پنجاه و سومین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / شئون اصلی امام ۱
پیامبر(ص) در خطبه غدیر بیان کرده که آشکار سازی گوشه های پنهان زوایای قرآن منحصرا توسط امیر المومنین(ع) انجام می شود. قرآن دست اهل بیت (ع) است که معنا پیدا می کند و روشن می شود.
اعوذُ بالله مِنَ الشیطان الرّجیم
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحمدالله رب العالمین باری الخلائق الاجمعین باعث الانبیاءوالمرسلین ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد والمصعد امجد ابی القاسم محمد(ص) و آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
جلسهی پنجاه و سوم را در خدمت خواهران و برادران هستیم. مجلس امشب تقدیم به روح بزرگ نهمین امام ما حضرت جواد الائمه علیه السلام خواهد بود و جزءبیست و سوم را در طول هفته تلاوت می کنیم و ثوابش را تقدیم می کنیم به امام نهم.
از آن جهت این حدیث را انتخاب کردیم چون مبحث مهمی است و لازمهی امروز جامعه است،
قال الجواد علیه السلام : « مَن خَطِبَ اِلَیکُم فَرَضیتُم دینَهُ وَ اَمانَتَهُ فَزَوَّجُوهُ، ِالّا تَفعَلُوهُ تَکُن فِتنَهٌ فِی اَلارضِ وَ فَسادٍ کَبیرٍ./ اگر خواستگاری به خانه تان آمد که از دیانت و امانت او راضی هستید به او زن بدهید، و اگر او را رد کنید(و این دو شرط را در نظر نداشته باشید) سبب فتنه و فساد بزرگی خواهد شد».
دینبه ما دو شاخصه برای قبول خواستگار میدهد؛ یک اینکه از دینش راضی شوید، و دوم اینکه از امانت داری او مطمئن باشید؛ در غیر این صورت به فرموده امام یک فساد بزرگی اتفاق می افتد، متاسفانه این مسئله ای است که الان جامعهی ما گرفتار این فتنه شده است. حتی در بین خانواده های مذهبی این دو شاخصه معیار نیست و به مسائل مادی بیشتر اهمیت می دهند.
این مسئله ارتباطی به حکومت ندارد، بلکه خودمان با بی توجهی به و عمل نکردن به آن باعث شدیم فساد شهر و دیارمان را فرابگیرد.
در این جلسه و جلسه بعد ، بحثمان در مورد شئون و وظیفهی اصلی امام استو در ادامه موضوعات بحث مصداق امام را شروع می کنیم که مصداق امام چه کسی است؟چرا ما می گوئیم امیرالمومنین باید امام باشد؟چرا دیگران ابوبکر را امام اول می دانند؟ خلیفه ی اول می دانند؟
در رابطه با شئون و وظایف اصلی امام که دو نکتهی اصلی را برای آن بیان می کنیم؛۱ـ تبیین کتاب۲ـ تشکیل حکومت.
تبیین کتاب؛
وقتی که می گوییم امام معصوم یکی از وظایفش تبیین کتاب است به این معنی است که قرآن را تفسیر می کند و احکام را از آن استخراج می کند، حال ممکن است کسی بگوید وظیفه ی امام گفتن احکام است، که این هم صحیح است چون اما احکام را از قرآن بیان می کند.
ممکن است بگویند از وظایف امام بیان عقائد است، باید گفت امام برای بیان عقائد نیز از قرآن استفاده می کند. به طور کلی می توان گفت که امام برای بیان و عرضه احکام،عقائد، معارف و در یک کلمه هدایت مردم از قرآن استفاده می کند.
البته تبیین کتاب از وظایف اصلی پیامبر(ص) اما به کسی که جانشین پیامبر(ص) است هم منتقل می شود.
تبیین از دیدگاه قرآن
۱ـ « بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ / [زیرا آنان را] با دلایل آشکار و نوشتهها [فرستادیم] و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى و امید که آنان بیندیشند (سوره نحل ،آیه ۴۴)»
وظیفه تبیین بعد از پیامبر(ص) به امام منتقل می شود.
۲ـ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ / و ما [این] کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف کردهاند براى آنان توضیح دهى و [آن] براى مردمى که ایمان مىآورند رهنمود و رحمتى است (سوره نحل، آیه ۶۴)»
پیغمبر اکرم در خطبه ی غدیر این طور می فرماید: «مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَ انْظُرُوا اِلى مُحْکَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَ اللَّهِ لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ اِلّا الَّذى اَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِیَدَىَّ وَ مُعْلِمُکُمْ: اَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىّ بْنُ اَبى طالِبٍ اَخى وَ وَصِیّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ – عَزَّوَجَلَّ –
آی گروه مردم!. در قرآن تدبر کنید، آیاتش را هم بفهمید. به آیات محکم قرآن نگاه کنید از آیات متشابه که معنی آن قطعی نیست، پیروی نکنید. به خدا قسم هرگز برای شما گوشه های پنهان قرآن را روشن نخواهد کرد. و تفسیرش را برایتان واضح نخواهد ساخت مگر این کسی که من دستش را گرفتم. (وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی ؛ج ۲۷، ص۱۹۳)
پیامبر(ص) در اینجا بیان کرده که آشکار سازی گوشه های پنهان زوایای قرآن منحصرا توسط امیر المومنین(ع) انجام می شود. قرآن دست اهل بیت (ع) است که معنا پیدا می کند و روشن می شود.
در ذیل آیه «وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ (سوره آل عمران, آیه ۷)» از امام صادق(ع) روایت شده است که ایشان می فرمایند:
« عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ ع قَالَ: الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَالْأَئِمَّهُ مِنْ بَعْدِه/ (الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ)امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام و الائمه بعد از او » ایشان تاویل و تفسیر آیات را یم دانند.
در آیه دیگری خداوند می فرمایند:
« بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ / بلکه قرآن آیاتی است روشن ، که در سینه اهل دانش جای دارد و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی کنند (سوره عنکبوت، آیه ۴۹) آیات قرآن روشن است فقط در سینه کسانی که خدا به آنها علم داده است
… عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ فِی هَذِهِ الْآیَهِ «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» فَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ : ابی بصیر گوید امام باقر(ع) درباره این آیه شریفه صحبت کرد و با دستش بر سینه خویش اشاره فرمود.
ـ … عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّهُ ع: روایت است که امام صادق(ع) درباره این آیه شریفه فرمود: آنان ائمه(ع) هستند. (اصول کافی ، مرحوم کلینی جلد۱ ، صفحه ۲۱۴ ).
آنچه از این آیات و روایات برمی آید این است که اگر بخواهیم قرآن رادرک کنیم وبفهمیم باید از طریق اهل بیت(ع) وارد شویم چون علم قرآن نزد ایشان است. بر طبق این روایات مشخص می شود که قرآن خود روشن ومبین خود است اما برای حضرات معصومین(ع) روشن وبین است.
در واقع می توانیم بگوییم یک معنای ابتدایی و سطحی از آیات را می شود بدون روایت هم متوجه شد و گنگ نیست ، اما آیا همه ی آیات را می فهمیم؟ نه! آیات متشابه را متوجه می شویم؟
به طور مثال منظور از آیه « الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی / خداوند بر عرش استقرار یافت(سوره طه، ایه ۵)» یعنی چه؟ « وَ الْمَلَکُ عَلی أَرْجائِها وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَهٌ / فرشتگان در اطراف آسمان قرارمیگیرند (و برای انجام مأموریتها آماده میشوند)؛ و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل میکنند!(سوره حاقه، آیه ۱۷)» یعنی چه؟ خیلی از آیات گوناگون قرآن است که متوجه معنا ومفهوم آن نمی شویم و تنها اهل بیت (ع) هستند که می توانند معنا و مفهوم آن را برای ما روشن کنند.
برخی از علما می گویند قرآن را توسط خود قرآن تفسیر می کنیم که به آن تفسیر قرآن به قرآن می گویند، اما بعضی از آیات هستند که آیه ای نظیر آن نیست در اینجا چه باید کرد؟ دراینجا نیز باید از روایات اهل بیت (ع) استفاده کنیم.
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی هَذِهِ الْآیَهِ «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» … قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ مَنْ عَسَى أَنْ یَکُونُوا غَیْرَنَا؟ : ابوبصیر گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: مراد از «الذین اتوالعلم» در آیه «بل هو آیاتٌ بیناتٌ…..» کیست؟ فرمودند: «ابو بصیر جز ما چه کسی می تواند باشد؟» (وسائل الشیعه، ج۲۷ ، ص ۱۸۰)
… عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ مَا یَسْتَطِیعُ أَحَدٌ أَنْ یَدَّعِیَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِیعَ الْقُرْآنِ کُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَیْرُ الْأَوْصِیَاءِ : امام باقر(ع)فرمودند: کسی نمیتواند ادعا کند که تمام قرآن از ظاهر و باطنش نزد اوست مگر اوصیای پیامبر(ص).( وسائل الشیعه، ج۲۷ ، ص۲۲۹)
کسی غیر از حضرات معصومین(ع) باطن قرآن را نمی داند و هیچکس هم نباید چنین ادعایی داشته باشد.
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ کَأَنَّهُ فِی کَفِّی فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ» : امام صادق(ع)فرمودند: به خدا قسم من از اول تا آخر کتاب خدا را علم دارم طوری که گویا در کف دست من است، در آن خبر آسمان و زمین و خبر آنچه بوده و خواهد شد وجود دارد . خداوند فرموده است: «فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ».( وسائل الشیعه، ج۲۷ ، ص۲۲۹)
امام معصوم (ع) از قرآن می توانداخبار آینده را خبر دهد. بر طبق این روایت قرآن «فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ» است اما برای اهل بیت(ع).
متاسفانه یکی از مسائلی که امروزه مطرح است این است که علمای ما معتقدند که در قرآن همه چیز است و به این آیه استناد می کنند «فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ» و می گویند خود قرآن مفسر خودش است. باید در پاسخ به این ادعا گفت؛ بله در قرآن همه چیز است اما به دست چه کسی سپرده شده؟
حضرت آیت الله ضیاء آبادی مثالی در این باره می گویند که بسیار زیبا است ؛ مثل دستگاهی که در این دستگاه همه ی اطلاعات هست، اما هر کسی نمی تواند از این اطلاعات استفاده کند، آن کسی که این دستگاه برای او ساخته شده توانایی بیرون آوردن اطلاعات آن را دارد. ما تفسیر قرآن به قرآن را لازم می دانیم ا ما کافی نمی دانیم.
تفسیر قرآن به قرآن در یک جمله یعنی اینکه با قرآن به صورت گزینشی برخورد نکنیم؛ اگر به یک آیه ای رسیدیم و عبارتی را مشاهده کردیم به دیگر آیات قرآن هم مراجعه کنیم و ببینیم که آیا قرآن باز هم در مورد آن سخن گفته است یا نه؟ و از کنارهم قرار دادن آنها تفسیر آن آیه را به دست آوریم.
در تفسیر موضوعی هم همین گونه است باید برای تفسیر یک موضوع باید همه آیات قرآن را مورد بررسی قرار داد،این لازم است اما کافی نیست. علمای برزگ ما با خود بسندگی قرآن در تفسیر کاملا مخالفند و بر این عقیده هستند که باید در تفسیر قرآن به روایات اهل بیت(ع) هم مراجعه شود و الا می شود، «حسبنا کتاب الله» در تفسیر.
کسانی که مدافع تفسیر قرآن به قرآن هستند می گویند در روایات آمده که «ان القران یفسّر بعضه بعضاً» اما باید در پاسخ به این افراد گفت که متن روایت به طور واضح ومشخص می گوید «بعضه بعضا» یعنی بعضی از آیات قرآن بعضی دیگر از آیات را تفسیر می کنند اما آیا این در مورد کل آیات قرآن صدق می کند؟
… قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِینَا تَفْسِیرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْکَامَهُ وَ عِلْمَ تَغْیِیرِ الزَّمَانِ وَ …: امام باقر(ع) فرمود : همانا از علومی که به ما داده اند علم تفسیر قرآن و احکام آن و علم تغییر زمان و … است. (حر عاملی محمد ابن حسن، وسایل الشیعه، ج۲۷، ص۲۲۹).
امام صادق علیه السلام در روایتی ذیل « هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ / hوست کسى که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پارهاى] دیگر متشابهاتند [که تاویلپذیرند] اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنهجویى و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مىکنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشهداران در دانش کسى نمىداند [آنان که] مىگویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکر نمىشود (سوره آل عمران ،آیه ۷) می فرماید: ««اراده و هدف خداوند از پنهان کردن آیات آن، این است که به سراغ خانه او و راه او بروند )منظور این است که به سراغ اهل بیت (ع) بروند) و او را بپرستند و در کلامش، به طاعت بپادارندگان کتابش و سخن گویان از امرش منتهی گردند و اینکه نیازهای خود را از طریق آنان از قرآن استنباط کنند نه از نزد خودشان…. (خالد برقی احمدابن محمد، المحاسن، ج۱، ص۲۶۸)»
خیلی از مفاسران تفسیر قرآن را با علم خود تفسیر می کنند در حالی که ما اجازه این کار را نداریم. اگر الان هم می بینیم که رگه هایی از این حرفها در شیعه پیدا شده اثر غلبه اهل سنت است، چرا که آنها از این معارف دستشان کوتاه است و کسی را نداشتند که برایشان قرآن را تفسیر بکند به این رسیدند که خودمان باید تفسیر بکنیم ولی در شیعه اصلا این طور نیست.
البته تفسیر روایی هم مشکلات مربوط به خود را دارد اما اول ما باید قبول کنیم و به این نتیجه برسیم که امام باید قرآن را تفسیر کند. در حال حاضر که امام معصوم نیست باید به سراغ روایاتشان برویم البته روایات جعلی را شناسایی کنیم و آن را حذف می کنیم. اما بعضی وقتها افراد می گویند قرآن خودش را تفسیر می کند ونیازی به روایت نیست وعملا اهل بیت(ع) را از قرآن جدا می کنند. ولی باید گفت قرآن را اهل بیت(ع) باید تفسیر کنند اما در روایات ایشان روایت جعلی هم مشاهده می شود که باید بررسی شود.
روایت گفتگوی امام باقر(ع) با قتاده (از بزرگان تابعین اهل سنت است) دلالت بر عنوان فوق داشته و مضمون آن چنین است: حضرت خطاب به وی فرمودند: خبردارشده ام که قرآن را تفسیر می کنی، چنین است؟ قتاده در پاسخ گفت: آری. حضرت فرمود: از روی علم و آگاهی قرآن را تفسیر می نمایی یا از روی جهل و نادانی؟ او پاسخ داد: نه، من با علم و آگاهی به تفسیر قرآن می پردازم…. حضرت در ادامه به او فرمود: «… وَیْحَکَ یَا قَتَادَهُ إِنْ کُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِکَ فَقَدْ هَلَکْتَ وَ أَهْلَکْتَ وَ إِنْ کُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَکْتَ وَ أَهْلَکْتَ … فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَیْحَکَ یَا قَتَادَهُ إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه : وای بر تو ای قتاده! اگر از پیش خودت قرآن را تفسیر می کنی، هلاک شده ای و اگر از دیگران نیز چنین تفسیری را فرا گرفته ای باز هلاک شده ای …. وای بر تو، قرآن را تنها کسی می شناسد که به او خطاب شده است (یعنی پیامبر و اهل بیت(ع)).(کلینی محمدابن یعقوب، الکافی، ج۸، ص ۳۱۱ ، حر عاملی محمد ابن حسن، پیشین، ج۱۸ ، ص۳۰(» تمام معنای قرآن فقط به دست اهل بیت(ع) است.
البته برخی از اخباریون شیعه می گویند که در تفسیر قرآن فقط باید از روایات اهل بیت (ع) استفاده کنیم که این هم نادرست است زیرا نمی توان فقط به روایات اکتفا کرد، چون خود قرآن دستور به تدبر داده است.
وقتی قرآن می فرماید: «»در قرآن تدبیر و تعقل کنید یعنی این قرآن قابل تدبر و تعقل کردن است اما تدبر وتعقل ما کافی نیست ولی لازم است.
وهمچنین حضرت علی(ع) فرمود : «آیه ای بر پیامبر(ص) نازل نمی شد، جز این که بر من قرائت می کرد و من با خط خود می نوشتم و تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص آن را به من می آموخت) کلینی محمدابن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۶۴) پیامبر اکرم(ص) به کدامیک از صحابه قرآن را به این صورت تعلیم داده است.
ـ اصبغ بن نباته گوید: علی(ع) پس از بیعت مردم با او به میان آنها آمد و فرمود: قبل از آنکه مرا از دست بدهید از من بپرسید به خدا سوگند به قرآن و تأویل آن از هر کسی که ادعای دانش آن را دارد، آگاه ترم… (مجلسی محمدباقر، پیشین، ج ۴۰، ص۱۹۰و ج ۱۰، ص۱۱۸)»
در ادامه نمونه هایی از تفاسیر قرآن را ذکر می کنیم که توسط مفسرانی گفته شده که از اهل بیت(ع) فاصله گرفته اند.
امام صادق می فرمایند حسن بصری بر پدرش امام محمد باقر(ع) وارد شد(حسن بصری که از تابعان و بزرگان اهل سنت است و می شودگفت نقطه آغازین تصوف حسن بصری است)
و یؤیّده ما رواه- أیضا-: عن أحمد بن هوذه الباهلیّ ، عن إبراهیم بن إسحاق النّهاوندیّ، عن عبد اللَّه بن حمّاد الأنصاریّ، عن عبد اللَّه بن سنان، عن أبی عبد اللَّه- علیه السّلام- قال: دخل [الحسن] البصری على محمّد بن علیّ- علیه السّلام.
فقال له: یا أخا أهل البصره، بلغنی أنّک فسّرت آیه من کتاب اللَّه على غیر ما أنزلت. فإن کنت فعلت، فقد هلکت و استهلکت.
قال: و ما هی، جعلت فداک؟
قال: قول اللَّه- عزّ و جلّ-: وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَهً وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ. ویحک، کیف یجعل اللَّه لقوم أمانا و متاعهم یسرق. بمکّه و المدینه و ما بینهما؟ و ربّما أخذ عبد أو قتل و فاتت نفسه. ثمّ مکث ملیّا ثمّ أومأ بیده إلى صدره و قال: نحن القرى الّتی بارک اللَّه فیها. /. (سوره سباء ،آیه ۱۸)
قال: جعلت فداک، أوجدت هذا فی کتاب اللَّه، أنّ القرى رجال؟( تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص: ۴۸۹)
حضرت فرمود: ای حسن بصری، ای أخا اهل البصره! (یادتان باشد”أخا”، “أخوه” اینها در قرآن همیشه به معنای برادر بودن نیست به معنای هم وطنی هم هست. مثلا “وإلی هود أخاهم صالحا” یعنی هم وطنشان، از شهر و دیار خودشان.؟) به گوش من رسیده که تو یک آیه از قرآن را تفسیر می کنی غیر آن حقیقتی که بر معنایی که نازل شده. اگر تو این کار را می کنی، هم هلاک می شوی و هم بقیه را داری هلاک می کنی.
حسن بصری گفت: این آیه چیست که شما می گویید من اشتباه دارم تفسیرش می کنم؟ حضرت فرمود که: تفسیر این چیست؟« بین آنها و قریه هایی که برکت به آنها داده بودیم، قریه های آشکار قرار دادیم که بین آنها فاصلههاى مناسب مقرر کردیم و گفتیم که در این شهرها، شب و روز در امنیت کامل سفر کنید» این راهی که مردم باید بروند، روستاهای مبارکی هم بینش هست، همیشه هم امنیت است این کدام راه است؟ گفت که راه بین مکّه و مدینه. که امنیت است، حضرت فرمودند که: ” چه جوری خدا برای مردمی در این راه امان قرار داده رسماً دارد می گوید” در صورتی که در این را بارها دیدیم کاروان ها می آیند، راهزن ها می آیند متاع این ها را می دزدند! چه جوری این امان است؟! پیش نیامده در این راه کسی را بزنند؟ جیب کسی را بزنند؟ زندگی اش را؟
گفت چرا یه وقتایی هم یک کسی را کشتند اصلا در این راه. تو چه جوری می گویی این امنیت است؟!
حضرت یک مکثی کرد. حضرت به سینه اش اشاره کرد و ماییم آن روستاهایی که، دریاهایی که خدا برکت داده به آن .
حسن بصری گفت قربانتان شوم، شما این را در کتاب خدا دیدی جای دیگه هم؟ قری یعنی روستا، شما داری تفسیر می کنی روستا را به مردانی. می گویید مائیم روستا، قری مائیم، این را از کجای قرآن درآوردید؟
قال: نعم، قول اللَّه- عزّ و جلّ «۱»-: وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ، فَحاسَبْناها حِساباً شَدِیداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُکْراً فمن العاتی على اللَّه- عزّ و جلّ- الحیطان، أم البیوت، أم الرّجال؟فقال: الرّجال.ثمّ قال: قلت: جعلت فداک، زدنی.
قال: قوله- عزّ و جلّ- فی سوره یوسف «۲»: سْئَلِ الْقَرْیَهَ الَّتِی کُنَّا فِیها وَ الْعِیرَ الَّتِی أَقْبَلْنا فِیها لمن أمروه أن یسأل، القریه و العیر أم الرّجال؟ فقال: جعلت فداک، فأخبرنی عن القرى الظّاهره. قال: هم شیعتنا، یعنی العلماء منهم. و قوله: سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِین
حضرت با اشاره به آیه دیگری از قرآن می فرماید: در قرآن آمده است که یک قریه هایی هستند که این ها سرکشی کردند در مقابل امر خدا ما حساب این ها را می رسیم. بعد حضرت می پرسند که: این بیوت و خانه ها و محوّطه و شهر و دیار است که به امر خدا سرکشی می کند یا آدم ها هستند؟ گفت: نه، آدم ها هستند.) پس منظور از “قری” اینجای قرآن چیست؟ آدم ها هستند. این را امام می تواند بکشد بیرون کدام مفسّری این چیز ها را می فهمد؟)
حسن بصری تسلیم شد و گفت: باز هم بگو آقا، حضرت فرمود: بپرس از روستا.( از روستا می شود مگر پرسید؟! از آدم هاش می پرسند.)
گفت آقا من تسلیم شدم بلهآن روستا ها و دهات هایی که مبارکند منظور شما اهل بیتید. که در خانه ی اهل بیت هر وقت بیایید امنیت است.
معنای ظاهری که ما فکر می کنیم یک شهر و دیاری .. یک جا شما در کره ی زمین پیدا می کنید که بگویید آقا اینجا آن جایی است که” سیرو فیها لیالی و أیاما آمنین” ؟ نه، هر جا را بگذاری امکان قتل و غارت هست. می فرماید: مائیم، ولایت ما اهل بیت است که شما وقتی آمدید در این ولایت امنیت دارید. آتش عذاب خدا هم نمی تواند به در اینجا به کسی و این امنیت است.
حسن بصری پرسید منظور از این روستاهای ظاهره چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند ایشان علما هستند یعنی واسطه ی بین مردم و «قری التی بارکنا فیها» که اهل بیتند، علما هستند.
عده نزد خیلفه اول رفتند و گفتند: قرآن می گوید: « وَ فاکِهَهً وَ أَبًّا / و میوه و چراگاه( سوره عبس ، آیه ۳۱)» خدا فاکهه ، یعنی میوه، أبّا یعنی چی؟ (خلیفه که به جای پیغمبر نشسته باید تفسیرقرآن را بداند! گفت که نمی دانم. ««کیف اصنع ان قلت فى کتاب اللَّه بما لا اعلم / من چه جوری در کتاب خدا یک چیزی بگویم که نمی دانم؟» بعدش هم گفت: «اما الفاکهه فنعرفها و اما الأب فاللّه اعلم/ فاکهه را می دانیم، «الاب» را هم که خدا می داند،» خبر به امیر المؤمنین علیه السلام رسید حضرت فرمود: « سبحان اللَّه اما علم ان الأب هو الکلاء و المرعى/ نمی داند که معنای ” اب” چراگاه است؟ “و فاکهه و أبّا” هم خدا میوه به ما داده است، هم چراگاه هایی که زمین هایی که می روند حیوان ها چرا می کنند.(تفسیر شریف لاهیجی، ج۴، ص: ۷۱۵)»
روایت دیگری در این زمینه نیز بیان می کنیم؛ درباره تفسیر آیه شریفه « یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ وَیُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ / روزی که آن واقعه عظیم پدیدار شود و آنها را به سجود فرا خوانند ، ولی نتوانند »
مفسّرین شیعه می گویند “یکشف عن ساق” طبق روایاتی هم که از اهل بیت داریم یعنی اینکه در قیامت اصلا این یک اصطلاح عربی است وقتی فضا سخت می شود، کار سخت می شود، آدم به چه کنم چه کنم می افتد این را عرب می گوید کشف ساق شد، اصطلاح عربی وقتی می گوید کشف ساق شد یعنی خیلی کار سخت شد خدا می فرماید روز قیامت خیلی کار سخت می شود. ” یوم یکشف عن ساق و یدعون إلی السجود” اینقدر کار سخت می شود مردم به سجده می افتند یا صدا می زنند که به سجده بیافتید. این تفسیر شیعه ست.
أخرج البخاری و ابن المنذر و ابن مردویه عن أبى سعید سمعت النبی صلى الله علیه و سلم یقول یکشف ربنا عن ساقه فیسجد له کل مؤمن و مؤمنه و یبقى من کان یسجد فی الدنیا ریاء و سمعه فیذهب لیسجد فیعود ظهره طبقا واحدا
و أخرج ابن منده فی الرد على الجهمیه عن أبى هریره قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ قال یکشف الله عز و جل عن ساقه (الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص: ۲۵۵)
می گویند ما از پیغمبر شنیدیم، (ببینیم چه حدیثی جعل شده) خدا روز قیامت از ساق پاش کشف می کند!( یعنی مثلا پیراهنش را بالا می زند به قول حاج اقا! این ها احتمالا یا شلوار پایشان است یا دامن، این برادرانمان!) می گوید کشف ساق می کند، بعد خب ساق خداست دیگر! ساق خدا را که می بینند هر مؤمن و مؤمنه ای یعنی چه زن و چه مرد همه به سجده می افتند در برابر ساق خدا! این الان تفسیری ست که در کتابخانه های شیعه و سنّی هست. تفسیر رواییشان است
یکی از شئون مهم امام تفسیر قرآن، تبیین قرآن.این تفاسیر را اهل بیت(ع) باید به ما می گفتند اما شما اهل بیت (ع) را خانه نشین کردید، مسوم و شهید کردید و قرآن به دست هر بی سوادی افتاد و باعث شد به این گونه تفسیر شود و ما را از معارف قرآن محروم بکند . مسیری را باز کردید که قرآن افتاد دست هر آدم بی سوادی اینطور قرآن را تفسیر بکند. این است آن چه الان هم باید ما روی آن تکیه کنیم برای احتجاج با اهل سنّت این است
آن چیزی که مهم است این معارف است که الان هم ما این معارف را نداریم همین الان هم حاضر نیستند که رجوع کنند به اهل بیت، ومقایسه کنند آنچه را که اهل بیت تفسیر کردند چه خروجی دارد و آنچه را که بزرگان شما تفسیر کردند چه خروجی دارد.
متاسفانه مشکل بزرگتری که وجود دارد این است که مقدار کمی از همین معارف اهل بیت (ع) به ما رسیده ولی ما به عنوان شیعه نمی رویم آن ها را مطالعه کنیم وبخوانیم.
منبع: سایت روضه الشهداء