سی و هفتمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / برهان روایی امامت ۱
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحّمدُ اللهِ ربِّ العالَمین. بارِئِی الخَلائِقِ اَجمَعین. باعثِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلین وَ الصَّلاهُ وَ السَّلام عَلی اشرفِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلین، حبیبِ الهِ العالَمین اَبَاالقاسِم مُحَمَّد (ص) و عَلی آلهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین و لَعنَهُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین
باعرض سلام و ادب؛ جلسه سی و هفتم را محضر خواهران و برادران گرامی هستیم و در طول هفته انشاءالله جزء۷ را تلاوت کرده و ثواب آنرا تقدیم امام موسی بن جعفر علیه السلام خواهیم کرد.
امام کاظم علیه السلام فرمودند: «مَنِ اسْتَوی یَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ َمْن کانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلْعوُنٌ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْزِیادَهَ فِی نَفْسِهِ فَهُوَ فِی نُقْصانٍ وَ مَنْ کانَ اِلی الْنَقْصانِ فَالْمَوْتَ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْحَیاه / آن کس که دو روزش ( از نظر معنوى ) مساوى باشد ملعون است و کسى که دومین روزش بدتر از روز اولش است ملعون است و آنکس که افزایش (معنوى) در خود نبید در سرازیرى نقصان و کمبود است و کسى که چنین باشد مردن براى او بهتر از زندگى است(کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج ۲،ص۵۲)» این حدیث از آن دسته احادیثی است که شیعیان بایدهمیشه خودشان را با این شاخص بسنجند که امروز نسبت به دیروز چگونه بوده اند.
لذا ایشان نیز می فرمایند: « لیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ / از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود نرسد »
درجلسات گذشته در بحث امامت دلیل عقلی و برهان قرآنی بر ضرورت امامت را بیان کردیم و از این جلسه وارد ادله روایی می شویم که از طریق نقل و روایات اصل وجود امامت را اثبات کنیم. بدیهی است که منظور ما از روایات در این مباحث روایات نبوی است. چون روایاتی که از ائمه علهیم السلام برای اثبات امامت اگر چه دلیل متقن است اما نمی توان از آن در بحث و مباحثه و استدلال به آنها استناد کنیم چون به اصطلاح علما این دور است اگر چه برای شیعیان همین روایات هم حجت هستند. اما وقتی می خواهیم که با دیگر فرق درباره آن بحث کنیم باید از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم روایات بیاوریم . پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم شخصی است که همه فرق اسلامی ایشان را قبول دارند. باید بگوییم از روایات نبوی اینگونه اثبات می شودکه امامت باید باشد و پیامبرصلی الله علیه و اله وسلم امامت را تبیین و تصریح و بیان کرده است. اگر از ائمه علیهم السلام روایت بیاوریم آنها هم از خلفا روایت می آورند.
امامت در سنت نبوی
بحث ادله روایی ولایت در لسان رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم بسیار زیاد است، و ما آنها را به ترتیب اهمیت بیان می کنیم:
اولین حدیث در اثبات امامت و ولایت همان حدیثی است که جلسه اول د راهمیت امامت بیان شد
قال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتته جاهلیه اگر کسی بمیرد و (این واو، واو حالیه است) امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.(شیخ مفید ، الاصفاح، ص و۲۸ و تفتازانی، شرح مقاصد، ج ۵، ص۲۳۵)» درتوضیح این روایت باید گفت این روایت به قول علما متواتر معنوی است. تواتر یعنی آنقدر زیاد ذکر شده و دیگر احتمال تبانی درآن نمی رود یعنی نمی توان گفت طیف یا گروهی با هم تبانی کرده اند که این حدیث را نقل کنند.احادیث متواتر از طریق هر طیف و گروهی در زمان ها و یا به قول علمای حدیث در طبقات گوناگونی نقل شده است.
تواتر بر دو گونه است، تواتر لفظی و تواتر معنوی؛ تواتر لفظی یعنی اینکه لفظ حدیث عیناً در همه راویان به یک گونه است که این نوع از حدیث بسیار کم است؛ یعنی یک لفظ را عیناً همه نقل کرده اند. اما احادیثی که تواتر معنوی هستند یعنی معنی و مفهوم آن یکی است بسیار زیاد هستند و اینقدر این احادیث نقل شده که احتمال تبانی در آنها نیست.
یکی از آن احادیثی که متواتر معنوی حدیث ذکر شده است و این مضمون و مفهوم که« اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده » براساس تواتر نقل شده است.
در زیر نمونه هایی از احادیثی که باهمین مضمون هستند و در کتب اهل سنت نقل شده اند را بیان می کنیم.
۱ـ «من مات امام بغیر امام زمانه مات میتته جاهلیه / هر کسی بمیرد بغیر از اینکه امام زمانش را بشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»
۲ـ «من مات و لا امام له مات میتته جاهلیه / هر کسی بمیرد و برای او امام زمانی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است»
۳ـ« من مات و لا بیعت علیه امام مات میتته جاهلیه / هر کسی بمیرد و با امامی در بیعت نباشد به مرگ جاهلیت مرده است»
۴ـ«من مات لیله ولیس فی عنقه بیعت امام مات میتته جاهلیه / هر کسی در شب بمیرد و بر گردن او بیعت امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است»
۵ـ « من مات و لیس علیه امام جامع مات میتته جاهلیه / هر کسی بمیرد و برای او امام جامعی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است»
۶ـ من مات و من لم یعرف امام زمانه مات میتته انشاء یهودیاً و انشاء نصرانیا / هر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد بمیرد خواه یهودی باشد و خواه نصرانی»
برخی اسناد این حدیث که درکتب اهل سنت با تفاوت تعبیر در آن آمده است عبارتند از :
المسند ،ابوداوود سلیمان بن داوود طیالسی ـ طبقات الکبری، محمدبن سعد ثابت واغدی ـ المسند ، امام احمد بن حنبل (از منابع مهم روایی) ـ تاریخ الکبری ، بخاری ـ صحیح مسلم ،مسلم ـ المستدرک الصحیحین، حاکم نیشابوری ـ المغنی،قاضی عبدالجبار معتزلی ـ مجمع الزوائد ،هیثمی و حدود ۱۰۰ کتاب دیگر از اهل سنت که این روایت با تفاوت اندک در آن ها ذکر شده است.
(برای اطلاع بیشتر به سایت دانشنامه مهدویت www.mahdi-pedia.com)
از طریق این حدیث که به صورت متواتر از طریق شیعه وسنی بیان شده، اصل امامت اثبات می شود ولی اینکه شخص امام کیست و مصداق امام چه کسی است را در ادامه مباحث بیان خواهیم کرد.
حدیث دیگری که هم از طریق شیعه هم اهل سنت بیان شده و متواتر معنوی است و در آن نیز اصل امامت تبیین می شود،حدیث یا خطابه غدیر است.
یکی از مهمترین ادله ما برای اثبات امامت خطابه غدیر است که از طریق آن هم می توانیم اصل امامت را اثبات کنیم و هم می توانیم برای امامت مصداق بیان کنیم.
این خطبه که دربسیاری از منابع حدیث و روایت آمده است از سه طریق اصلی روایت شده است؛ ۱ـ امام محمد باقر علیه السلام ، ۲ـ زید بن ارقم و ۳ـ خذیفه بن یمانی.
وقتی حدیث توسط صحابه نقل می شود برای اهل سنت قابل قبول است چون اهل سنت بعد از پیامبر(ص)، صحابه را بسیار قبول دارند و معتقدند که تمام صحابه عادل هستند. در حدیثی با عنوان حدیث طلایی می گویند: « أَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِأَیِّهِمْ اقْتَدَیْتُمْ اهْتَدَیْتُمْ / اصحاب من همانند ستارگانی هستند که به هر کدام ازایشان اقتدا کنید هدایت شده اید» و تمامی صحابه برای اهل سنت شاخص حق و باطل هستند( شیعه این عقیده را قبول ندارد)
حدیث غدیر فراز های گوناگونی دارد که برخی از فراز های آن امامت را اثبات می کند ؛ هم اصل آنرا اثبات می کند و هم مصداق می آورد که چه کسی بعد از پیامبر(ص) امام است.
چون حدیث طولانی است همه نگارندگان حدیث اهل سنت و حتی شیعه آنرا به طور کامل بیان نکرد ه اند بلکه هر کسی فراز هایی از آن را بیان کرده است.
فراز هایی از حدیث غدیر که در کتب اهل سنت به آن پرداخته شده است عبارتند از :
ـ عبارت « علیٌ خلیفتی / علی خلیفه من است» این عبارت که به طور صراحت خلافت امیرالمومنین(ع) را اثبات می کند و اصل خلافت بعداز رسول خدارا بیان می کند در کتبی از جمله تاریخ مدینه دمشق، تاریخ طبری ، کنزالعمال، شواهد التنزیل، معارج العلی، توضیح الدلائل ذکر شده است.
ـ دیگر عبارتی که بیان شده ،عبارت «علیٌ امام من بعدی / علی امام بعد از من است» است که در منابعی از جمله مناقب خوارزمی و فرائد السبطین آمده است.
ـ حدیث منزلت « أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلّا إنّه لا نبیّ بعدی/ تو برای من در مقام و منزلت هارون از موسی هستی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود» نیز که از فراز های خطبه غدیر است؛ از احادیث متواتر است و یکی از علمای اهل سنت نقل کرده که این حدیث را از ۵هزار طریق روایت می کند.
ـ و نیز فراز دیگری از خطبه که در آن آمده «علیٌ وصی / علی وصی و جانشین من است» درکتبی مانند ، جواهر المطالب، کفایه المطالب ، تاریخ مدینه دمشق، کنوز الحقائق، مناقب خوارزمی بیان شده است.
ـ عبارت «ملعونٌ خالفه مرهونٌ من تبعه / لعنت شده است کسی که او را مخالفت کند وموردرحمت است کسی که اورا تبعیت کند» سند آن نیز در کتب روایی اهل سنت بیان شده است.
ـ همچنین عبارت « علیٌ ولیکم / علی بر شما ولایت دارد» درمنابعی از جمله الجامع الصحیح، سنن ترمذی ، تاریخ مدینه دمشق، مناقب، المعجم الکبیر، کنز العمال، البدایه و النهایه، خصائص امیرالمؤمنین(ع) بیان شده است.
ـ در فراز دیگری از خطبه غدیر عبارت «الامام فی ولد علی الی یوم القیامه / امام در فرزندان علی است تا روز قیامت» آمده است که پیامبر(ص) به طور مفصل به آن پرداخته و امامت را تا روز قیامت از نسل امیرالمومنین(ع) معرفی کرده است، در این فراز نیز هم امامت اثبات شده و هم مصادیق امام را بیان می کند، در کتبی از جمله الفصول المهمه، مروج الذهب، فرائد السبطین،ینابیع الموده بیان شده است.
از همین عبارت مشخص می شود که امامت در ذریه پیامبر(ص) است که از ولد امیرالمؤمنین(ع) است و امامت تا قیامت ادامه دارد.
ـ عبارت « علیٌ امام المتقین / علی امام پرهیزگاران است» که باز هم در اثبات امامت است، چندین سند برای آن ذکر شده است. همچنین عبارت « انه امامٌ من الله / همانا او امام از جانبی از خداست» و نیز عبارت «من شک فی الولایه فقد کفر / هر کسی شک کند در ولایت امیرالمومنین قطعا کافر است» در منابع روایی اهل سنت بیان شده است.
اولین بحث ما در حدیث غدیر این است که اهل سنت این حدیث را مفصل بیان کردند و صحابه گوناگون این حدیث را ذکر کردند و در کتب گوناگون و معتبر اهل سنت فراز های مهم حدیث غدیر بیان شده است.
یکی از کتبی که سید بن طاووس به آن مراجعه میکند و حدیث غدیر را از آن طریق روایت می کند کتاب «الیقین ، التحسین و الاقبال» است که اسناد همه این کتب از اهل سنت است. ۱۵۹ نفر از صحابه پیامبر(ص) از راویان حدیث غدیر هستند وحدیث غدیر در اثبات امامت است.
برای استدلال و بحث باید محکم سخن گفت و برای اثبات امامت باید ادله و برهان کافی در همه زمینه ها داشت، چه از نظر قرآنی و چه دلایل عقلی، و از طریق روایی هم باید براساس روایاتی باشد که اهل سنت آن را قبول دارند.
سئوال: با این همه ادله و اسناد چرا اهل سنت ولایت حضرت علی(ع) را بلافصل بعد از پیامبر(ص) قبول ندارند و چرا امامت را از اصول دین نمی دانند و نیز ایشان معتقدند امام زمان(ع) هنوز بدنیا نیامده، پس امام اهل سنت در حال حاضر کیست؟
پاسخ: درباره بخش اول این سئوال حدیثی از پیامبر(ص) را بیان می کنم که فرمودند: «
لا یعذب الله هذا الخلق الا بذنوب العلماء الذین یکتمون فضل علی بن ابیطالب علیه السلام . خداوند متعال مردم را معذب نمی کند مگر به سبب گناهان علما ، آن علمایی که از بیان فضائل و مناقب علی بن ابیطالب علیه السلام خودداری می نمایند (دمعه الساکبه ص ۸۲ )» مضمون روایت این است که خدواند هیچ کس را مانند این دسته از علما معذب نمی کند.
این طور به نظر می رسد که علما این موضوعات را به عموم مردم نمی گویند ونمی گذارند کسی به سراغ این احادیث برود وسر مردم رادر دین با مسائل دیگری مشغول می کنند و خودشان چنان تعصبی در این باره دارند که این ادله را با دلایل گوناگون توجیه می کنند. ادله امامت و و لایت در کتب اهل سنت بسیار واضح تر از این دسته روایات در کتب ومنابع شیعه بیان شده است یعنی نمی شود به راحتی آن را کتمان کرد ولی همانطور که بیان کردم آن را با دلایل گوناگون توجیه می کنند به طور مثال مهمترین عبارت حدیث غدیر که عبارت «من کنت مولا فهذا علی مولا» است اینگونه بیان می کنند که مولا به معنی ولایت و صاحب اختیار نیست بلکه به معنی دوستی است و پیامبر(ص) همه را بر دوستی با علی(ع) سفارش می کند.
لفظ امامت را مانند شیعه خیلی استفاده نمی کنند و به جای آن از کلمه خلیفه استفاده می کند که بیشتر بعد سیاسی و اجتماعی دارد و این خلیفه را نیز با اولی الامر یکی می دانند (ما هم قبول داریم که امام همان اولی الامر است) ولی اهل سنت از جهت کلامی امام و خلیفه خود را اولی الامر خودمی دانند ودر کتب کلامی وتفاسیر خود اولی الامر را رهبر معر فی می کنند و تمام امرا را اولی الامر می دانند ومانند مراغی که از علمای معاصر ایشان است صاحبان اصناف و … را نیز از مصادیق اولی الامر می داند.
نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که یکی از برکات بیداری اسلامی زیر سوال رفتن این بحث کلامی است. ایشان معتقدند باید اولی الامر را هر کسی که باشد قبول داشت حتی اگر این اولی الامر یزید باشد. (ابن تیمیه معتقداست حسین بن علی(ع) بر اولی الامر خود خروج کرده است) پس اگر شما بر این عقیده هستید چرا بر حسنی مبارک خروج کردید، مگر او اولی الامر شما نبود. هیچ کدام از علمای اهل سنت اجازه ندادند بر اولی الامر خود خروج کنند مگر درحد نصیحت، آن هم اهل حل و عقد باید باشند. اگر اینگونه است پس ایشان برخلاف عقیده خود عمل کرده اند مگراینکه درمقابل هر اولی الامری نمی توان سرتسلیم فرود آورد.
در پاسخ به بخش دوم بایدنیز بگویم که ایشان با واژگان بازی می کنند و مولا را به معنی دوست داشتن و حب می گیرند و نیز اینکه حقیقت را بازگو نمی کنند و نمی گذارند مردم ورود علمی به این مباحث داشته باشند.
علامه امینی در یک جلسه وارد شدند که اهل سنت نیز در آنجا حاضر بودند، برای اینکه علامه را مورد آزار قرار دهند به ایشان گفتند حدیثی را برای ما بیان کنید، علامه قبول کردند با این شرط که بعداز آن سئوالی از ایشان بپرسد و ایشان نیز پاسخگو باشند، علامه حدیث «» را بیان کرد وسپس پرسید این حدیث از پیامبر(ص) نقل شده است و همه آن علما که از راویان حدیث بودند قبول کردند، علامه ادامه داد: امام زمان حضرت زهرا(س) چه کسی بود؟ علمای اهل سنت درمقابل این سوال سکوت کردند و بعد از دقایقی یکی یکی جلسه را ترک کردند.
ایشان خودبراین موضوع واقف هستند ولی تعصبشان نیز بسیار است و حق را قبول نمی کنند.
در پایان نیز فراز هایی از خطبه غدیر را می خوانیم که در آن عباراتی بیان شده که هم اصل امامت را اثبات می کند و هم مصداق امامت را بیان می کند؛
«مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَهِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی – وَ هُوالسَّلامُ – أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.
هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام، پروردگارم – که تنها او سلام است – فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛ (از همین عبارات ابتدایی خطبه معلوم می شودمه امیرالمومنین (ع) خلیفه و امام است و بعد از پیامبر(ص) خلافت و امامتی وجوددارد)
در ادامه پیامبر(ص) می فرمایند: من از جبرئیل خواستم مرا از بیان این آیه معاف کند به دلیل اینکه؛
وَسَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أَنْ یَسْتَعْفِی لِی (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذالِکَ إِلیْکُمْ – أَیُّهَاالنّاسُ – لِعِلْمی بِقِلَّهِ الْمُتَّقینَ وَکَثْرَهِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإِسْلامِ، الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله فی کِتابِهِ بِأَنَّهُمْ یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَیْسَ فی قُلوبِهِمْ، وَیَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَالله عَظیمٌ.وَکَثْرَهِ أَذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّهٍ حَتّی سَمَّونی أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّی کَذالِکَ لِکَثْرَهِ مُلازَمَتِهِ إِیّی وَ إِقْبالی عَلَیْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّی) حَتّی أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ فی ذالِکَ (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذونَ النَّبِی وَ یَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ – (عَلَی الَّذینَ یَزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) – خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِالله وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ) الآیَهُ.
و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسی ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را می دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.»و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور ]نامیده اند، به خاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او و تمایل و پذیرش او از من، تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیهای فرو فرستاده: « و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را می آزارند و می گویند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آری سخن شنوست. – بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنود – لیکن به خیر شماست، او (پیامبر صلی الله علیه و آله) به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و راستگو می انگارد.» (تا جایی که خداوند خود ضامن این امر شد وفرمود: «والله یعصمک من الناس / وخدا تو را از آزار آنها معصون می دارد»)
دربخش دیگری از خطبه که با عنوان «العلان الرسمی بالامامه الائمه الاثنی و العشر» آمده است نه تنها ولایت امیرالمومنین(ع) را بیان می کند بلکه ولایت همه ائمه معصومین(ع) را در آن اثبات می کند.
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِکَ فیهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ.
ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَالله لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ.
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فی هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطیعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(الله) رَبِّکُمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَإِلاهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیُهُ الُْمخاطِبُ لَکُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَهُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ.
هان مردمان! بدانید این آیه درباره اوست. ژرفی آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی میکنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است.
[هشدار که] اجرای فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است. ناسازگارش رانده، پیرو و باورکننده اش در مهر و شفقت است. هر آینه خداوند، او و شنوایان سخن او و پیروان راهش را آمرزیده است.
هان مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام. پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.
با توجه به این فراز ما به ائمه معصومین(ع) می گوییم «یابن رسول الله» امامت امام زمان(ع) هم از همین فراز خطبه غدیر اثبات می شود. (لفظ مولی برای خدا هم به کار رفته است پس این سوال مطرح می شود که آیا خداهم فقط باید دوست داشت و یا خدا بر ما ولایت دارد)
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یَتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.
هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیری آن مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است.
انشاءالله در هفته آینده بخشهای دیگری از خطبه غدیر بیان خواهدشد.