هشتاد و دومین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / شفاعت
گناهکاران گوناگونی در روز قیامت وجود دارد که از همه ایشان شفاعت نمی شود، بلکه از کسی شفاعت می شود که افکار و اعتقاداتش در مسیر صحیح و درست باشد و خدا از دین و عقاید او راضی باشد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول کان قبله و الاخر بلا اخر یکون بعدَهُ الذی بعد فلا یرى وقرب فشهد النجوى تبارک وتعالى ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) وعلی اهل بیت الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعنه الدائم علی معاندیهم و مخالفیهم الی قیام یوم الدین آمین رب العالمین.
جلسه هشتاد و دوم را در خدمت خواهران و برادران هستیم وجزء ۲۲ را تلاوت کرده و تقدیم به حضرت هادی(ع) می نماییم.
نسبت دادن سعد و نحص به ایام تنها براساس روایات است
امام هادی(ع) فرمودند: حسنبن مسعود نقل میکند، خدمت امام هادی علیبن محمد (ع) رسیدم. آن روز انگشتم ضربه دیده بود، با سواری تصادف کرده بودم و به دوشم آسیب رسیده بود، درجنجال و ازدحامی وارد شده و لباسهایم را پاره کرده بودند. گفتم خدا شر تو روز را از سر من کوتاه کند، عجب روز شومی هستی. حضرت فرمود تو هم این حرف را میزنی؟ با اینکه با ما رفت و آمد داری؟ گناه خود را به گردن بیگناهی میافکنی؟ حسنبن مسعود میگوید، با شنیدن این جمله عقل به سرم بازگشت و فهمیدم اشتباه کردم. گفتم مولای من استغفرالله. فرمود: حُسن گناه روزها چیست که شما هروقت به مکافات اعمال خود میرسید به آنها دشنام میدهید. گفتم یابنرسولالله برای همیشه استغفار میکنم و این توبه من است. فرمود به خدا این دشنامها سودتان نبخشد و خدا بر مذمت بیتقصیرها مجازاتتان میکند. (یعنی اینکه شما مکافات عمل خودت را میبینی ولی به روز ناسزا میگویی، خدا برای این مجازاتت میکند). حسن مگر نمیدانی ثواب و عقاب و مکافات عمل در دنیا و آخرت به دست خداست! گفتم چرا مولای من فرمود دیگر تکرار نکن و برای روزها نقشی در حکم خدا قائل مشو. گفتم به چشم مولای من.
از این روایت متوجه میشویم که داستان سعد و نحص ایام اگر از طریق حضرات معصومین به ما گفته نشده باشد به هیچوجه قابل قبول نیست، مثل سیزدهبدر که عوام معتقدند سیزده روز نحصی است، ولی هیچ دلیل دینیای در مورد آن نداریم. ممکن است روایتی داشته باشیم که ماه صفر ماه سنگینی است و صدقه دهید ولی باز هم اجازه نداریم بد و بیراه بگوییم.
کلیه اسباب زندگی مسبب رساندن رحمت خدا به خلق
مبحث امشب پیرامون شفاعت است و بیشتر مطالب نیز در مورد پاسخ به شبهاتی که وهابیت ایجاد کرده است.
شیعه قائل به این است که ائمه معصومین(ع) در قیامت از ما شفاعت خواهند کرد.
شفاعت در لغت؛
شفع و شفاعت هر دو مصدراند بمعنى منضم کردن چیزى بچیزى. (ضمیمه شدن چیزى را به چیزى شفع گفتهاند.) راغب گوید «الشّفع: ضمّ شىء الى مثله/ شفاعت یعنی چیزی به مثل خودش ضمیمه شود» «وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ. وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ/ قسم بجفت و تک و قسم بشب آنگاه که میرود (سوره فجر،آیه ۳ و ۴). شفع در اینجا اسم است بمعنى جفت. چنانکه وتر بمعنى تک است. شفع نماز دورکعتی و وتر نماز تک رکعتی است.
شفاعت در اصطلاح؛
شفاعت در اصطلاح به دو معنی آمده است؛ گاه به معنى تکوینى است، گاه به معنى تشریعى. شفاعت از جهت تکوینى یعنى اینکه کلیه اسباب و وسایل زندگى نسبت به مسببات و رساندن رحمت خدا به خلق، واسطه و شفیعاند. (إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ… / روردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید سپس بر عرش استیلا یافت کار [آفرینش] را تدبیر مىکند شفاعتگرى جز پس از اذن او نیست … (سوره یونس، آیه ۳)» به طور مثال اگر گیاهی بخواهد رشد کند و بزرگ شود یکی از اسبابی که نیاز است و باید باشد آفتاب است. نور آفتاب، شفیع است چون گیاه به تنهایی قادر به رشد نیست و تنها در صورتی رشد می کند که نور آفتاب با آن جفت شود. این نوعی از شفاعت تکوینی است.
اما از جهت تشریع مىتوان گفت: کلیه اعمال و وسائل در جلب رحمت و مغفرت خداوند، شفیع هستند. تا قرآن برای هدایت شفاعت انسان را نکند، یعنی با آن جفت نشود و از او هدایت نطلبد رشد نمی کند. انسان تا در دنیا با اعمال گوناگون مانند نماز، روزه، ولایت جفت نشود و اینها شفیع نشوند، قابلیت رشد و تکامل را ندارد.
شفاعت تشریعی یک بُعدش در دنیا است و بُعد دیگر آن در آخرت است، انسان در آخرت هم اگر بخواهد به مقامی برسد باید کسی شفاعت او را بکند.
آن تعریفی که ما در اصطلاح عامیانه از شفاعت داریم از معنی اصلی آن متفاوت است. در عالم یک موجود برای اینکه رشد کند نیاز به شفیع دارد. انسان برای اینکه به رشد معنوی برسد باید با دستورات قرآن،اهل بیت(ع)، نماز و … جفت شود. اینها شفیع انسان هستند.
شفاعت برای انسان در دنیا رحمت و در آخرت مغفرت خدا است
در روز قیامت نیز انسان برای ورود به بهشت باید به مقامی برسد که مرتبه ای از کمال است، شفیع در اینجا نیز اعمالی است که به آن طرف برده شده مانند نماز، روزه،سایر عبادات و یکی از مهمترین آنها ولایت و محبت اهل بیت(ع) است و به تعبیر دیگر همانطور که خورشید، شفیع نهال است که به رشد و کمال برسد و رحمت خدا شامل حالش شود. انسان نیز در دنیا وقتی می خواهد به کمال برسد باید از طریق قرآن و اهل بیت(ع) باشد تا رحمت خدا شامل حالش شود. روز قیامت نیز شفیعانی لازم است تا به مغفرت خدا برسیم. مغفرت برای مومن باعث بالارفتن درجات وی می شود و برای کسی که گناهکار است موجب بخشایش گناهان وی می شود. شفیعیان در دنیا وسیله هایی هستند که ما را به رحمت خدا می رسانند و شفیعیان در قیامت ما را به مغفرت خدا می رسانند.
خداوند براى تکامل انسان، بایدها و نبایدهایى را در قالب دین تشریع کرده است و هر کس را که از آنها سر پیچد، سزاوار کیفر دانسته است؛ امّا از روى رحمت بىپایان خویش براى بخشایش نافرمانان و گناهکاران، وسائطى برنهاده است(تا با استفاده از این وسلیه ها به رشد و رحمت و مغفرت برسد) تا- بنابر شرطهایى- آنان را ببخشاید و رحمت خویش را بر سرشان بگستراند. (برای اینکه به این رشد برسیم باید این وسائل که همان محبت و ولایت اهل بیت(ع) و دستورات قرآن است را کسب کنیم).
وهابیون در اوج بیسوادی با استناد به قرآن شفاعت را رد می کنند
خیلی از مشکلاتی که ما در شبهات دینی داریم این است که تعاریف ما از مباحث دینی اشتباه است.
انسان در دنیا وسائل و وسائطی دارد برای رسیدن به رشد و کمال و در قیامت هم برای بخشیدن گناهان و رسیدن به غفران الهی یک سری وسائطی هستند.
شفیعان در دنیا نیز مشخصند مانند، قرآن ، نماز، مسجد و …، آیات فراوانی از قرآن هم در این زمینه وجود دارد.
مشکل اصلی ما با وهابیت بر سر این است که ایشان فکر می کنند که قرآن برای خودشان است و کسی دیگری حق ندارد از آن استفاده کند در حالی که شیعه شفاعت را با استناد به آیات قرآن اثبات می کند و این اوج بیسوادی آنان است که شفاعت را نفی می کنند.
در قرآن سه دسته آیات وجود دارد؛ ۱ـ آیاتی که شفاعت را نفی می کند ۲ـآیاتی که شفاعت را منحصرا برای خدا می داند ۳ـ آیاتی که موافق شفاعت هستند.
آیاتی که شفاعت را نفی می کنند؛
۱ـ«وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَهٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ / و بترسید از روزى که هیچ کس چیزى [از عذاب خدا] را از کسى دفع نمىکند و نه از او شفاعتى پذیرفته، و نه به جاى وى بدلى گرفته مىشود و نه یارى خواهند شد. (سوره بقره، آیه ۴۸)»
۲ـ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون / اى کسانى که ایمان آوردهاید، از آنچه به شما روزى دادهایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى. و کافران خود ستمکارانند (سوره بقره، آیه ۲۵۴)»
در این آیه اشاره می کند که خلیل بودن و برادری در روز قیامت نداریم پس چگونه قرآن می فرماید: «الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ / امروز همه دوستان با هم دشمنند الا پرهیزگاران (سوره زخرف، آیه ۶۷)». در پاسخ باید گفت که در تفسیر قرآن نباید یک آیه مد نظر باشد بلکه باید همه آیات مربوط به آن موضوع را بررسی کرد. موضوع شفاعت باید در همه آیات بررسی شود.
آیاتی که شفاعت را فقط منحصر به خدا می داند؛
۱ـ «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَهُ جَمیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ / بگو شفاعت، یکسره از آنِ خداست. فرمانروایى آسمانها و زمین خاصّ اوست سپس به سوى او باز گردانیده مىشوید. (سوره زمر، آیه ۴۴)»
«وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ /و به وسیله این [قرآن] کسانى را که بیم دارند که به سوى پروردگارشان محشور شوند هشدار ده [چرا] که غیر او براى آنها یار و شفیعى نیست، باشد که پروا کنند. (سوره انعام،آیه ۵۱)»
شفاعت استقلالی نیست
آیاتی که موافق شفاعت هستند؛
۱ـ «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ… / کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ … (سوره بقره ، آیه ۲۵۵)» از این آیه مشخص می شود که شفاعت وجود دارد ولی به اذن خداوند.
۲ ـ«وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ / و شفاعتگرى در پیشگاه او سود نمىبخشد، مگر براى آن کس که به وى اجازه دهد. (سوره سباء، آیه ۲۳)»
۳ـ «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً / در آن روز، شفاعت [به کسى] سود نبخشد، مگر کسى را که [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. (سوره طه،ایه ۱۰۹)»
۴ـ «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَهَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً [آنان] اختیار شفاعت را ندارند، جز آن کس که از جانب [خداى] رحمان پیمانى گرفته است. (سوره مریم،آیه ۸۷)»
۵ـ «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ / آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است مىداند، و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمىکنند و خود از بیم او هراسانند. (سوره انبیاء، آیه ۲۸)»
نتیجه گیری از دسته بندی این آیات، نشان دهنده این است که منظور از آیاتی که شفاعت را نفی می کند، شفاعت استقلالی است، یعنی مستقلا شفاعت را برای کسی قائل شویم. هیچ چیز در این دنیا استقلال ندارد. آیاتی که شفاعت را با اذن معرفی می کند ناظر بر رفتاری است که بت پرستان داشتند، ایشان شفاعتی برای بتهایشان قائل بودند، و معتقد بودند که این بتها آنان را در نزد خدا شفاعت می کنند.یک سری افرادی هستند که خدا به آنها اجازه می دهد و آنها شفاعت می کنند و این افراد انبیاءالهی،اوصیای الهی، شخص مکرم نبی اسلام(ص)، حضرات معصومین، شهید، و زائر امام حسین(ع) هستند.
در تفسیر آیات باید پیشینه آن در نظر گرفته شود، همین که بدانیم آنروز بت پرستان برای بتهای خود مقام شفاعت قائل بودند تاثیر زیادی دارد و متوجه آیات می شویم.
شفاعت برای کسی است که ریل اعتقاداتش در مسیر ولایت اهل بیت(ع) باشد
اما شفاعت شرایطی دارد که هم در روایات و هم در قرآن به آن اشاره شده است.
برخی آیات قرآن ناظر براین هستند که شافعین باید دارای شرایطی باشند مانند؛ «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا / کسی می تواند شفاعت کند که خدا به او اجازه داده باشد و از سخن او راضی باشد (سوره طه، آیه ۱۰۹)»
از آیات مهم دیگری که در قرآن آمده، شرایط کسی که شفاعت می شود را بیان می کند؛ «و َلا یشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی / و [شفیعان] شفاعت نمی کنند، مگر برای کسی که مورد رضایت و پسند خداوند باشد (سوره انبیاء، آیه ۲۸)» خدا اگر از کسی راضی باشد دیگر نیازی به شفاعت ندارد.
علامه طباطبائی در المیزان در این باره می گوید؛ « إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی» در حیطه عقاید است، آن کسی که عقیده اش و ریل اعتقادی زندگی اش درست بوده باشد،شفاعت شامل حال او می شود.
گناهکاران گوناگونی در روز قیامت وجود دارد که از همه ایشان شفاعت نمی شود، بلکه از کسی شفاعت می شود که افکار و اعتقاداتش در مسیر صحیح و درست باشد و خدا از دین و عقاید او راضی باشد؛ اینجاست که خداوند اجازه می دهد او را شفاعت کنند.
از این آیه مشخص می شود که عقیده خیلی مهمتر از عمل است، اگر در عمل خطایی غیر عمد صورت گیرد و معصیتی انجام شود، امکان دارد این عمل را با شفاعت برطرف کنند. اما اگر اعتقادات او غلط باشد دیگر شفاعت شامل حال آن شخص نمی شود و این مسئله نه تنها در روایات است بلکه نص صریح قرآن است.
مهمترین دلیل اینکه در شیعه تا این حد ولایت اهل بیت(ع)پررنگ است این است که اگر کسی در اعتقاداتش قائل به ولایت اهل بیت(ع)نباشد هر چقدر هم که می تواند اعمال صالح انجام دهد،فایده ای ندارد چون ولایت ریل فکری زندگی است.
در شفاعت، گویى منزلت شفاعتکننده با دیگر عوامل نجات موجود در شخص شفاعت شونده همراه مىگردد و این دو با هم مایه نجات مىشوند. (عوامل نجات باید در درون من وجود داشته باشد)
. شفاعت از درهاى رحمت الهى است که خداوند، خود، بر بندگانش گشوده است تا از این گذر آنان را ببخشاید. شفاعت موجب مىگردد که گناهکاران از رحمت الهى ناامید نگردند. شفاعت آن نیست که مجرم با کمک شفیع جلو مقررات خدائى را بگیرد و نقض قانون کند (مانند حرفهایی که زده می شود این است که خدا قانون دارد و این چه حرفهایی است که شیعیان می گویند شفاعت خودش یکی از قانونهای الهی است) مثل پارتى بازیهاى دنیا. بلکه خود قانونگذار (خدا) همانطور که عدهایرا در دنیا وسیله هدایت و واسطه رساندن احکام قرار داده آنها را در آخرت وسیله مغفرت خویش قرار داده است.
توبه؛ اولین شفاعت کننده
شیخ صدوق ابن بابویه رحمه اللَّه علیه گوید: اعتقاد ما در باب شفاعت اینست که آن حق است و شفاعت براى صاحبان گناهان کبیره و صغیره است که خدا دینش را پسندیده باشد، و اما توبهداران از گناهان محتاج بشفاعت نیستند. مفهوم این سخن شیخ صدوق می شود «إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی من دینه و من عقائده»
اگر دین و اعتقادات درست نباشد به شفاعت نمی رسیم. اعتقاد به شفاعت نیز خود باعث شفاعت حضرات معصومین می شود.
نبی مکرم اسلام صلى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: هر که ایمان نیاورد بشفاعت من، خدا شفاعت مرا نصیبش ننماید، و همچنین فرمودند: هیچ شفاعتکنندهاى مقبولتر از توبه نیست. به همین دلیل می گویند توبه واجب عینی است.
همچنین رتبه شفاعت براى انبیا، اولیاء، اوصیاء، مؤمنین، ملائکه است و نیز آن مؤمنى که کمتر شفاعت میکند سى نفر را شفاعت مینماید، یعنی کمترین تعدادی که یک مومن شفاعت می کند، سی نفر است.
اهل بیت(ع)؛ وسیله شفاعت هستند
شبهاتی که و هابیون در مبحث شفاعت بیان می کنند؛
۱ـ شفاعت با توحید عبادى ناسازگار است و گونهاى شرک محسوب مىگردد.
در پاسخ به این شبهه باید گفت اهل سنت شفاعت پیامبر(ص) را قبول دارند، هر گونه درخواست، تعظیم و خضوع عبادت نیست. از نظر وهابیت اگر امام معصوم را شفیع خودمان قرار دهیم دچار شرک شده ایم « قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَهُ جَمیعاً»، ایشان همین نظر را در مورد توسل دارند. در واقع آنچه که شرک است این است که در شفاعت یا توسل ایشان را موثر درعالم بدانم. نظر شیعه بر این نیست که امام موثردرعالم است «لا موثر فی الوجود الا الله» بلکه ایشان را وسیله می دانیم. همانند نماز که باعث تقرب و غفران الهی می شود.
حتی از نظر فقهی اگر به کسی به نیت احترام سجده کنید، گناه نیست. چون قرآن می فرماید برادران یوسف به ایشان سجده کردند، اگر به نیت عبادت باشد حرام است. ما هیچ وقت اهل بیت(ع) را عبادت نکردیم. بلکه ما از اهل بیت(ع) درخواست می کنیم و این با توحید هیچ منافاتی ندارد.
شفیعان، واسطه رحمت الهی
۲ـ شفاعت با توحید ذاتى سازگار نیست.
وهابیت معتقد است که رحمت شفیع بیشتر از رحمت خداست. در واقع تعریف وهابیت از شفاعت این است که خداوند می خواهد شیعه را بسوزاند اما امام که شفیع است مانع این کار می شود.
در پاسخ به این شبهه باید گفت: خدا شفاعت را تفویذ کرده به اهل بیت(ع) و به دنبال بهانه ای است تا گناهکاران را ببخشد و قدرت این کار نیز به اهل بیت(ع) داده است.
شهید مطهری می گوید: شفاعت باب رحمتی است که خداوند بر بندگانش گشوده است و شفیعان واسطه رحمت الهی هستند و در شفاعت مستقل نیستند.
شفاعت؛مانع از گناه می شود
۳ـ شفاعت، گناهکاران را بر گناهکارى دلیر و جری مى کند.
وقتی بحث شفاعت پیش می آید،بندگان با خیال راحت گناه می کنند.
اگر اینگونه است پس امید به رحمت خدا چه می شود،اگر شفاعت بهانه خوبی است برای گناه کردن پس این آیه «ان الله یغفرالذنوب جمیعا» هم بهانه ای است برای اینکه انسان گناه کند. تعریف شفاعت اگر درست بیان شود مانع از گناه می شود.
اگر خدا وعده حتمی دهد که قطعا من تو را شفاعت می کنم، امکان دارد که انسان گناه کند. اما هیچ کدام از روایات ما قطعی و صددرصد نیست. مومن باید بین خوف و رجاء باشد . این خوف و رجاء باعث می شود که کسی با خیال راحت گناه نکند.
۴ـ شفاعت گونهاى بى عدالتى و تبعیض است
اگر همه گناهکاران یکسان باشند و خدا یک عده را مشمول شفاعت قرار دهد، این بیعدالتی میشود. اما از ابتدا بیان شده است اگر قرار است شفاعتمان کنند باید حتما ولایت اهل بیت(ع) را قبول داشته و شیعه اثنی عشری باشیم یعنی اگر بجای ۱۲ امام، ۱۱امام را قبول داشته باشید پذیرفته نیست و در گروه « اِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی» محسوب نمیشود.
با توجه به اینکه شرایط شفاعت گفته شده پس در شفاعت هیچ بی عدالتی نیست.
سبک شماردن نماز؛ باعث عدم شفاعت می شود
روایاتی که در باب شفاعت بیان شده است؛
۱ـ «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَال … ثم قال لى ادعوا لى قرابتى و … فلما اجتمعوا حوله قال: ان شفاعتنا لن تنال مستخفا بالصلوه ( الأصول السته عشر / امام صادق(ع) می فرمایند: شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد. (ط – دار الشبستری)، المتن، ص: ۱۰۴)»
۲ـ «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- … قَوْلُهُ لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً قَالَ إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَایَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ بَعْدِهِ فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّهِ… / شفاعت نمی کنند مگر کسانی که پیش خدا عهدی دارند، آن عهدی که باید داشته باشید این است که به خدا نزدیک شوید از طریق ولایت اهل بیت(ع) و این عهدی است که نزد خداست. (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۱، ص: ۴۳۱)»
۳ـ «عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنِّی سَمِعْتُکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ: کُلُّ شِیعَتِنَا فِی الْجَنَّهِ عَلى مَا کَانَ فِیهِمْ؟ قَالَ: «صَدَقْتُکَ، کُلُّهُمْ- وَ اللَّهِ- فِی الْجَنَّهِ». قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، إِنَّ الذُّنُوبَ کَثِیرَهٌ کِبَارٌ؟ فَقَالَ: «أَمَّا فِی الْقِیَامَهِ، فَکُلُّکُمْ فِی الْجَنَّهِ بِشَفَاعَهِ النَّبِیِّ الْمُطَاعِ، أَوْ وَصِیِّ النَّبِیِّ، وَ لکِنِّی- وَ اللَّهِ- أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فِی الْبَرْزَخِ»./ من به نقل از شما شنیده ام که همه شیعیان ما هر طوری که هستند در بهشت هستند امام صادق(ع) فرمودند: بخدا قسم همه آنها در بهشت هستند. گفتم فدای تو شوم بعضی از ایشان گناه کبیره انجام داده اند.امام صادق(ع) فرمود: همه شما روز قیامت توسط نبی و یا وصی ایشان شفاعت می شوید ولی من از برزخ شما می ترسم (الکافی (ط – دارالحدیث)، ج۵، ص: ۵۹۸)»
این روایت هم با توجه به اینکه در آن قسم جلاله است و در آن رجاء و امیدواری زیادی است در انتهای آن یک خوف و ترس عمیق نهفته است که ما را از برزخ بیم می دهد.
۴ـ« … قُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَهَ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهَ قَالَ سُمِّیَتْ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَهَ لِمُحِبِّیهَا. / پیامبر(ص) از جبرئیل پرسید چرا در آسمان به زهرا(س) منصوره و در زمین به آن فاطمه گفته می شود، چون شیعیان این خانم از آتش بریده شده اند و دشمنانش از دوست داشتن این خانم بریده شده اند. و در آسمان منصوره است براساس این قول خداوند که می فرماید؛ “هر که را بخواهد یارى مىکند و اوستشکستناپذیر مهربان ” یعنی نصر و کمک فاطمه(س) به دوستدارانش. ( بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۳، ص: ۵)»
منبع: حسینیه مجازی هیات روضه الشهداء