اشتیاق حضرت قاسم(ع) به شهادت//برگرفته از کتاب کبریت احمر
از غایه المرام و سایر کتب ظاهره مدینه المعاجز روایت کرده از هدایه حسین بن حمدان خصیبی، در شب عاشورا چون حضرت سیدالشهدا(ع) مقام شهدا را به ایشان نشان دادند و خبر دادند ایشان را به آنکه تمام کسانیکه با آن حضرت باشند در فردای آن شب شهید می شوند غیر از علی بن الحسین زین العابدین. حضرت قاسم به جهت خردسالی خود ترسید که مبادا شهید نشود. عرض کرد: “یا عم! و انا اقتل؟” آن حضرت فرمود: “کیف القتل عندک یا ابن اخی؟” (۱) عرض کرد: “احلی من العسل”
در جواب آن مظلوم فرمود: بلی نور دیده. تو هم کشته می شوی بعد از آنکه به بلای شدیدی گرفتار می شوی. یعنی بعد از آنکه بدن تو پایمال اسبان شود و ولد رضیع من هم کشته می شود.
قاسم از خبر شهادت خود خوشحال شد ولیکن چون خبر شهید شدن طفل شیرخوار را شنید به وحشت افتاد که مبادا لشکر به خیمه بریزند در حیات ایشان.
از آن حضرت سوال کرد که آیا کار به آنجا می انجامد که نامحرمان در خیمه زنان بریزند که طفل رضیع را که با مادر است بکشند؟ آن حضرت فرمود: نه ولیکن بعد از تشنگی شدیدی که به من برسد بیایم به در خیمه و طلب کنم طفل رضیع خود را، زبان خود را در دهان او گذارم پس تیری بیاید و بر گلوی آن طفل وارد شود که روح او به روضه جنان پرواز کند.(۲)
کبریت احمر؛ حدیث کسا؛ ص ۵۶۱
(۱): مدینه المعاجز؛ ج ۳؛ ص۳۷
(۲): هدایه الکبری؛ باب الخامس؛ ص ۲۰۴
✅