متن کلمات قصار نهج البلاغه//شماره ۶
کلمات قصار نهج البلاغه شماره ششم
جناب آقای دکتر محمدی فام
جلسه ششم، مورخ ۹۷/۲/۲۰
“برای دریافت صوت کلمات قصار شماره شش اینجا کلیک کنید”
متن:
وَ قَالَ ( علیه السلام ) : صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَهُ حِبَالَهُ الْمَوَدَّهِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ.وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَهِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَی أَیْضاً الْمَسْأَلَهُ خِبَاءُ الْعُیُوبِ وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ .
——————-
و درود خدا بر او فرمود: سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویی وسیله دوست یابی، و شکیبایی، گورستان پوشاننده عیبهاست.
و نیز فرمود: پرسش کردن وسیله پوشاندن عیب هاست، و انسان از خود راضی، دشمنان او فراوانند.
——————–
Amir al-Mu’minin, peace be upon him, said : The bosom of the wise is the
safe of his secrets; cheerfulness is the bond of friendship; effective forbearance is the grave of short-comings.
It is narrated that Amir al-Mu’minin said in expressing this meaning that :
Mutual reconciliation is the covering for short comings; and he who admires himself attracts many opponents against him
——————–
شرح جملات قصار نهجالبلاغه ۶
وَ قَالَ عَلی عَلَیهِ السَّلام: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَهُ حِبَالَهُ الْمَوَدَّهِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَهِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً [الْمُسَالَمَهُ خَبْءُ الْعُیُوبِ] وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ»
سینه خردمند، صندوق راز اوست و خوشرویی وسیله دوستیابی است و شکیبایی، گورستان پوشاننده عیبها است و دشمنان انسان از خودراضی فراوان است.
در حکمت ششم نهجالبلاغه حضرت به چند بخش اشاره می فرمایند:
صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ: سینه آدم عاقل مخزن اسرارش است، آدم عاقل اسرارش را در سینه اش نگه میدارد، اگر اسرار انسان عاقل فاش شود دو حالت ممکن است اتفاق بیفتد، ۱- اگر دست دوست شما بیفتد خجالتزده میشوید، ۲- اگر دست دشمن شما بیفتد شما را اذیت و آزار میکند و دشمنی میکند.
یا به تعبیر دیگر، آن کسی که سِرّش را محافظت میکند انسان عاقلی است.
شارحان نهجالبلاغه چند دلیل برای این عبارت آوردهاند:
۱- «إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلَامُ» چون عقل کامل گردد سخن اندک شود. (نهجالبلاغه دشتی، حکمت ۷۱) عقل کسی زیاد بشود حرفش کم میشود. انسان عاقل کمحرف است.
۲- امیرالمومنین (ع) میفرمایند: «سِرُّکَ اَسیرُک، فَإِذا اَفشَیتَ اَسیراً» راز تو اسیر تو است. اگر رازت را افشا کردی دیگر تو اسیر رازت هستی و گرفتار آن میشوی. حال اگر این راز شخص دیگری باشد سبب دشمنتراشی میشود و اگر راز خود باشد ممکن است در آینده به شکل حربهای علیه خودش به کار رود. انسان عاقل رازش را نگه میدارد.
۳- انسان نادان بر خلاف انسان عاقل تحمل رازداری را ندارد و رازش را فاش میکند. رسول خدا (ص) یکی از نشانههای نادان را اینگونه بیان میفرمایند: «إِنْ أَسْرَرْتَ إِلَیْهِ خَانَکَ» اگر به انسان نادان رازی را بسپارید به تو خیانت میکند. (تحفالعقول، ص ۱۹)
در حدیث دیگری از امام صادق (ع) میخوانیم: «إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَهٌ لَهُ» آشکار کردن چیزی، پیش از استوار شدن آن، سبب تباهی آن میگردد. یعنی کاری را که هنوز قطعی و محکم نشده است را نگو، که فساد میآورد. در امور شخصی و حتی گاهی در امور اجتماعی.
الْبَشَاشَهُ حِبَالَهُ الْمَوَدَّهِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَهِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً: بَشاشَه به معنی گشادهرویی و خوشرو بودن؛ حِبَالَه از ریشه حَبل به معنی وسیله شکار و صید، دام. اگر میخواهید کسی را عاشق خود کنید گشادهرو باشید.
در روایت آمده است «الْبَشَاشَهُ أَوَّلُ قِرَى الْأَضْیَافِ» اولین پذیرایی از مهمانها گشادهرویی است. (مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۰)
امام باقر (ع) میفرمایند: خوشرویی و چهره باز محبت میآورد و موجب نزدیکی به خدا میشود. یعنی هم عبادت است هم محبت میآورد.
امام کاظم (ع) به نقل از رسول خدا (ص) میفرمایند: خوشخلقی دوستی را پایدار میکند و کینه را از بین میبرد. (مشکاهالانوار، ص ۱۲۹) اگر میخواهید دوستیهایتان باقی بماند خوشخلق باشید. اهل بیت (ع) همیشه خندان بودند و لبخند به لب داشتند.
امیرالمومنین (ع) در مورد خوشرویی میفرمایند: «إِذَا لَقِیتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَأَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَهَ وَالْبِشْرَ تَفَرَّقُوا وَمَا عَلَیْکُمْ مِنَ الاَْوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ» زمانی که برادران دینی خود را دیدید با هم دست بدهید و گشادهروییتان را نشان بدهید. در نتیجه هنگامی که از هم جدا میشوید خداوند گناهانتان را میبخشد.
همچنین میفرمایند: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّهٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ» قلب مردها وحشی و گریزان است و به کسی روی میآورد که خوشرویی کند. (نهجالبلاغه دشتی، حکمت ۵۰)
الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ: اِحتِمال به معنی تحمل کردن است. تحمل کردن سختیها عیبهایت را دفن میکند.
مرحوم خویی میفرمایند: همانگونه که قبر لاشه بدبوی مردار را در خود نگه میدارد و میپوشاند تا مردم از آلودگیهای جسمی او در امان باشند، تحمل بدزبانی و بدرفتاری مردم و فرو بردن غضب نیز عیوب اخلاقی انسان را از چشم دیگران میپوشاند. (منهاجالبراعه خویی، ج ۲۱، ص ۱۸، با اضافات)
امام علی (ع) در این مورد میفرمایند: «اَلحِلمُ فِدامُ السَّفیهِ» شکیبایی دهانبند بیخردان است.
امیرالمومنین (ع) شنید کسی به قنبر (غلام ایشان) ناسزا گفته و قنبر هم تصمیم گرفته تا پاسخشان را بدهد. حضرت قنبر را صدا زدند و گفتند: قنبر آرام باش و این ناسزاگو را به همان حالت پستی رها کن که در این صورت خدا را خشنود و شیطان را خشمناک و دشمنت را ناراحت خواهی کرد. سوگند به خدایی که دانه را شکافت و مخلوقات را آفرید هیچ چیزی مانند حلم موجب رضای الهی نیست، و هیچ چیز مانند سکوت شیطان را خشمناک نمیکند، و هیچ کاری مانند خاموش بودن و بیاعتنایی احمق راناراحت نمیکند. (بحارالانوار، مجلسی، ترجمه، ج ۶۷ و ۶۸، ص ۴۰۳)
حکایت
یکی از بزرگان از کوچهای عبور میکرد. کسی تشتی از خاکستر را روی سر و صورت او واژگون کرد. از مرکبش پیاده شد و شروع کرد به پاک کردن سر و صورتش و چیزی نگفت. دیگران پرسیدند چرا چیزی به او نگفتی؟ گفت آن کس که سزاوار آتش دوزخ بود ولی آن آتش با خاکستر مصالحه شد، نباید خشمگین شود. (مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام، ص ۱۹۵)
وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ: کسی که از خودش راضی بشود آدمهای خشمگین بر او زیاد میشوند.
امیرالمومنین (ع) میفرمایند: «أَقْبَحُ الصِّدْقِ ثَنَاءُ الرَّجُلِ عَلَى نَفْسِه» زشتترین راستی، ثناگویی مرد از خویش است. تعریف کردن از خودش زشترین کارهاست. خوبی خودت را نبین نکات منفی خودت را ببین. (غررالحکم، حکمت ۱۱۸۱)
در روایت دیگری آمده است: «الْعُجْبُ رَأْسُ الْحَمَاقَه» عُجب حماقت و آخر نادانی است. (غررالحکم، حکمت ۵۰۹۰)
چرا مردم بر آدم خودپسند خشمگین میشوند؟
۱ـ انسان از خود راضی اعتقاد به کمال خود و نقص دیگران دارد. حق کامل به مردم نمیدهد و خشمگیرنده نسبت به او زیاد است. (الدُّرهالنّجفیه، ص ۳۵۳)
۲ـ هر کس از خودش راضی بشود بیشتر از حقش به خودش بها میدهد. و مردم او را به قدر خودش مردود میکنند.
۳ـ اگر کسی خودش از خودش راضی باشد در طلب کمالات تلاش نمیکند و رشد نمیکند و نقص خودش را کمال میبیند ولی عُقلا نقص او را میبینند. (حدائقالحقایق فی شرح نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۶۰۴)
۴ـ ناحق خودش را بر حق دیگران ترجیج میدهد.
۵ـ از انتقادهای سازنده مردم بیزار است.
لذا فرمودهاند: «الْجَاهِلُ لَا یَعْرِفُ تَقْصِیرَهُ وَ لَا یَقْبَلُ مِنَ النَّصِیحِ لَه» نادان نمیشناسد تقصیر خود را و نصیحتکنندهای برای خود نمیپذیرد. (غررالحکم، حکمت ۲۹۷۲)
حضرت عیسی (ع) میفرمایند: من بیماران را به اذن خدا شفا دادهام، افراد کور و پیس را نیز به یاری خدا سالم کردهام، مردگان را هم به اذن خدا زنده کردهام اما آدم احمق را نتوانستم معالجه کنم! پرسیدند احمق کیست؟ فرمود: کسی که از خودش راضی باشد و به فکر و نیت خود عمل کند و به سخنان دیگران گوش ندهد، همه را به نفع خود میداند و زیانی برای خود نمیبیند. همیشه خود را مُحق جلوه میدهد و برای دیگران حقی قائل نیست. این را میگویند احمقی که علاجی برای او نیست. (بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۴۹۳)
رسول خدا (ص) فرموند: موسی (ع) نشسته بود. شیطان نزد او آمد در حالی که جُبه زیبا و رنگارنگی هم بر تن داشت. موسی (ع) از او پرسید این لباس زیبا را برای چه بر تن کردهای؟ گفت: برای اینکه قلوب بنیآدم را بربایم. موسی (ع) گفت: «فَأَخْبِرْنِی بِالذَّنْبِ الَّذِی إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَیْه» بگو کدام گناه است که اگر بنیآدم انجام بدهد تو بر او مسلط میشوی؟ شیطان گفت: «إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَاسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَصَغُرَ فِی عَیْنِهِ ذَنْبُهُ» هنگامی که از خود راضی باشد و عمل نیک خویش را بسیار بشمرد و گناهش در نظرش کوچک شود.