پنجاهمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / خلاصه ای از مباحث امامت

نکته ای در عقاید شعیه وجود دارد و آن بیعت کردن با امام است، وقتی امام منصوب می شود همه باید با او بیعت کنند. بیعت به معنای پذیرش و تن دادن به آن ولایتی است که خدا منصوب کرده است. بیعت به معنای رای گیری و دموکراسی که امروز مرسوم شده است نیست بلکه بیعت در واقع یک اعلام وفاداری است وگرنه تعیین با خداست.

اعوذُ بالله مِنَ الشیطان الرّجیم
بسم‌الله الرّحمن الرّحیم
الحمدالله رب العالمین باری الخلائق الاجمعین باعث الانبیاءوالمرسلین ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد والمصعد امجد ابی القاسم محمد(ص) و آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
جلسه پنجاهم را خدمت خواهران و برادران بزرگوار هستیم و در طول هفته جزء بیستم را تلاوت خواهیم کرد و ثواب آن را نثار امام صادق(ع) تقدیم خواهیم کرد و امشب نیز مهمان این امام بزرگوار هستیم.
به علت وقفه ای که در جلسات هفتگی ایجاد شد و مبحث امامت از سری مباحث سلسله عقاید امامیه به اتمام نرسید در اولین جلسه دوشنبه هفتگی بعد از ماه مبارک رمضان خلاصه ای از این مباحث را بیان می کنیم.
اهمیت امامت؛
قرآن کریم در آیه از سوره مبارکه مائده بسیار شفاف و واضح اهمیت امامت را بیان کرده است و آورده است: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ / اى پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده‏اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‏دارد آرى خدا گروه کافران را هدایت نمى‏کند (سوره مائده، آیه ۶۷)» شأن نزول این آیه روز عید غدیر است، در تفاسیر روایی  در شرح این آیه آمده است «بلغ ما نزل علیک فی علیٍ » یعنی توضیح آن هم مفصل بیان شده و غالب اهل سنت هم معتقدند این آیه پیرامون ولایت امیرالمؤمنین (ع) است و عده  بسیار کمی هم آن را در مورد محبت امیرالمؤمین(ع) می دانند.
اهمیت امامت آنقدر بالاست که خداوند می فرماید اگر این فرمان را اجرا نکنی تمام آنچه در طول بیست وسه سال رسالتت انجام داده ای از بین رفته  است.
دو بحث در اینجا وجود دارد:
۱ـ بحث اکمال دین است که خدا آن را در آیه دیگری مطرح می کند و می فرماید: « الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا / امروز کسانى که کافر شده‏اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‏اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت‏خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم (سوره مائده،آیه ۳)» و در اینجا هم می فرماید دین چه زمانی کامل و تمام می شود زمانی که ولایت امیرالمؤمنین(ع) ابلاغ شود.

۲ـ بحث دیگری که  مطرح می شود این است که اگر ولایت ابلاغ نشود مانند این است که درطول این بیست وسه سال هیچ کاری انجام نداده ای و همه زحماتت از بین رفته است و برابری می کند با کل رسالت پیامبر(ص)ابلاغ ولایت باعث اکمال دین می شود « الحَمْدُ للهِ الَّذِی جَعَلَ کَمالَ دِینِهِ وَتَمامَ نِعْمَتِهِ بِولایَهِ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ عَلِیّ بْنِ أَبِی طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ.» ولایت امیرالمؤمنین اکمال دین است و اگر همین مسئله بیان نشود تمام آنچه پیامبر در طول رسالت خود مطرح کرده است از بین می رود. و اگر ولایت را ابلاغ نکند از دین چیزی نمی ماند.صراحت این آیه کفایت می کند در اهمیت امامت و ولایت.
روایات در اهمیت امامت
روایاتی نیز در این زمینه بیان شده است مانند حدیث ثقلین ، پیامبر(ص) در بین همه آنچه که در طول این بیست وسه سال رسالت خودبیان کرده  و آورده است، فقط دو مورد(قرآن و اهل بیت(ع)) را میراث گرانبهای خود دربین مردم معرفی می کند و به عنوان یادگاری از خود برای مردم قرار می دهد
روایت دیگر از امام باقر(ع) نقل شده است که می فرمایند: پایه های اسلام بر پنج رکن است؛ نماز و زکات و حج و روزه و ولایت هیچ چیزی به اهمیت ولایت در اسلام نداریم و آنطور که به ولایت توصیه شده به مسائل دیگر توصیه نشده است و حضرت فرمودند: ولی مردم آن چهار مورد را اخذ کردند ولی ولایت را که اصل است رها کردند.
ما روایات بسیاری در اهمیت ولایت داریم به همین دلیل هم است که در بین شیعه جلسات اهل بیت(ع) بسیار پر رونق است البته این به معنی این نیست که بی توجهی به نماز و دیگر مسائل دینی توجیه شود ولی دین به ما می گوید ولایت پذیر بودن در دین بالاتر از همه اینها ست .
حدیث دیگری که در این زمینه مطرح می شود؛ حدیث معروف سلسه الذهب که امام رضا(ع) فرمودند: « یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَهُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا/  …خداوند جل جلاله می فرماید: «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا] گفت: [البته] با شرائطش و من جزء شرائط آنم. (توحید شیخ صدوق، ص۲۵)»
این حدیث دو ویژگی دارد یکی این است  که سلسله از  پدران امام رضا(ع) بیان می شود تا به خدا می رسد و به همین دلیل به آن سلسله الذهب / زنجیره طلایی می گویند ودیگر اینکه درزمان مطرح شدن این حدیث از همه فرق در آنجا حضور داشتند.
نکته ای که در این حدیث بیان شده است این است که ولایت و امامت شرط توحید است نکته دیگر اینکه امام رضا(ع) می فرماید: «انا من شروطها/ من از شروط آن هستم» چون اگر کسی امام رضا(ع) را قبول داشته باشد شیعه ۱۲ امامی است.

نکته دیگری که باید درباره اهمیت امامت بیان شود این است که ؛
۱ـ اولین اختلاف در اسلام بر سر امامت و خلافت بوده است و این نشان دهنده اهمیت امامت است.
۲ـ مهمترین اختلاف در تمام تاریخ در دوره اسلامی بوده  است و مهمترین تفاوت شیعه با دیگر فرق اهل سنت فقط بر سر ولایت است. اختلاف اساسی شیعه و دیگر فرق اسلامی بر سر احکام و نگرشهای فلسفی و عرفانی نیست حتی درباره دوست داشتن اهل بیت‌(ع) هم نیست (بجز وهابیت و ابن تیمیه) بلکه اختلاف اساسی ما بر سر ولایت و امامت اهل بیت(ع) است.
۳ـ امامت دین را به ما می شناساند. کل نظام دین را امامت به ما می آموزد. امامت موثر در توحیداست، آن خدایی که ما از طریق اهل بیت(ع) می شناسیم کاملا متفاوت است با خدایی که برادران اهل سنت معرفی می کنند (در جلسه ۱۷ ربیع الاول سال گذشته در این باره صحبت  شد با موضوع خدای اهل سنت).
۴ـ بروز فرقه وهابیت است که عقده و غده است در جهان اسلام و مشکلش با شیعه امامیه است و اگر با اهل سنت مشکل هم دارد در مواردی است که اهل سنت از محبت اهل بیت(ع) سخن می گویند.
ما باید در برابر وهابیت خودمان را مسلح کنیم. آنها بسیار قدرتمند کار می کنند و وقت می گذارند. متاسفانه وهابیت در جریان شیعه نفوذ پیدا کرده است.

تعریف امامت
علما در تعریف امامت پنج سئوال مطرح می کنند که کل مبحث امامت حول این پنج سئوال می چرخد «ما هَل کیف لم مَن» (اینها همه کلمات استفهام در عربی است) «ماالامام / امام چیست؟» (تعریف امامت)، «لِمَ وَجَبَتِ الامامَ / برای چه چیز امامت واجب شده است»(برهان اقامه کنید برای پذیرفتن امامت)، « هل الامام موجود دائما او فی بعض الاوقات / امام بایدهمیشه باید یا گاهی باشد و گاهی نباشد» (شیعه معتقد است امامت باید همیشه باشد)، « کیف الامام / صفات امام چیست؟»، «مَنِ الامام / امام کیست و مصداق چه کسی است»
تعریف لغوی امام
راغب اصفهانی در مفردات می گوید امام آن است که از او پیروی شود و به وی اقتدا شود خواه انسان باشد یا کتاب یا غیره آن، حق باشد یا باطل. هر چیزی که از او پیروی شود و او مقتدا واقع شود به او امام می گویند.
در قاموس قرآن آمده است:  معنای جامع امامت همان مقتدا بودن است ( ج۱، ص۱۱۹).  امام یعنی مقتدا پس هر رهبری امام است. هر کسی که رهبر باشد می توانیم از جهت لغوی به او بگوییم امام لذا وقتی مثلاً به امام خمینی (ره) امام می گوییم این امام از نظر لغوی است مانند امام موسی صدر ، امام خامنه ای، درکربلا نیز به حضرت عباس(ع) می گویند امام عباس(ع). حتی به رهبران ظالم و باطل هم می توانیم امام بگوییم و اهل سنت نیز از این واژه استفاده می کنند مانند امام محمد غزالی، امام ابو حنیفه یا امام احمد بن حنبل.
تعریف امام در قرآن
امام درقرآن هم به معنی جمع بکار رفته و هم به معنی مفرد، هم در معنای حق آمده و هم در معنای باطل.
امام به معنای مثبت در آیات
قرآن کریم می فرماید: « وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاء الزَّکَاهِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ / و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى‏کردند و به ایشان انجام دادن کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان پرستنده ما بودند (سوره انبیاء ، آیه ۷۳)» با توجه به آیات قبل فهرستی ازاسامی انبیاء الهی را ذکر می کند و در این آیه می فرماید: « وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا » در اینجا امام به معنای لغوی به کار رفت است یعنی اینها پیشوایانی هستند که به امر خداوند هدایت می کنند.
امام به معنای منفی در قرآن کریم
قرآن کریم نیز در این باره می فرماید: « وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ لَا یُنصَرُونَ / و آنان را پیشوایانى که به سوى آتش مى‏خوانند گردانیدیم و روز رستاخیز یارى نخواهند شد (سوره قصص، آیه ۴۱)» امام راه باطل هم دارند.

امام به معنی اصطلاحی درقرآن کریم
به نظر می رسد در قرآن در دو آیه امام به معنی اصطلاحی آن به کار رفته است (معنی اصطلاحی امام را در ادامه بیان خواهیم کرد)
قرآن کریم می فرماید: « إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ / آرى ماییم که مردگان را زنده مى‏سازیم و آنچه را از پیش فرستاده‏اند با آثار [و اعمال]شان درج مى‏کنیم و هر چیزى را در کارنامه‏اى روشن برشمرده‏ایم (سوره یس، آیه ۱۲)» ؛ در تفاسیر ومجامع روایی ما این آیه به معنی امام آمده است، همین امامی راکه شیعه قبول دارد. مثلا روزی اصحاب در کنار رسول گرامی اسلام نشسته بودند واین آیه خوانده شد، یکی پرسید؛ آیا منظور تورات است؟ حضرت فرمودند: نه، دیگری پرسید؛ آیا منظور قرآن است؟ حضرت فرمودند: نه  امیر المومنین به ایشان نزدیک می شد. همین که حضرت بر پیامبر (ص) وارد شد، پیامبر (ص) فرمود: «هو هذا انه الامام الذی احص الله تبارک وتعالی فیه کل شی / این آن امام مبینی است که خدا در قرآن می فرماید:  همه چیز را در آن قرار داده است.»
درجای دیگری خود امیرالمونین(ع) فرمود: من آن امام مبینی هستم که در قرآن از آن یاد شده است . درخطبه غدیر نیز پیامبر(ص) فرمود: این علی(ع) همان «احصیناه فی امام مبین» است.
آیه دیگر : « وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ / و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید [خدا به او]فرمود من تو را پیشواى مردم قرار دادم [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور] فرمود پیمان من به بیدادگران نمى‏رسد (سوره بقره، آیه ۱۲۴)»مفسرین معتقدند منظور از این امام همان مقام امامت است و حضرت ابراهیم به امامت رسیده نه امام به معنی پیشوا، یکی از دلایلی که ما برای اثبات عصمت امام می آوریم همین آیه است. خداوند می فرماید: «انی جاعلک للناس اماما / من تورا جعل می کنم» از این قسمت از آیه می توانیم پاسخ وهابیت را بدهیم که خداوند تعیین کننده امام است نه مردم ، نه شورا و نه سقیفه و از این آیه مشخص می شود امامت به نص است و خدا آنرا تعیین می کند.
نکته ای در اینجا وجود دارد و این است که ما نباید بگوییم حضرت ابراهیم (ع) امام بود باید بگوییم به مقام امامت رسید. اصطلاحاتی وجود دارد که معانی خاصی بر آنها مترتب است. شیعه امامیه دوازده امام بیشتر ندارد، پیامبراکرم(ص) مقام امامت دارد ولی ما ایشان را درشمارش امام حساب نمی کنیم و پیامبر(ص) را آخرین پیامبر می دانیم و به ایشان امام نمی گوییم یا در مورد حضرت زهرا که حجت خدا بر امامان است ولی باز هم ایشان را جز امامان نمی دانیم، ایشان مقام امامت بر ائمه دارند. پس حضرت ابراهیم هم مقام و درجه امامت را دارد ولی شیعه تنها دوازده امام دارد.
معنای اصطلاحی
معروفترین و بهترین تعریف را در معنای  اصطلاحی «امام»،  علامه حلی متکلم بزرگ شیعه نقل می کند.
علامه حلی (ره) در این باره می گوید: «الامامه رئاسه عامه فی امور الدین والدنیا لشخص من الاشخاص نیابه عن النبى صلى الله علیه و آله/ امامت، رهبرى عمومى مسلمانان در اموردینى و دنیوى برای شخصی از اشخاص به عنوان نیابت از پیامبر است.(علامه حلی، الباب الحادی العشر،ص۱۰)» این قدیمی ترین تعریف و جامع و مانع است.

آیت الله سبحانی چهار تعریف درباره امامت بیان کرده اند: (الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج۴، ص۸)
۱ـ الامامه رئاسه عامه فی امور دنیا و الدین/ امامت، رهبرى عمومى مسلمانان در اموردینى و دنیوى برای شخصی از اشخاص به عنوان نیابت از پیامبر است.(تعریف امامیه)
۲ـ الامامه خلافه الرسول فی اقامه الدین بحیث یجب اتباع علی کافه الامه / امامت خلافت رسول است در اقامه دین به گونه ای که اطاعت این شخص برهمه واجب است (تعریف اهل سنت است، آنها بیشتر امامت رابه سمت خلافت برده اند)
۳ـ الامامه نیابهٌ عن صاحب الشریعه فی حفظ الدین و سیاسه الدنیا / امامت نیابت است از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا (در این تعریف سیاست بیشتر اهمیت دارد)
۴ـ الامامه خلافه عن الرسول فی اقامه الدین و حفظ المله بحیث یجب اتباعه علی کل کافه الامه/ امامت خلافت و جانشینی پیامبر است در اقامه دین و حفظ ملت  به گونه ای واجب است اطاعت او بر همه مردم (در این تعریف هم سیاست بیشتر اهمیت دارد)
اکثر اهل سنت امامت را مترادف با خلافت گرفته اند و رنگ وبوی سیاسی واجتماعی در آن بیشتر است.
وقتی خوب در این سخنان  وبیانات دقیق می شویم متوجه می شویم که همه یک نوع سخن را می گویند و فقط رنگ وبوی آن فرق می کند در اهل سنت رنگ وبوی خلافت و حکومت پر رنگتر است و در بین شیعیان رنگ وبوی ولایت و امامت بیشتر است. اگر قرار باشد هر کس تعریف متفاوتی از امام داشته باشد نمی توان درباره او باهم بحث کرد برای همین هر دو به یک تعریف مشترکی از امام رسیدند که بتوانند درباره آن باهم بحث و گفت وگو کنند.

حضرت آیت الله میلانی درباره امامت می فرمایند: «فالامامه رئاسهٌ عامهٌ فی امور الدین  و الدنیا و زعامهٌ مطلقهٌ فی جمیع الشؤون الامه المادیه و المعنویه و هی نیابه عن النبی (ص) فیکون للامام کل ما کان للنبی من المنازل و الحالات و الصفات الا النبوه / امامت ریاست عامه درامور دین و دنیا و رهبری مطلق در همه تمام شئون امت هم عادی و هم معنوی و این امامت به نیابت از پیامبر است و برای امام این جایگاه است که هر چه برای پیامبر (از نظر مقام) قائل هستیم امام هم داراست پس هر منزلت ومقامی که پیامبر دارد امام نیز داراست  و هر حال و صفاتی که پیامبر دارد به جز نبوت امام نیز برخوردار است.( تشیید المراجعات و تنفید المکابرات،ج۳، ص۱۳۸، آیت الله سید علی میلانی) » این تعریف جامع از امامت است.
در ادامه نیز می گوید: «الامامه العامه مساوی است با الخلافه الکبری  و مساوی است با الولایه المطلقه»  الامامه العامه (که شیعه بر آن معتقد است) و بُعد اجتماعی امامت را مطرح می‌کند مترادف است با الخلافه الکبری که بُعد سیاسی آن پر رنگ تر است (اهل سنت می گویند ) مترادف است با الولایه المطلقه که در مباحث عرفانی بسیار استفاده می شود.
آن شخصی که امام است همه خلیفه است به معنی سیاسی و هم ولی الله است به معنی آن مقاماتی که از خداوند متعال به او رسیده است.
ادله ضرورت امامت
چهار دلیل در این باره مطرح می کنیم ؛ ۱ـ ادله عقلی،۲ـ ادله قرآنی، ۳ـ‌ادله روایی، ۴ـ سیره و سنت نبوی.
ادله و برهان عقلی امامت
غیر از برخی شاخه های خوارج که امامت را واجب نمی دانند مانند نجدات و یا بعضی از فرق که هنگام بروز فتنه ، اختلاف و استیلای ظلم امامت را واجب می دانند ، اکثر فرق اسلامی مطلقا امامت را واجب و ضروری می دانند. البته در عقلی و سمعی بودن آن اختلاف است. بعضی مانند شیعه می گویند امامت عقلا هم واجب می شود ولی بعضی دیگر می گویند امامت دستور دین و شرعی است عقل چنین دلالتی ندارد.
برهان علمای متقدمین
فاضل مقداد می گوید: اکثر فرق اهل سنت امامت را از طریق نقل و سمع واجب می دانند ولی شیعه و برخی از بزرگان معتزله امامت را عقلا واجب می دانند.(لوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه، ص۳۲۱)» بعد ادامه می‌دهد که علمای امامیه از باب حکمت عقلاً واجب می‌دانند، یعنی از لحاظ صفت حکیم بودن خدا بر خدا واجب است امام تعیین فرماید. و حکمت خداوند اقتضا می‌کند که امام را خودِ خدا منصوب فرماید.
علامه حلی (ره) بزرگ متکلم امامیه بعد از تعریف امامت می گوید: «و هی واجبهٌ عقل لان الامامه لطفٌ فانا نعلم قطعا ان الناس اذا کان لهم رئیسٌ مرشدٌ مطاعٌ ینتصف للمظلوم من الظالم و یرد الظالم عن ظلم کانوا علی الصلاح اقرب وعن الفساد ابعد و قد تقدم ان الطف واجب  / امامت عقلا واجب است چون امامت لطف است ، ما به ضرورت همه می دانیم  که مردم اگر یک رئیس ارشاد کننده، اطاعت شونده ای داشته باشند که حق مظلوم را از ظالم بگیرد و ظالم را از ظلمش دور کند،‌این جامعه  و این افراد به صلاح نزدیکترند و از فساد دور ترند و این لطف است و لطف هم بر خدا واجب است(باب هادی عشر، ص۱۱)»
پس امامت لطف است و هر لطفی بر خداوند واجب است پس درنتیجه امامت بر خداوند واجب است. این استدلال عقلی شیعه برای اثبات امامت است.
برهان علمای متاخرین
وقتی آخرین پیامبر خدا از دنیا رفت آیا راه کمال را کامل نشان داده بود، همه اخلاق، عقاید را معرفی کرده بود؟ تاریخ بیانگر این است که همچین اتفاقی نیفتاده است، خیلی از عقاید وتفاسیر قرآن ماند.
عقل حکم می کند باید یک نفر باشد این مسیر را ادامه دهد راه را به مردم نشان دهد. و اگر اینگونه نباشد غرض حاصل نشده است. برای نمونه هم می توانیم دیگر فرق اسلامی را که امام ندارند مثال بزنیم که آیا آنها به کمال رسیده اند و خدا را درست شناخته اند یا اینکه به بیراهه رفته اند و برای خدا جسم قائل شده اند. خدای حکیم باید دین خود را به مردم برساند و این قانون وبرنامه را به اتمام برساند.
برهان قرآنی
آیاتی که بوسیله آن می توان دلیلی برای اثبات امامت بیان کرد عبارتند از:
۱ـ«وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ/ وبا موسى سى شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروى مکن (سوره اعراف، آیه ۱۴۲)» . این آیه نیازی به تبیین با روایت ندارد که بعد بتوانند خدشه در آن ایجاد کنند وبگویند این روایت مورد قبول نیست. بلکه خود آیه صریحا مفهومی را به ما انتقال می دهد.
همچنین عبارتی که در این آیه بکار رفته است نیز مهم است « هَارُونَ اخْلُفْنِی / به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش » عبارت «خَلَفَ» است که به معنی جانشین است نه به معنی اینکه کسی را قرار داده است که مردم را موعظه کند یا مضمونی مشابه این ندارد.
از این آیه دو مطلب استنباط می شود : ۱ـ خلیفه و امام لازم است حتی برای یک مدت کوتاه چه برسد برای یک مدت طولانی.۲ـ حتما پیامبر(ص) این کار را انجام داده است.
۲ـ  «و یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا / [یاد کن] روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى‏خوانیم پس هر کس کارنامه‏اش را به دست راستش دهند آنان کارنامه خود را مى‏خوانند و به قدر هسته خرمایى به آنها ستم نمى‏شود (سوره مبارکه اسراء ،‌آیه ۷۱)» از این آیه بر می آید که هر اُناسی باید امامی داشته باشد؛ این آیه هم نیازی به روایت ندارد بلکه نص آیه نشان دهنده این است که هر امتی باید امامی داشته باشند حال این امام پیامبر است یا وصی پیامبر می تواند باشد.
امامت در سنت نبوی
بحث ادله روایی ولایت در لسان رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم بسیار زیاد است.
قال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتته جاهلیه اگر کسی بمیرد و (این واو، واو حالیه است) امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.(شیخ مفید ، الاصفاح، ص و۲۸ و تفتازانی، شرح مقاصد، ج ۵، ص۲۳۵)» درتوضیح این روایت باید گفت این روایت به قول علما متواتر معنوی است. تواتر یعنی آنقدر زیاد ذکر شده و دیگر احتمال تبانی درآن نمی رود یعنی نمی توان گفت طیف یا گروهی با هم تبانی کرده اند که این حدیث را نقل کنند.احادیث متواتر از طریق هر طیف و گروهی در زمان ها و یا به قول علمای حدیث در طبقات گوناگونی نقل شده است.
یکی از مهمترین ادله ما برای اثبات امامت خطابه غدیر است که از طریق آن هم می توانیم اصل امامت را اثبات کنیم و هم  می توانیم برای امامت مصداق بیان کنیم.
حدیث غدیر فراز های گوناگونی دارد که برخی از فراز های آن امامت را اثبات می کند ؛ هم اصل آنرا اثبات می کند و هم مصداق می آورد که چه کسی بعد از پیامبر(ص) امام است.
فراز هایی از حدیث غدیر که در کتب اهل سنت به آن پرداخته شده است عبارتند از :
ـ عبارت « علیٌ خلیفتی / علی خلیفه من است» این عبارت که به طور صراحت خلافت امیرالمومنین(ع) را اثبات می کند و اصل خلافت بعداز رسول خدارا بیان می کند در کتبی از جمله تاریخ مدینه دمشق، تاریخ طبری ، کنزالعمال، شواهد التنزیل، معارج العلی، توضیح الدلائل ذکر شده است.
ـ دیگر عبارتی که بیان شده ،عبارت «علیٌ امام من بعدی / علی امام بعد از من است» است که در منابعی از جمله مناقب خوارزمی و فرائد السبطین آمده است.
ـ حدیث منزلت « أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلّا إنّه لا نبیّ بعدی/ تو برای من در مقام و منزلت هارون از موسی هستی جز این‌که بعد از من پیغمبری نخواهد بود» نیز که از فراز های خطبه غدیر است؛ از احادیث متواتر است و یکی از علمای اهل سنت نقل کرده که این حدیث را از ۵هزار طریق روایت می کند.
ـ و نیز فراز دیگری از خطبه که در آن آمده «علیٌ وصی / علی وصی و جانشین من است» درکتبی مانند ، جواهر المطالب، کفایه المطالب ، تاریخ مدینه دمشق، کنوز الحقائق، مناقب خوارزمی بیان شده است.
ـ عبارت «ملعونٌ خالفه مرهونٌ من تبعه / لعنت شده است کسی که او را مخالفت کند وموردرحمت است کسی که  اورا تبعیت کند» سند آن نیز در کتب روایی اهل سنت بیان شده است.
ـ همچنین عبارت « علیٌ ولیکم / علی بر شما ولایت دارد» درمنابعی از جمله الجامع الصحیح، سنن ترمذی ، تاریخ مدینه دمشق، مناقب، المعجم الکبیر، کنز العمال، البدایه و النهایه، خصائص امیرالمؤمنین(ع) بیان شده است.
ـ و نیز عبارت «علیٌ امام بامرالله / علی امام است به امر خدا» که در اثبات امامت است و نیز شخص امیرالمومنین را معرفی می کند در منابع اهل سنت از جمله فرائد السبطین، تفسیر قرطبی، تفسیر ابی سعود، الکشف و البیان آمده است.
ـ در فراز دیگری از خطبه غدیر عبارت «الامام فی ولد علی الی یوم القیامه / امام در فرزندان علی است تا روز قیامت» آمده است که پیامبر(ص) به طور مفصل به آن پرداخته و امامت را تا روز قیامت از نسل امیرالمومنین(ع) معرفی کرده است، در این فراز نیز هم امامت اثبات شده و هم مصادیق امام را بیان می کند، در کتبی از جمله الفصول المهمه، مروج الذهب، فرائد السبطین،‌ینابیع الموده بیان شده است.
از همین عبارت مشخص می شود که امامت در ذریه پیامبر(ص) است که از ولد امیرالمؤمنین(ع) است و امامت تا قیامت ادامه دارد.
ـ عبارت « علیٌ امام المتقین / علی امام پرهیزگاران است» که باز هم در اثبات امامت است، چندین سند برای آن ذکر شده است. همچنین عبارت « انه امامٌ من الله / همانا او امام از جانبی از خداست» و نیز عبارت «من شک فی الولایه فقد کفر / هر کسی شک کند در ولایت امیرالمومنین قطعا کافر است» در منابع روایی اهل سنت بیان شده است.
متن خطبه غدیر در اهمیت امامت صراحت دارد. خطبه غدیر از توحید شروع می‌شود و بعد نبوت مطرح می‌شود و بعد به « مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، » می‌رسد.
یک نکته زیبایی را آیت‌الله سبحانی مطرح می‌فرمایند وقتی که پیغمبر اکرم(ص) اصول دین را در خطبه مطرح می‌کند مشخص می‌شود که این مسئله‌ای هم که برای آن مردم را جمع کرده از اصول است، یعنی سیاق خطبه این است که اول راجع به توحید که مهمترین اصل اسلام است صحبت می‌شود، بعد به نبوت ورود پیدا می‌کند و بعد از آن بحث امامت.
خطبه غدیر با توجه به اینکه اهل سنت نیز فرازهایی از آن را نقل کرده اند، سندی است برای اثبات امامت دربین شیعه و سنی ؛ که امامت وجود دارد و ابتدا و انتهایی برای آن در نظر گرفته شده و تمامی افرادی که به عنوان امام باید باشند مشخص شده اند و این را پیامبر (ص) به صورت رسمی و علنی در اجتماع بزرگ مسلمین در روز غدیر مطرح کرده است.
روایت دیگری که شیعه و سنی مطرح کرده اند و روایت مهمی نیز است، حدیث جابر بن عبدالله انصاری ،«الْجُعْفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى نَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» قُلْتُ … » این حدیث در تفاسیر اهل سنت ذیل آیه اولوالامر « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ…. (سوره نساء، آیه ۵۸)» نیز آمده مانند تفسیر در المنثور که از تفاسیر مهم اهل سنت و تفاسیر روایی است.

صفات لازمه امامت
۱ـ عصمت ۲ـ افضلیت ۳ـ منصوص بودن (نص)
دلایل عقلی عصمت
۱ـ علامه حلی (ره) می گوید چرا باید امام معصوم باشد؛ «و امتناع التسلسل یوجب عصمته / امتناع تسلسل موجب این است که امام معصوم» باشد، زیرا ‌اگر شخصی معصوم نباشد نیاز به امامی دارد که بتواند او را هدایت کند و اگر این روند ادامه داشته باشد پس تسلسل ایجاد می شود و تسلسل عقلا محال است و باید به جایی برسد که امامی باشد که گناه نکند و خودش نیازی به امام دیگری نداشته باشد.پس عقل میگوید چون تسلسل باطل است باید امام معصوم وجود داشته باشد.
۲ـ چون امام حافظ شریعت است باید معصوم باشد. علامه حلی (بزرگ متکلم شیعه) مفصلا بیان می کند که قرآن نمی تواند حافظ شریعت باشد چون قرآن حمال ذی وجوه است و هر کس از قرآن یک برداشت دارد و این اتفاق در طول تاریخ افتاده است وتمام فرق اسلامی در مباحث کلامی با استناد به قرآن سخن می گویند.
۳ـ علامه حلی می فرماید: سنت هم نمی تواند حافظ شریعت باشد چون سنتی هم که بعد از پیامبر(ص) باقی مانده مکتوب است و هر فرقه با استناد به سنت خود را اثبات می کند و سنت هم حمالٌ ذی وجوه است بنابراین باید یک شخص زنده ای باشد که قرآن و سنت را همانگونه که صحیح است تفسیر کند و این مطلب را عقل می گوید.
۴ـ چهارمین دلیل عقلی شامل سه بخش است:
اگر کسی که حافظ شریعت  و امام است گناه کند؛
۱ـ نهی او از منکر بر همه مردم واجب است ، از طرفی مردم باید مطیع اوامر امام باشند پس تناقض ایجاد می شود. اطاعت او در همه امور جمع نمی شود با نهی او از بعضی منکرات و به اصطلاح علما تالی فاسد دارد یعنی توالی مفسده برانگیز دارد، اگر امام گناه کند ما باید امر به معروف ونهی از منکر کنیم که این با فرمانبرداری ما از امام دارای تناقض است.
۲ـ اگر گناه کند نقض غرض خواهد شد زیرا غرض از وجود امام هدایت مردم است و کسی که گناه کند خود گمراه است و نیاز دارد که شخصی او را هدایت کند.
۳ـ اگر گناه بکند از مردم عادی هم درجه اش کمتر می شود و مردم عادی که گناه نمی کنند شرافت و برتری دارند نسبت به امامی که گناه می کند پس چگونه می تواند رهبر جامعه باشد درحالی که از بقیه مردم پایینتر است.
دلایل قرآنی
۱ـ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ … / اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید (سوره نساء، آیه ۵۹)» درباره این آیه، حدیث صحیح جابر بن عبدالله انصاری که از طرق شیعه و سنی  بیان شده  است که در آن آمده است (اولی الامر) ائمه معصومین(ع) هستند  از حضرت علی(ع) شروع شده و به حضرت حجت(عج) نیز ختم می شود؛ اطاعت از اولی الامر اطاعت مطلق است چون عطف شده به اطاعت از خدا و رسول(ص) «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ» با واو عطف به هم مربوطند. پس هر آنچه که خدا فرموده بنده باید مطیع آن باشد و هر آنچه رسول (ص) می گوید نیز همین گونه است و هر آنچه که اولی الامر می گوید نیز چون معطوف به آن دو است پس از این قاعده مستثنی نیست و باید مطیع آن بود. پس باید اولی الامر معصوم باشد تا بتوان مطیع او بود  و اطلاق آن زمانی صحیح می باشد که متصف به صفت عصمت باشد. اطاعت مطلق از کسی که معصوم نیست جایز نیست.
۲ـ«قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ/بگو آیا از شریکان شما کسى هست که به سوى حق رهبرى کند بگو خداست که به سوى حق رهبرى مى‏کند پس آیا کسى که به سوى حق رهبرى مى‏کند سزاوارتر است مورد پیروى قرار گیرد یا کسى که راه نمى‏نماید مگر آنکه [خود] هدایت‏شود شما را چه شده چگونه داورى مى‏کنید!(سوره یونس، ایه ۳۵)» از این آیه لزوم عصمت را درمی‌یابیم، که باید امام معصوم باشد. یعنی خودش هدایت شده باشد، کسی که هدایتش هدایت تام و کاملی باشد دیگر گناهی از او سر نمی‌زند، اما کسی که گناه می‌کند خود نیازمند آن است که کسی بیاید و او را هدایت کند. (این استفهام تقریری است، یعنی طوری سؤال می‌کند که همه می‌گویند جواب معلوم است). این همان دلیل عقلی است که در عصمت و لزوم تسلسل آوردیم.
در زمینه عصمت آیه «… إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا/ … و خدا و فرستاده‏اش را فرمان برید خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند(سوره احزاب، ایه ۳۳)» » را نیز بیان می کنند که این آیه مصداق عصمت را بیان می کند، یعنی اهل بیت (ع)  که مصادیق امامت هستند را می‌گوید که معصومند.
افضلیت
علامه حلی رحمه الله علیه : « قبحُ تقدیم المفضول معلوم و لا ترجیح  فالمساوی» به این نکته خوب دقت کنید؛ عقل می گوید: شخص امام نسبت به بقیه ی مردم سه حالت دارد؛ اولاً از آنها برتر است، (و این مطلوب است) ثانیاً با این مردم مساوی است.  و حالت سوم این است که از مردم پایین تر است. در هر صورت باید یکی از این سه حالت باشد. حال اگر از مردم برتر بود؛ مطلوب است  و این امر اثبات شده است واصلا ما به دنبال همین  برتری امام هستیم.
دلیل قرآنی؛
برای افضلیت یک دلیل قرآنی را بیان می کنیم که البته برای عصمت، نیز همین آیه را بیان کردیم؛
«قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی …(سوره یونس، ایه ۳۵)»
آیا ما از کسی باید پیروی کنیم، که خود از هدایت بی نیاز است «احق ان یتبع» و  درمقام هدایت کردن است یا آن فردی که خودش نیازمند به هدایت است!
عقل چه می گوید؟ می گوید، ما باید از کسی پیروی کنیم که اوبی نیاز از هدایت است، نه آن که باید خودش هدایت بشود! « فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ » کجا می روید؟ چه گونه حکم می کنید؟
در واقع اصل افضلیت یک دلیل عقلی است و برای اثبات آن  نیازی به روایت  و حتی قرآن و … ندارد. زیرا در قرآن هم بحث عقلی می کند و می فرماید «فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» عقلتان کجا ر فته؟
یعنی قرآن هم دارد بر همان قاعده عقلی پافشاری می کند که عقل این طور گواهی می دهد.
بحث دیگر این است که افضلیت خودش در انواع صفات تجلی پیدا می کند؛ مثلا در صفات باطنی ،صفات نفسانی ، صفاتی که مربوط به جوانح و جوارح است ،در صفات  ظاهری و مادی و  به اصطلاح علامه حلی در صفات بدنی هم باید افضل باشد. مثل شجاعت، شهامت، جنگیدن ، سیاست و ….
همچنین در  صفات خارجی مثل مثلا حسب و نسبش نیز باید افضلیت داشته باشد که انشااله ما تمامی این موارد را در بحث اثبات خلافت بلافصل امیر المومنین علیه الصلاه وسلام بیان می کنیم.
در بین همه‌ی صفات نفسانی و بدنی و خارجی و … یک صفت که به نظر می رسد خیلی بارزتر و ویژه تر است آن هم صفت علم  است، امام علی‌الخصوص یا علی الاخص باید در علم از همه افضل باشد، دانشمندتر باشد. زیرا در بحث عصمت هم بیان کردیم که عصمت انبیاء هم ریشه اش در علم است. یعنی ایشان می داند غیبت خوردن گوشت برادر دینی است و لذا غیبت نمی کند. علمش بالاست. علمش به درجه ی یقین رسیده است.
امام معصوم علمش باید افضل باشد.که به گناه نیفتد و عصمتش تضمین بشود. در واقع حفظ شریعت براساس  علم است.
منصوص بودن
سومین خصوصیت لازمه ی امامت منصوص بودن است.نص یعنی چه؟ یعنی در یک متن صریح و یک پیغام صریح مشخص شده باشد که این شخص امام است.
امام از اعتقاد شیعه باید دارای نص باشد و نمی توان صفت نص را از آن جدا کرد.
بسیاری ازفرق اهل سنت معتقدند که  از طرق بسیاری امام تعیین میشود.  اما از نظر شیعه راه تعیین امام فقط نص است ولا غیر.
چون افضلیت و عصمت را کسی غیر از خدا نمی داند پس باید نص صریح درباره تعیین امامت از طرف خداوند وجود داشته باشد.
در رابطه با همین موضوع حدیثی از امام رضا(ع) آمده است. امام رضا(ع)بعد از تشریح صفات امام در این حدیث چنین نتیجه میگیرد که امامی با این صفات را جز خدا نمی تواند تعیین و انتخاب کند؛ لذا انتخاب امام و رهبر جامعه ی مسلمین در اختیار و دست مردم نیست. چون شخصی با این صفات را مردم نمی توانند انتخاب کنند چون نمی دانند این صفات در وجود چه کسی قرار داده شده است.

راه تعیین امام از نظر شیعه
از نظر شیعه تنها راه تعیین امام نصب الهی است. یعنی پیامبر(ص) هم نمی تواند خودش امام را نصب کند است. نظام شریعت به گونه ای است که امامت که در این نظام محوریت دارد از طریق خداوند تعیین و نصب بشود و توسط پیامبر(ص) اعلام بشود.
ما از طریق آیات قرآن متوجه می شویم که آنچه را که رسول فرموده بپذیریم و اگر رسول الله(ص) کسی را نصب کرد باید بدانیم نظر خداوند متعال است چون ایشان هر چه می گویند براساس وحی است.
نکته ای در عقاید شعیه وجود دارد و آن بیعت کردن با امام است، وقتی امام منصوب می شود همه باید با او بیعت کنند. بیعت به معنای پذیرش و تن دادن به آن ولایتی است که خدا منصوب کرده است. بیعت به معنای رای گیری و دموکراسی که امروز مرسوم شده است نیست بلکه بیعت در واقع یک اعلام وفاداری است وگرنه تعیین با خداست.
دلایل شیعه در رابطه با منصوص بودن امام عبارتند از :
۱ـ عصمت و افضلیت ؛ این دو صفت برای مردم امری مخفی است و خدا توانایی این دو شناخت را فقط دارد.
۲ـ دلایل قرآنی؛  مبنی بر وجوب نصب امام توسط خداوند، در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که وجوب نصب امام از طریق خدا را بیان می کنند؛ خداوند در بعضی آیات به حضرت آدم(ع) و در برخی آیات دیگر به حضرت داوود(ع) و حضرت ابراهیم (ع) در این باره سخنانی فرموده است.
نمونه از این آیات عبارتند از: ـ «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً … (سوره بقره ،‌آیه ۳۰)»
ـ « یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ …(سوره ص، آیه ۲۶)» جعل پیامبر توسط خدا صورت می گیرد و به همین ترتیب اثبات می شود جعل امام توسط خدا صورت می گیرد.
در رابطه با بحث حضرت ابراهیم اصل موضوع در رابطه با امامت است؛
ـ ‌«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا …(سوره بقره، آیه ۱۲۴)»
در واقع فعل «جَعَلَ» چه در نظام تکوین وچه درنظام تشریع؛ حکم است، یعنی خداوند قرار می دهد.
پس به این نکته باید توجه داشت علاوه براینکه یک سری آیات جعل رهبر را برعهده خدا گذاشته است در آیات دیگری نیز می فرماید وقتی خدا چیزی را انتخاب می کند مردم حق تغییر ندارند؛ «وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ / و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‏آفریند و برمى‏گزیند و آنان اختیارى ندارند منزه است‏خدا و از آنچه [با او] شریک مى‏گردانند برتر است (سوره قصص، آیه ۶۸)» شرک در این آیه به معنی شرک در ولایت است.
۳ـ روایات
پیامبر اکرم(ص) در یک دسته روایاتی فرموده اند: همانطور که نور نبوت و جایگاه و مصداق نبوت از قبل از خلقت آدم مشخص و معین بوده امامت هم همین گونه است. این موضوع در حدیثى که به «حدیث نور» نامیده شده و در میان شیعه و اهل سنّت مشهور و معروف است از رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ نقل شده است. متن این روایت نورانى بنا بر یکى از نقل‏هاى آن چنین است:
«رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ فرمود: کنت أنا وعلی نوراً بین یدی اللَّه تعالى قبل أن یخلق آدم‏ بأربعه عشر ألف عام، فلمّا خلق اللَّه آدم، قسّم ذلک النور جزئین، فجزء أنا وجزء علی / چهارده هزار سال پیش از آفرینش آدم، من و على نورى در پیشگاه خداوند متعال بودیم. هنگامى که خداوند متعال آدم را آفرید، آن نور را به دو بخش تقسیم فرمود؛ بخشى من بودم و بخشى على بود.» نبوت و ولایت یک نور بوده است. این حدیث را بزرگان اهل تسنّن نیز نقل کرده اند.
۴ـ عقل ؛
خداوندی که این همه به مسائل بندگانش حساس است و در مورد ریزترین مسائل زندگی انسان سخن گفته است چگونه ممکن است که خداوند درباره ولایت و امامت را رها کرده باشد.
نقلی از ابو علی سینا است که می گوید: «خداوند از دادن مژه چشم و گودی کف پا که چندان هم ضروری نیست دریغ نورزیده است » چگونه است که درباره  امامت سکوت کرده باشد. عقل این را نمی پذیرد که خداوند مهمترین مسئله و بحث کلان جامعه اسلامی که رهبری آن است را رها کرده باشد.
۵ـ فعل و سیره پیامبر(ص)
فعل و سیره پیامبر(ص) نیز نشان دهنده این است که امامت به دست خدا تعیین می شود و پیامبر(ص) تنها آن را ابلاغ می کند.
رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ از همان روز نخستِ بعثت اعلام فرمود که امامت و تعیین امام تنها به دست خداوند سبحان است و به همگان خبر داد که امامت هم‏چون رسالت و نبوّت است و تمام شرایط و ویژگى‏هاى آن را نیز دارد.
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ در سخت‏ترین شرایط و دشوارترین زمان‏ها؛ در ابتداى دوران رسالت بر این سخن پافشارى مى‏فرمود و حتی پیامبر(ص) در پاسخ به کسانی که بیعت با پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ و تبعیت و یارى آن حضرت را به شرطى‏ می پذیرفتندکه جانشینى رسول خدا پس از او در میان آن‏ها باشد. فرمود: الأمر إلى اللَّه …؛ این کار- یعنى جانشینى پس از من- تنها به دست خداست.
راه های تعیین امام از دیدگاه اهل سنت
اهل سنت ۴ راه مختلف برای تعیین امام یا خلیفه قائلند، که عبارت است از:
۱ـ نصب؛که ما هم قائلیم. یعنی امام را منصوب کنند به امامت یا به خلافت.
یکی از طرقی که برای انعقاد امامت معتقدند راه نصب از جانب رسول خدا است . یعنی کسی را رسول خدا(ص) به عنوان امام و رهبر مسلمین نصب کند اما چنین نصبی در عالم اسلام واقعی نشده است و پیامبر (ص) کسی را برای امامت و رهبری تعیین نکرده ، بلکه اختیار تعیین امام را به مسلمانان واگذار کرده است. البته معدود کسانی گفته اند برای ابابکر نصب غیر صریح داریم مثل اینکه او نماز را در ایام احتضار و بیماری رسول الله ص خوانده است.
۲ـ بیعت و اجماع اهل حل و عقد؛ با خلیفه بیعت کنند و نسبت به خلافت او به اجماع برسند. اجماع ممکن است بردو حالت باشد؛ ۱ـ  اجماع عموم مردم باشد ممکن است ،۲ـ اجماع نخبگان و خبرگان و صحابه و بزرگان باشد.
دومین راهی که اهل سنت قائلند و خیلی هم به آن بها می‌دهند اجماع اهل حل و عقد است، زیرا مهمترین اختلاف کلامی شیعه و سنی بر سر خلافت بلافصل بعد از پیامبر(ص) است که خلیفه اول امیر المؤمنین(ع) یا ابابکر است ؟چون بیشترین اختلاف بر سراین موضوع است اهل سنت هم برای این موضوع ادله بسیار آورده‌اند که با بیعت مردم و اجماع اهل حل و عقد می‌شود خلیفه تعیین کرد. خلافت ابوبکر هم از همین روش بوده است.
۳ـ استخلاف یعنی تعیین خلیفه، جانشین گذاشتن؛ امامی یا خلیفه‌ای بگوید من خلیفه بعد از خودم را تعیین می‌کنم و او امام‌المسلمین بعدی خواهد بود. استدلالشان هم عمل خلیفه اول نسبت به خلیفه دوم است. همین که ابوبکر این کار را نسبت به عمر کرده پس یک راه شرعی است برای تعیین امام. که بعدها در بین خلفای بنی امیه و بنی ‌عباس رایج شد. ایشان می گویند درمکتب شیعه نیز همین گونه است و هر امامی امام بعد از خود را مشخص کرده است در حالی که شیعه معتقد است هر امامی امام بعدی را معرفی می‌کند ولی منصوب نمی‌کند! خدا منصوب می‌کند، امام اجازه ندارد از طرف خود کسی را منصوب کند، همه چیز دست خداست.
۴ـ استیلاء به قهر و غلبه؛ استیلا یعنی مسلط شدن و قدرت را به دست گرفتن با قهر و غلبه که ترجمه امروزی آن می‌شود کودتا.
از یکی از این ۴ راه می‌شود خلیفه را مشخص کرد، حال ممکن است خلیفه‌ای از راه استخلاف تعیین شود که خلیفه دوم از همین طریق تعیین شد، ممکن است از طریق نصب باشد که معدودی از بزرگان اهل سنت معتقدند خلیفه اول از طریق نصب بوده است ولی اکثریت معتقدند که از طریق بیعت و اجماع عموم مسلمانان بوده است، قهر و غلبه؛ در همه کشورهای اسلامی که می‌بینیم با حاکمان ظلم می‌سازند به خاطر این است که آن را به عنوان امام‌المسلمین قبول دارند.
مکتب ما با مکتب برادران اهل سنت تفاوت های مبنایی  بسیاری دارد. این مسائل مبنا است؛ بنا نیست. بنا آن چیزی است که ساخته شده و شکل گرفته است ؛ اما مبنا آن چیزی است که براساس آن مبنا، عقاید را می سازند.

منبع: سایت روضه الشهداء

رزومه

دکتر حسین محمدی فام متولد سال ۱۳۵۸ در تهران می باشد که تحصیلات خود را در رشته الهـیات و معارف اسلامی گذرانده است. کارشـناسـی علوم قرآن و حدیـث، کارشــناسـی ارشد تفسیــر قرآن و

دکتـری تخصـصـی مذاهـب کلامـی، مقاطع تحصیـلی ایشـان اسـت.

وی از نـوجــوانـی به مـــداحـی اهـل بـیـت علیـهم الـسـلام‌ پـرداخـتـه و

هم اکنون مدیر هیأت (حسینیه) و مجموعه مذهبی فرهنگی روضة الشـهدا است.سخنرانی، تـدریس دانشـگاه، مدیریت کانال تـلگرامی “مـداحـی عالـمـانـه”  و کـانـال تـخـصـصـی “عـقـائد امامیه” ، مـشـاوره

مـــذهـبـی و خــانـوادگـی، ســرودن شـعـر و تــربـیـت شـاگـرد، از دیــگــر

فعالیت های ایشان است.

love making pics indianpornvideos.pro tamil aunty nude photo indian sex 3gb indiansexgate.pro tamil xxx indian sexy hd video hd dirtyindianporn.mobi college girls xnxx sex vedios kowalsky freesexyindians.pro sesvidio sex videos in tamil nadu indiansexpussy.pro forced defloration
free desi sex scandal indiansexmovies.mobi bur ki chudai naked kerala hindisexmovies.pro mumbai hotel sex indian girl ki chut originalindianporn.mobi sex videosfreedownloads xnxx condom justindianporn.pro x videos beautiful porn videos live imhoporn.com real pornhub xvideos best porn videos machine porneff.com redwap indian porn

تلفن روابط عمومی روضة الشهدا:   09329431910

تلفن کانون فرهنگی روضة الشهدا: 02144431828

تلفن مرکز نیکوکاری روضة الشهدا: 02144431463

 

کلیه حقوق محفوظ است

Template Design:Dima Group