چگونگی شهادت حضرت قاسم//برگرفته از مقتل قمقام زخام
⚫️ بخشی از مقتل حضرت قاسم(ع)
از مقتل قمقام زخار و صمصام بتار
از مقاتل خوب قرن سیزدهم
اثر شاهزاده حاج فرهاد میرزا معتمد الدوله
صفحه ۵۰۵
↙️قاسم را طاقت نماند، از اسب با روی بر زمین افتاد فریاد یا عماه برداشت، امام را دیدم چون شاهباز که از فراز آهنگ نشیب کند و یا شیر خشمناک که بر کلاب و ذئاب حمله آورد بیامد و صفوف لشکر از هم بدرید عمرو را شمشیری فرود آورد. ملعون دست سپر کرد تیغ دست او را از مرفق جدا ساخت، بانگ استغاثه برآورد.
سواران کوفه از هر طرف بیامدند مگر بتوانند او را خلاصی دهند، جنگ مغلوبه شد و جثه خبیث او در زیر سم ستوران خورد گشت و روح ناپاک بمالکان جهنم سپرد، چون گرد و غبار معرکه بنشست امام را دیدم که بر قاسم بر پای ایستاده و او دست و پای همی زند و امام همی گوید: “بعدا لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیمه فیک جدک ثم قال عز و الله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا ینفعک(او یعینک فلا یغنی عنک) والله هذا یوم کثر واتره (صوت والله واتره) و قل ناصره”
آن گروه را که بکشتندت از رحمت خداوند دوری باد و جد بزرگوارت با آن ها خصمی کناد، بر من بسی دشوار است که به نصرت خویشم بخوانی و اعانت تو نتوانم یا اجابت کنم و سودی نرسانم، به خدای که امروز خونخواران بسیار و خونخواهان سخت اندک باشند، امام علیه السلام سینه برادرزاده بر سینه مبارک گرفته چنان که پاهای او بر زمین همی کشید و همی آورد تا نزد فرزند خویش علی در میان شهدای اهل بیت گذاشت.