روضه شهادت حضرت علی اصغر(ع)//برگرفته از مقتل لهوف
روضه شهادت حضرت علی اصغر(ع)
پس زنان حرم و دختران محترم رسول اکرم (ص) صداها به ناله و گریه بلند نمودند. آن حضرت با دل پر از حسرت ، به سوی خیمه رجعت نمود و زینب خاتون علیهاالسّلام را فرمود که ناوِلینی وَلَدِی الصَّغیر حَتّی اوَدِّعَهُ: فرزند دلبند صغیر مرا بیاور تا با او وداع نمایم و چون او را آورد، امام مظلوم طفل معصوم را گرفت و همین که خواست از راه رافت و کمال مرحمت خم شده او را ببوسد، حرمله بن کاهل اسدی پلید – لَعَنَهُ اللّهُ – از خدا حیا ننمود تیری به جانب آن نوگل بوستان احمدی انداخت که تیر به گلوی نازک آن طفل معصوم اصابت نمود به طوری که گویا گلو را ذبح نمایند، گوش تا گوش پاره نمود. پس آن حضرت با کمال غم و حسرت ، به زینب خاتون ، فرمود: این طفل را بگیر؛ پس امام علیه السّلام هر دو دست را در زیر گلوی طفل گرفت چون پر از خون شد به سوی آسمان پاشید، آنگاه فرمود: هون عَلَیَّ ما نَزَلَ بی ، إِنَّهُ بِعَیْنِ اللّهِ: آنچه که بر من این مصائب را آسان می نماید آن است که این مصیبت بزرگ در حضور پروردگار عادل نازل می گردد. امام باقر علیه السّلام فرمود: از آن خون طفل معصوم که امام علیه السّلام به آسمان پاشید، حتی یک قطره هم روی زمین نیفتاد!
نقل دیگری در الاحتجاج طبرسی:
هنگامى که یاران و نزدیکان امام حسین علیه السلام کشته شدند، او یکّه و تنها مانْد و کسى جز پسرش على زین العابدین و پسرى دیگر به نام عبد اللّه ـ که شیرخوار بود ـ با او نبود. حسین علیه السلام به جلوى درِ خیمه آمد و گفت: «آن کودک را به من بدهید تا با او خداحافظى کنم». آن کودک را به او دادند. کودک را مى بوسید و مى گفت: «پسرکم ! واى بر این مردم که طرف دعوایشان محمّد صلى الله علیه و آله است !» گفته شده: در همین حال تیرى آمد و بر گودىِ گلوى کودک نشست و او را کُشت. امام حسین علیه السلام از اسبش فرود آمد و با قبضه شمشیرش گودالى کَند و کودک را با خون آغشته اش در آن دفن کرد.
منبع: سوگنامه کربلا ترجمه کتاب لهوف سید ابن طاوس✅