطا فرماید ولد شجاعی که قوت بازوی حسین، ولد من باشد و یاری کند او را و مواسات کند او را به جان خود در طلب کربلا.
پس پدر تو تو را ذخیره از برای امروز خواست “فلا تقصر عن حلائل اخیک و عن اخوائک” پس کوتاهی مکن در حفظ زنان برادرت و محافظت خواهرانت، از آنکه به دست دشمنان اسیر شوند. ابوالفضل از شنیدن این کلام بدنش لرزید و چنان قوت کرد بر رکاب که پاره شد و فرمود: “یازهیر! تشجعنی فی مثل هذا الیوم” آیا در چنین روزی تو مرا به شجاعت وا میداری؟ چنان شجاعتی بنمایم امروز به تو که هرگز ندیده باشی.
پس اسب خود را تاخت تا وسط میدان و . . .
منابع:
کبریت احمر؛ فضائل شهدا؛ ص۳۲۶
فاضل دربندی؛ اکسیر العبادات؛ ج۲؛ ص۴۹۷✅