متن سخنرانی رابطه قرآن و سنت در رمضان ۹۲ هیات روضه الشهداء – ۶
به نقل از سایت روضه الشهداء:
برای رسیدن به مقام بهرهمندی از هدایت
قرآن اولین قدم ایمان است سپس رعایت آداب ظاهری قرآن است و بعد رعایت آداب
باطنی است نکته دیگر اینکه قرآن را کلام خدا و خود را مخاطب آن بدانیم…
بسمالله الرحمن الرحیم
متن زیر ششمین جلسه سخنرانی آقای محمدی فام پیرامون رابطه قرآن و سنت می باشد.
در
جلسات قبل عرض کردیم که برای رسیدن به مقام بهرهمندی از هدایت قرآن و
برای اینکه بتوانیم از نور قرآن بهرهمند شویم باید یک سری مراحلی را انجام
دهیم. اولین آنها ایمان به خداست. اگر کسی ایمان به خدا و قرآن و اهل بیت و
مجموعه این سیستم شریعت نداشته باشد از هیچجای این سیستم که مهمترینش
قرآن است (که ستون و ثقل اکبر است) نمیتواند بهره ببرد. کسی میتواند از
این ثقل اکبر بهرهمند شود که ایمان به خداوند و قرآن داشته باشد.
مرحله بعدی رعایت آداب ظاهری قرآن است. کسی که آداب ظاهری قرآن را رعایت
میکند یک پله به مقام بهرهمندی از هدایت قرآن نزدیکتر است.
نمونههایی
از آداب ظاهری: وضو داشتن. مسواک زدن، ترتیل خواندن، استمرار بر تلاوت
قرآن که در این زمینه شبههای هم وجود داشت که اجمالاً به آن پرداخته شد،
حزین خواندن و حَسَن خواندن قرآن است. موسیقایی تلاوت بر برداشت از لغتها
مؤثر است.
مرحله بعد آداب باطنی است. مانند تقوا. قرآن میفرماید «
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین / این است کتابى که در
[حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است(سوره بقره،
آیه ۲ » اگر کسی با تقوا در خانهقرآن بیاید از همین روخوانی قرآن و
استمرار در تلاوت و این آدابی که عرض میکنیم، آنچه که باید را به دست
میآورد. مانند رجبعلی خیاط، یا مرشد چلویی یا دیگر عرفا و زُهاد بزرگی که
نه اهل علم بودند نه مجتهد بودند و نه مفسر، اما تقوا داشتند، با تقوا به
در خانه قرآن رفتند و آنچه میخواستند را گرفتند
ولی خیلی از بزرگان
اهل علم مانند مستشرقین، بزرگان سلفی و … خیلی هم اهل علماند اما چون
تقوا ندارند چیزی از هدایت قرآن عایدشان نمیشود.
از دیگر موارد آداب
باطنی ،داشتن انصات، « وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ
أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون / و چون قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا
دارید و خاموش مانید، امید که بر شما رحمت آید. (اعراف-۲۰۴)» یعنی در
مقابل قرآن سکوت کنید. اینگونه نباشد که یکی قرآن بگوید و یکی شما بگویید.
باید ظرف وجودیت را خالی کنی، بدون هیچ اعتقاد و علم و برداشتی از دین به
سراغ قرآن بروید و اجازه بدهید قرآن ظرف وجود شما را کامل کند. یعنی بدون
پیشفرض سراغ قرآن رفتن.
اخیراً بحثی در غرب مطرح شده به نام هرمنوتیک
که آیا اصلاً میشود خالیالذهن سراغ قرآن رفت یا نمیشود؟ برخی از
دانشمندان اصرار کردند که اصلاً نمیشود بدون پیشفرض سراغ قرآن رفت، مثلاً
گادامر که یکی از بزرگان علم هرمنوتیک است میگوید هیچ فهمی عاری از
پیشداوری نیست. شما هر جا هرچیزی را که برداشت کردید یک پیشداوری داشتید،
مفسری که سراغ قرآن می رود یک پیشداوری داشته است. بحثی دارند که
میگویند تفسیر و برداشت از یک متن درگیر شدن افق مفسر با افق مؤلف است.
مثلاً شخصی ۱۰۰ سال پیش کتابی نوشته و افق ذهنیای هم داشته. حال اگر من
بخواهم آن متن را تفسیر کنم، افق فکری من با افق فکری آن مؤلف منتزج و
مخلوط شده و به این تفسیر انجامیده. بعد از این نتیجه میگیرند که هر
تفسیری هم که نوشته میشود دارای یک پیشداوری است و افق مفسر در آن دخیل
است. نتیجه می شود که هیچکدام از این تفسیرها و برداشتها برداشت نهایی
نیست. برخی به این نقطه رسیدهاند که میگویند متن صامت است و چیزی
نمیگوید، این شخص است که از متن برداشت میکند. لذا هرکس راجع به قرآن
چیزی میگوید درست میگوید، زیرا بهترین آدمها هم که به سراغ قرآن میروند
در حقیقت افق خودشان را با افق قرآن انتزاج میدهند. در حقیقت خودشان با
پیشداوریهای خودشان از قرآن معنی برداشت میکنند. پس تفسیر نهایی و درستی
وجود ندارد و هرکه از قرآن هرچه فهمید همان درست است.
پاسخ ما درباره
قرآن این است: ۱ـ شاید در رابطه با کتب دیگر بشود گفت که هیچ تفسیر نهایی و
قطعی نیست اما قرآن صاحب دارد، کتابی است که خدا در خود قرآن معرفی کرده
است که اگر میخواهی من را بفهمید بروید سراغ اهل ذکر؛ « وَ ما أَرْسَلْنا
قَبْلَک إِلاَّ رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ
کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.” و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی را که به آنان
وحی میکردیم؛ پس اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید( سوره نحل، آیه۴۳).
قرآن می فرماید: در برداشت از قرآن هرجا به مشکل برخوردی به سراغ این اشخاص
(ائمه معصومین) برو. افق چهارده مفسر (ائمه معصومین) در عالم با افق مؤلف
(خداوند) یکی است. در قرآن میفرماید: « “وَمَا یَنطِقُ عَنِ
الْهَوَىٰ-إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ” / پیامبر گرامى (صلّی الله
علیه وآله وسلّم) از روى هواى نفس سخن نمىگوید و تمام سخنان او بر مبناى
وحى الهى است . (سوره نجم، آیه ۳و۴)»
هرچه پیغمبر میگوید انگار که خدا
میگوید/ طبق اعتقادات شیعه در بحث عقاید ذکر شدکه شیخ صدوق میفرماید:
هرچیزی که امام معصوم میگوید عین وحی است، عین قالالله است. پس در قرآن
بحث هرمنوتیکی نداریم که بگوییم هر تفسیری که هرکه نوشته درست است و حرف
نهایی وجود ندارد و هرکه هرچه فهمید درست است! نه اینگونه نیست! پس اینکه
میفرماید خالیالذهن سراغ قرآن برو شدنی است، شما خالیالذهن میروید و
برداشتی میکنید، بعد میتوانید برداشتت را با چهارده نفر چک کنید. قرآن
رمز و رازهایی هم دارد، مثلاً میفرماید: « وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا
لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ / آنها
که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند قطعا به راههاى خود هدایتشان
خواهیم کرد، و خداوند با نیکوکاران است( سوره عنکبوت ، آیه ۶۹) » در راه ما
مصادیق زیادی میتواند داشته باشد، مثلاً جهاد اکبر و جهاد اصغر و جهاد
علمی و … یکی هم همین فهم و برداشت از قرآن است. /هر کس در این مسیر جهاد
کند قطعاً (هم لام تأکید آورده و هم نون ثقیله) ما هدایتش میکنیم./ یعنی
اگر کسی با این مدل ثقلینی به سراغ قرآن برود و مداومت کند و جهاد کند
حتماً دستش را میگیریم و هدایتش میکنیم.
نکته دیگر اینکه قرآن را کلام
خدا و خود را مخاطب آن بدانیم. یکی از مشکلات ما این است که وقتی سراغ
قرآن میرویم آن لحظهای که مشغول خواندنیم حواسمان نیست که خدا دارد با ما
حرف میزند. حدیث داریم که اگر خواستید شما با خدا حرف بزنید نماز بخوانید
و اگر خواستید خدا با شما حرف بزند قرآن بخوانید. یعنی وقتی قرآن را باز
میکنی همان لحظه خدا دارد با تو صحبت میکند، باید خودمان را در این مقام
ببینیم.
معصوم میفرماید: « إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ
خُوطِبَ بِهِ/ همانا قرآن را کسی می فهمد که مورد خطاب قرآن باشد(الکافی،
شیخ کلینی، ج۸، ص ۳۱۲)»
از این حدیث ۲ برداشت شده است: ۱ـ برداشت
علم تفسیر است که میگویند تفسیر صحیح قرآن فقط دست اهل بیت است، زیرا آنها
مصداق «خُوطِبَ بِهِ» هستند. قرآن در وهله اول پیغمبر را و بعد در روایات
زیادی داریم که اهل بیت را مورد خطاب قرار داده. برای مثال روایت داریم در
قرآن هرجا که آمده یا ایّها الذینَ آمَنوا اولین کسی که خدا خطاب کرده
امیرالمؤمنین است. ۲ـ برداشت دیگری که از این روایت میتوان کرد «إِنَّمَا
یَعْرِفُ الْقُرْآنَ »/اگر میخواهی من و تو هم از قرآن معرفتی کسب کنیم
لازمهاش این است که «خُوطِبَ بِهِ» شویم و خودمان را مورد خطاب قرآن
بدانیم. و این هم در روایات ما است که وقتی قرآن میخوانید طوری بخوانید که
انگار به خودتان نازل میشود. و این زمانی میسّر میشود که پلههای قبلی
طی شده باشد یعنی ایمان به قرآن داشته باشیم، تقوا داشته باشیم، وضو گرفته
باشیم، رو به قبله نشسته باشیم، حسن و حزین بخوانم، سکوت و … را رعایت
کرده باشیم. وقتی همه اینها را رعایت کردیم خود به خود وقتی قرآن میخوانیم
انگار خدا دارد با خودمان صحبت میکند، خود به خود «خُوطِبَ بِهِ»
میشویم و وقتی «خُوطِبَ بِهِ» شدیم خود به خود اِنَّما یَعرِفُ القُرآن
میشویم، قرآن خود به خود معرفت به دلمان میاندازد.
پس نتیجه اینکه
اگر با این آداب قرآن بخوانی خود به خود تأثیرش را میگذارد و هدایت
میکند. مثل قطبنما. از نظر شیوه استفاده و بهرهمندی بین شما که از اجزاء
و ساخت قطبنما آگاه نیستی و شخصی که مهندس است و به تمام جزئیات قطبنما
وارد است تفاوتی نیست و فقط باید طریقه استفاده از قطبنما را بلد باشید.
بین من و شما و علامه طباطبائی و دیگر بزرگان در بهرهمندی از قرآن فرقی
نیست، علامه هم برای بهرهمندی باید همین کارها را انجام دهد، هرچند که به
محکم و متشابهات و تفاسیر قرآن واقف باشد. هدف روش ثقلینی هم این است که
میخواهد طریقه استفاده از هدایت قرآن را یاد بدهد.
بحث تدبر در قرآن و عِدل قرآن را هم در دو جلسه باقی مانده عرض میکنیم.
انشاالله از این به بعد توفیق داشته باشیم که این آداب را به کار ببندیم و اینگونه قرآن بخوانیم.