شصتمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / اثبات امامت امیرالمؤمنین علی(ع) ۶
بنابر آیات سوره مبارکه طه و حدیث منزلت متوجه می شویم، امر هارون و موسی شراکت بوده یعنی ولایت شریک در رسالت است. وقتی پیامبر میفرماید منزلت تو به من مانند منزلت هارون به موسی است یعنی رسالت من به پشتوانه ولایت تو است که محکم میشود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول کان قبله و الاخر بلا اخر یکون بعدَهُ الذی بعد فلا یرى وقرب فشهد النجوى تبارک وتعالى ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) وعلی اهل بیت الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعنه الدائم علی معاندیهم و مخالفیهم الی قیام یوم الدین آمین رب العالمین.
جلسهی شصتم را از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه در خدمت خواهران و برادران هستیم و جز ۳۰ را خوانده و تقدیم به امام حسن مجتبی (ع) می نماییم.
چهار انگشت فاصله بین حق و باطل
بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیْتَ بَعَیْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَقَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ باطِلاً کَثیراً. / امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود: بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببینى حقّ است; و آنچه را شنیدى یا آن که برایت نقل کنند چه بسا باطل باشد. (تحف العقول: ص ۲۲۹، س ۵، بحارالأنوار: ج ۱۰، ص ۱۳۰، ح ۱)
منظور از چهار انگشت فاصله بین گوش و چشم است. به فرمایش امام مجتبی(ع) آن چیزی که با چشم می بینیم به حق نزدیک است و آنچه با گوش می شنویم به باطل نزدیک است پس باید طبق این حدیث نورانی آنچه را که می شنویم به راحتی قبول نکنیم و آن را نقل نکنیم مگر آنکه خود بیننده آن باشیم و یا آنکه د رمورد آن تحقیق کرده باشیم. در حال حاضر هم در فضای مجازی جملات و سخنان بسیاری را منتشر می کنند که آن را به بزرگان و علما نسبت می دهند که شاید اصلا آن بزرگان همچین جمله ای را نگفته باشند یا جملاتی که اصلا روایت نیست ولی آنقدر گفته شده در که تصور می شود حدیث و روایت است مانند «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».
در میان روضه خوان ها و مداحان مقتل شنیداری بسیار رواج دارد و مسائلی بیان می شود که از گذشتگان برای ما نقل شده است. فضای روز جامعه ما به سمتی می رود که به باطل نزدیکتر می شود چون مسائلی که از طریق شنیداری نقل می شود بیشتر شده است.
اعلام خلافت امیر المومنین(ع) در اولین دعوت عمومی به اسلام
در چند جلسه گذشته بحث اثبات ولایت امیر المومنین(ع) و یا خلافت بلافصل حضرت امیر (ع) از طریق قرآن و روایات بود.
اولین روایت در این زمینه حدیث غدیر بود که چند جلسه به آن اختصاص دادیم.یکی دیگر احادیث مهم حدیث «یوم الدار» و یا «یوم الانذار» است.
سه سال پس از آغاز بعثت رسول گرامی اسلام(ص) از طرف خداوند به پیامبر(ص) دستور داده شد که تبلیغ و دعوت خود را آشکار کند « وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » خانواده و نزدیکان و قبیله خود را دعوت کن. این اولین مرحله آغاز تبلیغ همگانی بود. خداوند در سوره شعرا می فرماید: « وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ / و خویشان نزدیکت را هشدار ده (آیه ۲۱۴)» رسول خدا(ص) سران بنی هاشم را در منزل خویش مهمان کرد و فرمود من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام چه کسی از شما مرا در نشر این آیین و دینی که آورده ام کمک می کند تا بردار و وصی وجانشین من در میان شما باشد.
حضرت سه مرتبه این سوال را پرسیدند و در هر سه مورد امیرالمومنین(ع) (که نوجوان ۱۳ الی ۱۴ ساله ای بودند) اعلام آمادگی کردند پس از اینکه حجت تمام شد رسول خدا(ص) فرمودند: «ان هذا اخی و وصی و خلیفتی فیکم». بنا بر حدیث «یوم الانذار» یا «یوم الدار» همان روز اول عمومی شدن تبلیغ خلافت امیرالمومنین(ع) بیان شده است.
برادران اهل سنت که با ما بحث می کنند در زمینه کلمه «مولا» در روایت «عید غدیر»، اصلا اینطور فرض کنیم که خطبه غدیر وجود نداشت، طبق اسنادی که از بزرگان ایشان موجود است، همان روزی که پیامبر(ص) اعلام عمومی تبلیغ خود را کرده است، امیر المومنین(ع) را به عنوان خلیفه خود معرفی کرده است.
حضرت آیت الله سبحانی در کتاب منشور عقاید امامیه چند سند از اهل سنت برای این حدیث نقل کرده اند که عبارتند از:
مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص۱۵۹؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۴۰۶؛ تفسیر طبری (جامع البیان) ، ج ۱۹، ص۷۵٫
براساس این داستان پیامبر(ص) ظاهرا آبگوشتی را تهیه کرده و بزرگان و سران قوم خود را دعوت کردند و فرمودند: «ای پسران عبدالمطلب به خدا سوگند در میان عرب جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه که من برای شما آورده ام برای قومش آورده باشد زیرا که من خیر دنیا و آخرت را برای شما به ارمغان آورده ام. خداوند مرا مامور ساخته که شما را به سوی او دعوت کنم کیست از شما که مرا دراین امر یاری و پشتیبانی کند و در مقابل برادر، وصی و خلیفه من در میان شما باشد. امیر المومنین (ع) تنها کسی بود که در آن جلسه با اینکه سنش از همه کمتر بود اعلام آمادگی کرد (گاهی اوقات کوچکتر ها بیشتر دستورات خداوند را اجرا می کنند) پس از اینکه امیرالمومنین(ع) هر سه بار اعلام آمادگی کرد؛ پیامبر(ص) دست بر شانه امیرالمومنین(ع) زد و گفت: همانا این شخص برادر من، وصی من و خلیفه من در میان شماست سخنان او را بشنوید و از او فرمان برید؛ اهل مجلس شروع کردند به خندیدن چرا که در آن مجلس حضرت ابوطالب(ع) هم بود و دیگران با خنده به ابوطالب(ع) گفتند تو از این به بعد موظف به اطاعت و فرمانبرداری از پسرت خواهی بود.
به این داستان اصطلاحا نص جلی گفته می شود؛ یعنی گاهی اوقات بیانی است که از آن برداشت می شود که امیرالمومنین(ع) خلیفه رسول خدا(ص) است در حالی که اینجا عیناً عبارت «ان هذا اخی و خلیفتی و وصی» آورده شده است و دیگر بحثی در آن نمی ماند که به آن نص جلی گفته می شود.
گاهی اوقات این احادیث فراموش می شود در حالی که ما باید این احادیث را رواج دهیم تا دیگران بدانند که از همان اول مشخص شده است که امیرالمومنین(ع) خلیفه بعد از پیامبر(ص) است و اجازه ندهیم برخی از فرق اسلامی بحث را به سالهای پایانی عمر پیامبر(ص) مرتبط کنند و بگویند که در آن موقع تب داشته و بیمار بوده و درحال هذیان گفتن بوده است و بگویند پیامبر(ص) براثر تب در روزهای پایانی عمر خود این سخنان را فرموده است. در و اقع این داستان مربوط به روزهای آخر و یا حتی سالهای پایانی عمر رسول خدا(ص) نیست بلکه از روز اول که اعلام عمومی کردند در همان روز هم حضرت علی(ع) را به عنوان برادر ، خلیفه و وصی خویش معرفی کرده بودند.
حدیث منزلت؛ استجابت دعای پیامبر
حدیث بعدی که آن را بیان خواهیم کرد حدیث منزلت است.
رسول اکرم (ص) : یاعلی أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلّا إنّه لا نبیّ بعدی/ تو برای من در مقام و منزلت هارون از موسی هستی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود.
آیت الله سبحانی می فرمایند: این حدیث آنقدر نقل شده قریب به تواتر است (در حدیث متواتراحتمال تبانی وجود ندارد).در منشور عقاید امامیه یک سری منبع هم نقل کرده است، از جمله؛ صحیح بخاری، ج۶،ص۳ در باب غزوه تبوک؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۰در باب فضائل امیرالمومنین(ع)؛ سنن ابن ماجه ، ج ۱، ص۵۵ باب فضائل اصحاب النبی(ص)؛ مسند امام احمد، ج ۱، ص ۱۷۳،۱۷۵،۱۷۷،۱۷۹، ۱۸۲، ۱۸۵،۲۳۰٫ این چهار کتاب از کتب صحاح سته هستند.
در کتاب شبهای پیشاور ص ۲۸۱ ، برای این حدیث ۲۵ طریق نقل شده است(راههای نقل حدیث را طریق گویند)حاکم نیشابوری از بزرگان اهل سنت این حدیث را متواتر دانسته است.
محمدبن یوسف گنجی شافعی در مورد حدیث منزلت مینویسد:«این حدیثی است که راویان بزرگ و قابل اعتماد نظیر ابوعبدالله بخاری در کتاب «صحیح»، مسلمبن حجاج در کتاب «صحیح»، ابوداوود در «سنن» ، ابوعیسی ترمذی در «جامع ترمذی»، ابوعبدالرحمان نسائی و ابن ماجد قزوینی در کتابهای سنن خویش بر صحت آن اتفاق نظر دارند.اینها نویسندگان صحاح سته هستند.
بنابر نقل خلیفه دوم داستان از این جریان است که «ابن عباس میگوید؛ روزی عمربن خطاب گفت نام علی را واگذارید. یعنی آنقدر غیبت علی را نکنید. زیرا از رسول اکرم (ص) شنیدم که سه ویژگی برای امیرالمؤمنین نقل کرد: من و ابوبکر و ابوعبیده جراح به همراه عده ای دیگر در خدمت رسولالله بودیم، علی (ع) هم حضور داشتند. نبی اکرم رو به علی نموده و فرمودند: یا علی تو اولین کسی هستی که به من ایمان آوردی. و نیز اولین مسلمان از امت من تو هستی. و تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی. و هرکس چنین پندارد که مرا دوست دارد اما با تو دشمنی و خصومت داشته باشد خود را فریفته است.»
این داستان را به گونه دیگری هم نقل کردهاند که ابن مغازلی فقیه شافعی در «مناقب»، جلالالدین سیوطی در «دُرُّالمنثور»، احمد ثعلبی در «تفسیر کشفالبیان»، سبط ابن جوزی در «تذکره خواصُ الامّه» ذیل آیه ولایت از ابیذر غفاری و اسما بنت عمیس همسر ابوبکر این را نقل میکند:
« ما نماز ظهر را در مسجد به جا آوردیم، سائلی برخواست و تقاضای کمک کرد. هیچکس کمک نکرد. علی (ع) که در حال رکوع بود اشاره به انگشت خویش که انگشتری در آن بود فرمود و سائل پیش آمد و انگشتر را برگرفت. در ا ین وقت رسول اکرم که شاهد ماجرا بودند سر مبارک را به سوی آسمان بلند کردند و عرضه داشتند خداوندا برادرم موسی از تو درخواست کرد هارون را که برادر او و از خانواده او بود وزیر و پشتیبان او قرار دهی. پروردگارا ؛ اینک محمد که نبی تو و برگزیده بندگان تو هستم از توتقاضا میکنم علی را که از اهل بیت من است وزیر من قرار دهی تا پشتوانهای محکم و استوار برای من باشد. که در همینجا آیه ولایت نازل میشود « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ / ولى شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند (سوره مائده، آیه ۵۵)»
پس میتوان گفت حدیث منزلت استجابت دعای پیغمبر بوده است. در واقع خود پیغمبر میخواسته که این اتفاق بیفتد.
ولایت پشتوانه رسالت
رابطه هارون و موسی
وقتی که دستور وحی به حضرت موسی رسید که « اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى /قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی / وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی /وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی / یَفْقَهُوا قَوْلِی / وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی / هَارُونَ أَخِی / اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی / وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی / به سوى فرعون برو که او به سرکشى برخاسته است / گفت پروردگارا سینهام را گشاده گردان / و کارم را براى من آسان ساز / و از زبانم گره بگشاى / [تا] سخنم را بفهمند / و براى من دستیارى از کسانم قرار ده / هارون برادرم را / پشتم را به او استوار کن / و او را شریک کارم گردان (سوره طه، آیات ۳۲-۲۴)»
بعد از این لحن خدا عوض میشود و میفرماید« اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى / به سوى فرعون بروید که او به سرکشى برخاسته (سوره طه، آیه ۴۳)»هر دو بروید به سمت فرعون که طغیان کرده.
بنابر این آیات قرآن و حدیث منزلت متوجه می شویم، امر هارون و موسی شراکت بوده یعنی ولایت شریک در رسالت است. وقتی پیامبر میفرماید منزلت تو به من مانند منزلت هارون به موسی است یعنی رسالت من به پشتوانه ولایت تو است که محکم میشود. « وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی»(هارون در رسالت موسی شریک بود، امیرالمؤمنین هم در رسالت پیغمبر شریک است) با این تفاوت که جایگاهش دیگر جایگاه پیامبری(ص) نیست. قرآن را بعد از پیامبر چه کسی باید تفسیر کند؟ اهل بیت. احکام را بعد از پیامبر چه کسی باید بگوید؟ اهل بیت. سیاست داخلی، سیاست خارجی، عقاید، معارف، همه را بعد از پیغمبر اهل بیت باید راهنمایی کنند. اسلام بدون اهل بیت(ع) می شود گروههای تکفیری مانند داعش.
سؤال: اگر روز اول اعلام عمومی در حدیث یومالدار پیغمبر اکرم اعلام کرده است که علی خلیفه من است چرا سالها بعد از خدا درخواست میکند که خدایا علی را وزیر و پشتیبان من قرار بده؟
پاسخ ۱: به نظر میرسد آن چیزی که روز اول اعلام شده است این است که بعد از من علی (ع) خلیفه است. یک جمله مُجمل. اما در اینجا پیغمبر تفضیل میدهد و میگوید جایگاه هارون نسبت به موسی که وظایف گوناگون دارد و فقط بحث جانشینی تنها نیست بلکه علی امامت و ولایتش شراکت در رسالت است.
پاسخ ۲: آن جمله در آن جمع خصوصی ۴۰ الی ۵۰ نفری خانوادگی مطرح شد اما الان رسول خدا میخواهد این را به طور گستردهتری اعلام کند، به همین خاطر در مسجد مطرح میکند. حضرت در طول ۲۳ سال در موقعیتهای مختلف مدام این مسئله را تکرار و تبیین میکنند تا کسی نتواند ولایت و امامت علی (ع) را کتمان کند.
جالب است بدانیم همان آزار و اذیتی که بنیاسرائیل در نبودن حضرت موسی بر سر هارون آورد مانند همان آزارها را هم امت اسلام در نبودن پیامبر اکرم (ص) بر سر علی (ع) آورد.
منبع: سایت روضه الشهداء