کوبیدن سر حضرت زینب(س) به محمل
اگر ممکن است جریان کوبیدن سر حضرت زینب(س) به محمل را توضیح دهید. برخی می گویند این روایت جعلی است و از شخصی به اسم مسلم گچکار نقل شده که نام او در کتب رجالی نیامده و شیخ عباس قمی هم گفته آن وقت اصلاً محمل و کجاوه ای در کار نبوده تا حضرت زینب(س) بخواهد سر مبارکشان را بر آن بکوبند.
روضه مشهور و سوزناکی در افواه مداحان و روضهخوانان وجود دارد که براساس آن حضرت زینب با دیدن سر بریده برادرش، از شدت تأثر سر خود را به چوب محمل کوبید و خون از زیر مقنعهاش جاری شد..
متاسفانه بسیاری از عزاداران که مبادرت به قمهزنی میکنند فعل خود را مستند به همین واقعه نموده و کار خود را نوعی تأسی و تقلید از زینب کبریعلیها السلام میدانند و شکافتن سر خود را نوعی اظهار همدلی و همدردی با ایشان میشمارند، در حالی که این کار باطل و اشتباه است.
در بررسی دقیق منابع و تاریخ عاشورا درمییابیم که این واقعه، به کلی مجعول و ساخته ذهن و زبان روضهخوانانی است که میخواستند در مجالس عزا، شور به پا کنند و با جعل این قصه رمانتیک و سوزناک به هدف خود دست یافتهاند. در هیچ یک از منابع معتبر – و حتی نیمه معتبر – عاشورا اثر و نشانی از این واقعه دیده نمیشود و مآخذ این مصیبت محدود و منحصر به کتابهایی از قبیل ناسخ التواریخ، منتخب طریحی و نورالعین میشود که وضعیت اعتباری و حجیت تاریخی این کتابها بر کسی پوشیده نیست. علّامه مجلسی نیز، مع الاسف، با حفظ شکل اولیه و بدون بررسی و نقد، آن را از منتخب طریحی و نورالعین، نقل کرده است. علاوه بر این سلسله رواه این گزارش و روایت، در هیچ جایی مذکور نبوده و ابراهیم بن محمّد نیشابوری اسفراینی – تنها مرجع و راوی این گزارش – نیز پیرو مذهب شافعی (یا اشعری) بوده و در وثاقت گزارش وی تردید جدّی وجود دارد.(تحریف شناسی و فرهنگ عاشورا، سید عبدالحمید ضیائی)
ما برای روشن شدن بحث و توضیح بیشتر مجبوریم که ابتدا اصل خبر را نقل کرده و سپس آنرا بررسی کنیم:
خبری از شخصی به نام «مسلم جصاص» (گچکار) نقل میکنند که خلاصهی آن چنین است:
من از طرف ابنزیاد اجیر شده بودم که دار الامارهی کوفه [و یا به قولی دروازهی شهر] را تعمیر و گچکاری کنم. مشغول کار بودم که هیاهویی در شهر بلند شد. دست از کار شستم و به سوی هیاهو و ازدحام مردم رفتم. دیدم سرها را بر سر نیزهها کردهاند و همراه با اسرا که در چهل کجاوه بودند، وارد شهر میکنند. زینب دختر علی علیهالسلام خطبه میخواند و مردم کوفه را به باد ملامت گرفته بود که ناگهان سر حسین علیهالسلام را بالای نیزه کرده، جلوی کجاوهی زینب آوردند. زینب چون چشمش به سر بریدهی برادر افتاد و دید که باد موی محاسن برادرش را گاه به سمت راست و گاه به سمت چپ میبرد، از شدت تأثر و ناراحتی سرش را به چوب محمل کوبید؛ چنانکه خون از زیر مقنعهاش جاری شد و با چشمان گریان رو به سر برادرش کرد و این شعرها را خواند:
یا هلالا! لما استتم کمالا
غاله خسفه فأبدا غروبا
ما توهمت یا شقیق فؤادی
کان هذا مقدرا مکتوبا
یا اخی فاطم الصغیره کلم
ها فقد کاد قلبها ان یذوبا
یا اخی قلبک الشقیق علینا
ما له قد قسی و صار صلیبا… (ناسخ التواریخ، محمد تقی سپهر، ج ۶، جزء سوم، ص ۵۴ به بعد) .
محدث متقی، صاحب مفاتیح الجنان، مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) در مورد این خبر مینویسد:
مؤلف میگوید: که ذکر محامل و هودج در غیر خبر «مسلم جصاص» نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل فرموده، لکن مأخذ نقل آن منتخب طریحی و کتاب نور العین است که حال هر دو کتاب برای اهل فن حدیث، مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب، سلام الله علیها، و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدره که عقیلهی هاشمیین و عالمهی غیر معلمه و رضیعهی ثدی نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است. (منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۷۵۳، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول).
محدث قمی(ره) سپس با استناد به کتابهای معتبر مینویسد که اصلا محامل یا هودجی در کار نبود تا حضرت زینب علیهاالسلام سرش را به آن بکوبد. ( همان و زندگانی امام حسین، شیخ عباس قمی، ص ۱۶۴) .
به نظر ما با توجه به مطالبی که ذکر شد به چند دلیل این خبر ساختگی است:
۱- سند ندارد و به عبارت دیگر سلسلهی راویان آن در جایی ذکر نشده است.
۲- ابراهیم بن محمّد نیشابوری اسفراینی – تنها مرجع و راوی این گزارش – نیز پیرو مذهب شافعی (یا اشعری) بوده و در وثاقت گزارش وی تردید جدّی وجود دارد.
۳- منابع اولیه و کتابهای معتبر هیچ گاه آن را گزارش نکردهاند.
۴- قدیمی ترین منبعی که این مطلب در آن نقل شده کتاب نور العین است، که کتاب معتبری نمی باشد. کتب دیگر هم همه متاسفانه بدون تحقیق از او گرفته اند مانند شیخ طریحی صاحب منتخب و علامه مجلسی در بحار الانوار.
۵- شعر معروفی که در متن این گزارش آمده است، حاوی مصرعی است که میگوید: «یا اخی فاطم الصغیره کَلمها» (ای برادر با من حرف نمیزنی، نزن؛ لااقل با دختر صغیرهی خود فاطمه سخن بگو!) چگونه این سخن میتواند صحیح باشد، در حالی که بنا به تصریح همهی تاریخ نویسان و پژوهشگران اسلامی، فاطمه بنت الحسین علیهالسلام، که فاطمهی کبری هم خوانده میشود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداری بود که با شوهرش حسن مثنی همراه پدرش از مدینه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن علیهالسلام معروف به حسن مثنی در روز عاشورا پس از آنکه زخمهای فراوان برداشته بود، از مرگ نجات یافت. (اعلام النساء المومنات، محمد حسون و ام علی مشکور، ص ۵۱۰) و دختر دیگری برای امام حسین علیهالسلام که فاطمه نام داشته باشد و در کاروان اسرای کربلا باشد، نام برده نشده است و آن که در میان روضه خوانان به نام فاطمهی صغری معروف است، به قول خود روضه خوانان به علت بیماری در مدینه مانده بود و در حماسهی عاشورا شرکت نداشت. بانوی بزرگوار دیگری که فاطمه نام داشت، فاطمه بنت الامام الحسن علیهالسلام بود که همسر امام سجاد علیهالسلام و مادر امام باقر علیهالسلام است و همراه شوهر و فرزندش، امام محمد باقر علیهالسلام، در حماسهی عاشورا حضور داشت (همان، ص ۴۹۸ به نقل از کافی) ؛ اما پرواضح است که صفت «صغیره» که در متن خبر جصاص و در ضمن شعر منسوب به زینب علیهاالسلام آمده است، هرگز در حق وی صدق نمیکند.
به نظر میرسد که احتمال دارد برای فرار از این اشکال بعضی در متن شعر دست ببرند و به جای کلمهی «فاطم الصغیره»، «هذه الصغیره» بگذارند و شعر را به صورت «یا اخی هذه الصغیره کلمها» بخوانند، یا بنویسند؛ اما با مراجعه به بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۵ و ناسخ التواریخ جلد ویژهی امام حسین علیهالسلام، ص ۵۵ و کتابهای دیگری که این خبر ساختگی را آوردهاند، معلوم شد که در هیچ یک، این کلمه عوض نشده است؛ هر چند گمان نمیرود که قواعد ادبیات عرب یا وزن شعر این اجازه را بدهد.
۶- در بیت بعدی نیز، جعل کنندهی خبر، امام حسین علیهالسلام را به سنگدلی و قساوت قلب متهم کرده است که با تمسک به صنایع ادبی، مانند تجاهل عارف، هم نمیشود درستش کرد!
۷- با توجه به شأن و شخصیت عقیلهی بنیهاشم که در رضا و تسلیم به خداوند متعال و در صبر و بردباری و خویشتن داری بینظیر است، با قاطعیت و بدون اندک تردیدی باید گفت: آن زینب کبرایی که متون معتبر اسلامی او را توصیف و تکریم میکنند، از زمین تا آسمان با این زینب که این خبر ساختگی میگوید، فاصله دارد.
این خبر بیمدرک و بیسند میگوید: زینب از شدت تأثر در میان مردم و دشمنان از خود بیخود شد و چنان سر بر چوب کجاوه کوبید که خون سرش در برابر چشم دشمنان و نامحرمان جاری شد! اما تاریخ میگوید: زینب کبری آنگاه که پیکر پاره پارهی برادرش را در گودال قتلگاه دید، دستانش را به سوی آسمان گرفت و گفت: الهی تقبل منا هذا القربان(مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷) خدایا این قربانی را از ما بپذیر!
مسلم جصاص، مزدور ابنزیاد، میگوید: «زینب از شدت ناراحتی نتوانست خویشتن داری کند تا سرش را شکافت.» اما امام زین العابدین علیهالسلام میفرماید: انت بحمد الله عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه.( اعلام النساء المومنات، ص ۳۸۱؛ سفینه البحار،محدث قمی، ج۱،ص ۵۵۸). عمه جان، شکر و سپاس خاص خداست که تو آبشار الهام و مشرق اشراقی؛ تو بزرگتر از آنی که نیاز به معلم یا مربی داشته باشی.
و ابنعباس، شاگرد ممتاز علی علیهالسلام و مفسر بزرگ قرآن، معروف به «حبر الامه» (دانشمند امت) هر گاه که میخواست حدیثی را از زینب کبری روایت کند، میگفت: «حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی علیهالسلام» (مقاتل الطالبین، ص ۸۹) «فرزانهی ما، زینب دختر علی علیهالسلام برای ما چنین روایت کرد.» و دانشمندان بزرگ شیعه مثل محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث در حق زینب علیهاالسلام میگویند: «حالات و مقامات ویژهای که زینب در عالم عرفان داشت، نزدیک به مقامات امامت بود.» (تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین، محمد صحتی سردرودی، انتشارات امیرکبیر، ص ۲۱۰ به بعد).