هشتاد و نهمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / اثبات معاد جسمانی
اگر جهان دیگری در کار نباشد واین جهان برای رسیدن به یک نقطه کمال، هدفی نداشته باشد، عبث است. درحالی که خدا کار عبث انجام نمیدهد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول کان قبله و الاخر بلا اخر یکون بعدَهُ الذی بعد فلا یرى وقرب فشهد النجوى تبارک وتعالى ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) وعلی اهل بیت الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعنه الدائم علی معاندیهم و مخالفیهم الی قیام یوم الدین آمین رب العالمین.
جلسه هشتاد و نهم را آغاز و همچنین جزء پنجم را تلاوت کرده و ثواب آن تقدیم به امام حسین(ع) می شود.
روح؛ تغییر پذیر نیست
در جلسه گذشته پیرامون اهمیت و ضرورت بحث معاد مطالبی بیان شد.
برای ادامه این بحث ابتدا تعریف بسیار اجمالی از روح را مطرح میکنیم؛
برای اثبات روح از عقل استفاده میکنیم، یعنی میگوییم ما با علم حضوری درک میکنیم که در حال حاضر هستیم و ده سال گذشته هم همین بودم و می دانم که همان آدم هستم و تغییر شخصیت ندادهایم و اگر تصور کنیم که فقط محدود به جسم هستیم، صحیح نیست چرا که جسم دچار تغییر شده است و علم هم این را ثابت میکند که سلولهای بدن با یک پریود زمانی خاصی از بین میروند. در ضمن از روی قیافه و ظاهر هم میشود این تغییرات را متوجه شد. پس یک چیزی در انسان وجود دارد که متغیر نیست که برخی آن را روح یا نفس می نامند. شخصیت و جوهره وجودی انسان آن روح یا نفس است و جسم انسان مرکبی بیش نیست. روح مجرد است و مادی نیست خصوصیت ماده مانند صعود و نزول و فساد و تغییر را ندارد.
دهریون؛ انسان سیر قهقرایی دارد
در قبول بحث معاد افراد به دو دسته کلی یعنی موافقان معاد و مخالفان معاد تقسیم می شوند.
مخالفان معاد دو طیف هستند و در مقابل سه طیف وجود دارد که معاد را به گونههای مختلفی قبول دارند. در این بین افرادی هم هستند که به تناسخ قائلند.
عدهای که اصلا اعتقادی به معاد ندارند و معاد را لغو و بیهوده میدانند معتقدند که انسان سیر قهقرایی دارد یعنی بازگشت به گذشته دارد. بوداییها و برخی از فلاسفه مادیون و دهریون بر این عقیده هستند. و عقاید خود را با دلایل علمی و نظری اثبات می کنند.
انکار روز محشر، توسط معتقدین به معاد روحانی
افرادی که معتقد به معاد هستند به چند دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول کسانی که معتقد به معاد روحانی هستند و میگویند، انسان دارای روح است و هر عملی که انسان انجام میدهد تاثیر مثبت یا منفی بر روی روح انسان میگذارد این اثر همان پاداش یا کیفراست که گاهی موقت و گاهی دائمی است. اگر زودگذر باشد به آن «حال» میگویند، به طور مثال برخی اوقات میگوییم حال خوشی داریم، یعنی روح دارد لذت میبرد و گاهی هم میگوییم چه حال بدی داریم، در این موقع روح دارد عذاب میکشد و اگر حالات دائمی باشد به آن ملکه میگویند. ملکه معنویت دارد، یعنی همیشه حالش خوب است، فلاسفه به این حالت؛ حال و ملکه می گویند و در تعابیر عرفانی از آن به «مقام» یاد میکنند. یعنی آن صفت بر روی فرد ثابت شده مثلا می گویند طرف به مقام صبر رسیده یعنی روح او، روح صابری است.
این دسته معتقدند، این جسم از بین می رود و تنها چیزی که باقی میماند، همین روح است و بهشت و جهنم همان اثراتی است که بر روی روح گذاشته شده است. اعمال خوب باعث می شود، روح خوشحال باشد و اعمال بد باعث میشود، روح در عذاب باشد. این آثاری که بر روی روح است و شامل لذت یا الم و درد میشود، تا زمانی که در دنیا هستیم، متوجه آن نمی شویم چرا که جسم مانند یک انسان خمار می ماند که تخدیر شده و متوجه درد نمی شود و عقیده دارند که انسان در دنیا در حالت تخدیر است و متوجه نمی شود و همین که از دنیا میرویم و وارد برزخ میشویم، حالت تخدیر از بین میرود و در آن موقع است که روح بر اثر اعمال ما در لذت یا درد و عذاب است. لذا حکمایی که به معاد روحانی قائل هستند، به بهشت و جهنم اعتقادی ندارند و معادی را که ادیان معرفی میکنند قبول ندارند و دوزخ و بهشت را روحانی می دانند لذا روز خاصی را برای «روز محشر» قائل نیستند.
قائلین به تناسخ؛ فقر فقرا نتیجه اعمال بد آنها در زندگی گذشتهشان است
در این میان افرادی هستند که قائل به تناسخند، اینها را میتوان زیرمجموعه کسانی که به معاد روحانی اعتقاد دارند قرار داد. این عده در حقیقت به تناسخ روح قائلند و معتقدند روح انسان بعد از اینکه از دنیا میرود برای گرفتن پاداش یا کیفر در قالب یک جسم دیگر دوباره به دنیا برمیگردد. این افراد در زندگی گذشته به نوعی رفتار کرده که مستحق پاداش است و اثراتی بر روح گذاشته شده که روح، این قابلیت را پیدا کرده است که لذت ببرد و دوباره برمیگردد به جسم دیگری و لذت میبرد و از طرف دیگر ممکن است اعمال بدی مرتکب شده باشد و روح قابلیت عذاب پیدا کرده باشد و وقتی به این دنیا دوباره باز میگردد در جسم یک انسانی میرود که دچار عذاب و بدبختی میشود. در واقع تناسخیه معتقد است در همین دنیا پاداش نیک و بد اعمال را میبینیم و میگویند ارواح دارای ملکات بد با بدن انسانهای بدبخت متحد میشود و در این دنیا زجر میبینند. ارواح انسانهای نیکوکار که دارای ملکات خوب است با بدن انسانهای مرفه و خوشبخت متحد شده و به پاداش میرسند. لذا آنها می گویند اگر در خیابان فقیری را دیدید، به او کمک نکنید چون حقش است و قبلاً در این دنیا کارهای بد کرده و این جزای آن است.
آیتالله سبحانی در کتاب منشور عقاید در پاسخ به کسانی که معتقد به تناسخ هستند، میگوید:
۱ـ نفس انسان به هنگام مرگ به پایهای از کمال میرسد، بنابراین تعلق دوبارهاش به جنین به حکم لزوم هماهنگی میان نفس و بدن مستلزم تنزل نفس از مرحله کمال به نقص و بازگشت از فعلیت به قوه است که با سنت حاکم بر جهان آفرینش منافات دارد. یعنی نفس در جنینی بالقوه است و در این دنیا آرام آرام به فعلیت میرسد، چگونه ممکن است این نفسی که به فعلیت رسیده و کمال پیدا کرده دوباره برگردد به جنینی؟ یعنی از کمال به قوه تنزل پیدا کند. و این با سنت نظام آفرینش همخوان نیست. پس تناسخ باطل است یعنی سیر همه موجودات در عالم سیر کمال است ولی کسانی که به تناسخ قائلند معتقد به نزول هستند که این نظریه قابل قبول نیست.
۲ـ چنانچه بپذیریم نفس پس از جدایی از بدن به بدن دیگری انتقال مییابد این امر مستلزم تعدد نفس در یک بدن و دوگانگی در شخصیت است و چنین چیزی با درک وجدانی انسان از خویش که دارای یک شخصیت است منافات دارد.
۳ـ عقیده به تناسخ علاوه بر اینکه با سنت حاکم بر نظام آفرینش منافات دارد میتواند، دستآویزی برای ستمکاران و سودجویان گردد. یعنی اگر اعتقاد به تناسخ در جامعهای حاکم باشد تمام کسانی که فقیر و بدبخت هستند مجبورند در همان وضعیت خود باقی بمانند. فردی هم که در دنیا ظلم و ستم میکند و لذتش را میبرد این خوشبختی را حق خود و را نتیجه اعمال گذشته خود میداند. یعنی عملا فقیر همیشه فقیر میماند و غنی همیشه غنی میماند و هیچ کس برای تغییر این ظلم و ستمها هیچ تلاشی نمیکند.
قائلین به تناسخ کافرند
قرآن کریم در پاسخ به کسانی که قائل به تناسخ هستند، میفرماید:
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ / چگونه خدا را منکرید با آنکه مردگانى بودید و شما را زنده کرد باز شما را مى میراند [و] باز زنده مىکند [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مىشوید (سوره بقره، آیه ۲۸)»
علامه مجلسی درباره تناسخ میگوید: که ما قائلیم اهل تناسخ کافرند، چرا که ایشان به بطلان بهشت و جهنم که از لوازم دین است معتقد هستند.
علت اینکه ما تناسخ را باطل میدانیم این است که ایشان به ضروریات دین یعنی بهشت و جهنم اعتقادی ندارند.
طرفداران معادجسمانی، تجرد روح را قبول ندارند
دسته دیگر افرادی هستند که معتقد به معاد جسمانی هستند؛
بعضی از متفکران که اغلب آنان متکلمان سنی مذهب و متکلمان قدیم هستند قائل به تجرد روح نیستند و در وا قع مهمترین خصوصیت روح که تجرد است را قبول ندارند و معاد را فقط جسمانی میدانند. بسیاری از متکلمین شیعه از جمله علامه مجلسی نیز در این زمینه میگوید؛ من از توقف کنندگانم.
این عده معتقدند انسان مجموعهای از اجزاء مادی است که هیأت خاصی آنها را به هم پیوند داده، با مرگ انسان، اجزاء از هم پراکنده میشوند، در روز قیامت خداوند متعال با قدرت خویش دوباره آنها را زنده میکند و به آن معاد جسمانی میگویند.
دو ایراد به این عقیده وارد است؛
۱ـ اعاده معدوم ؛ این صحیح است که خداوند جسمی را که خاک شده و از بینرفته دوباره به هم پیوند میدهد اما از جهت عقلی این جسم، همان جسم قبلی نیست و دو چیز متفاوت است و اگر فقط قائل به جسم باشیم چگونه این موضوع قابل توجیه است. البته قائلین به معاد جسمانی پاسخهایی را در رابطه با این موضوع ارائه کردهاند. (که از بحث ما خارج است)
۲ـ آکل و موکول ؛ اگر فردی شخص دیگری را خورد در روز قیامت اگرقرار باشد در روز قیامت فقط جسم باشد بدون روح، در واقع یک جزء مادی خاص، جزئی از بدن هر دو انسان است، چگونه این امر توجیه میشود؟ البته باز هم پاسخهایی در این باره گفته شده از جمله اینکه بدن از اجزای اصلی و فرعی تشکیل شده است و اجزای اصلی بدن هر فرد است که اهمیت دارد و این اجزای اصلی مانند طینت یا همان DNA از طرق فضولات از بدن فرد خورنده خارج میشود.
اثبات معاد جسمانی از طریق شرع امکانپذیر است
آخرین دسته کسانی هستند که قائل به معاد جسمانی ـ روحانی هستند. یعنی هم جسم و هم روح هر دو با هم اعاده پیدا میکنند. . شیعه امامیه و برخی از فیلسوفان متشرع نیز در این دسته قرار می گیرند و معتقدند معاد روحانی با عقل اثبات میشود و معاد جسمانی هم عقلاً محال نیست با شرع اثبات میشود.
اثبات معاد جسمانی ـ روحانی
بازگشت و معاد روح هم از طریق شریعت(قرآن) و هم از طریق عقل قابل اثبات است، اما در بازگشت جسم در روز قیامت، عقل با علم فلسفه معتقد است این امکان وجود دارد چرا که اعاده معدوم محال است و در اینجا فقط بدن تغییر شکل پیدا کرده و به خاک تبدیل شده و دوباره روز قیامت دوباره تغییر شکل داده و به بدن تبدیل میشود. اثبات ضرورت این امر از عهده عقل خارج است لذا از طریق شرع و قرآن این ضرورت بیان شدهاست.
مرحوم شیخ الرئیس ابوعلی سینا در کتاب شِفا و همچنین کتاب نجات، در این باره میگوید؛ ما بر ضرورت این امر (معاد جسمانی) دلیل عقلی نداریم ولی آن را محال هم نمیدانیم ولی به خاطر اینکه پیامبر اکرم (ص)که صادق مصدق است از جانب خدا در قرآن مجید برای ما پیغام آورده و وجود قرآن و پیامبر(ص) را با عقل اثبات کردیم، پس قبول میکنیم که معاد ضرورتاً جسمانی است.
اثبات اصل معاد از طریق عقل
برهان دو نوع است؛ ۱ـ برهان حکمت الهی ۲ـ برهان عقل الهی
۱ـ برهان حکمت الهی شامل سه مرحله است: ۱ـ خداوند حکیم است و کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد. ۲ـ انسانها هم مانند همه عالم نابودشدنی هستند و هیچکدام بقا ندارند. ۳ـ اگر معاد و جهان بعدی نباشد خلقت انسان و جهان بیهوده و ناعاقلانه خواهد بود.
فعل عبث از خداوند صادر نمی شود و محال است و اینکه جهان دیگری در کار نباشد واین جهان برای رسیدن به یک نقطه کمال، هدفی نداشته باشد، عبث است درحالی که خدا کار عبث انجام نمیدهد. خداوند در قرآن نیز میفرماید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ / آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدهایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمىشوید. (سوره مومنون، آیه ۱۱۵)»
۲ـ برهان عدل الهی: براساس برهان عدل الهی، خداوند عادل است و به کسی ظلم نمیکند. همچنین در این دنیا مجازات کسی که تنها یک نفر را کشته با کسی که ۱۰ نفر را کشته برابر است و فقط یک بار او قصاص عمل خود را میبیند. همچنین دنیا ظرفیت پاداش و جزای عادلانه ندارد. از طرف دیگر در این دنیا نمیشود به کسی که تمام عمر خود را به نیکی و پاکی طی کرده و همچنین در این راه کشته شده،پاداش داد. پس در نتیجه باید جهان دیگری باشد که افراد به پاداش و کیفر اعمال خود برسند وگرنه خدا عادل نخواهد بود.
اثبات معاد جسمانی از طریق آیات قرآن
با استفاده از آیات قرآن جسمانی بودن معاد را اثبات میکنیم؛
۱ـ « وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ / قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ / و براى ما مثلى آورد و آفرینش خود را فراموش کرد گفت چه کسى این استخوانها را که چنین پوسیده است زندگى مىبخشد/ بگو همان کسى که نخستینبار آن (منظور استخوان است) را پدید آورد و اوست که به هر [گونه] آفرینشى داناست (یس، آیه ۷۸ و ۷۹)» در آیه خداوند میفرماید؛ فردی نزد رسول خدا(ص) آمد و برای ایشان مثالی زد. درحالی که خلقت خودش را فراموش کرد و یه سری استخوان انسان روی زمین ریخته بود، آنها را برداشت و پودر کرد و گفت چه کسی اینها را دوباره زنده میکند در حالی که پوسیده شده؟ خداوند به پیامبر(ص) فرمود؛ بگو همانی که اولین بار به وجود آورده این را دوباره زنده میکند. در این آیه ضمیر (ها) به استخوان باز میگردد و توسط همین ضمیر، معاد جسمانی اثبات میشود.
۲ـ «اوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَهٍ وَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ یُحْیِی هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَهَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَهً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ/ یا چون آن کس که به شهرى که بامهایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد؛ (و با خود مى)گفت: (چگونه خداوند، (اهل) این (ویرانکده) را پس از مرگشان زنده مىکند؟). پس خداوند، او را (به مدت) صد سال میراند. آنگاه او را برانگیخت، (و به او) گفت: (چقدر درنگ کردى؟) گفت: (یک روز یا پارهاى از روز را درنگ کردم.) گفت: (نه) بلکه صد سال درنگ کردى، به خوراک و نوشیدنى خود بنگر (که طعم و رنگ آن) تغییر نکرده است، و به درازگوش خود نگاه کن (که چگونه متلاشى شده است. این ماجرا براى آن است که هم به تو پاسخ گوییم) و هم تو را (در مورد معاد) نشانهاى براى مردم قرار دهیم. و به (این) استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پیوند مىدهیم؛ سپس گوشت بر آن مىپوشانیم.) پس هنگامى که (چگونگى زنده ساختن مرده) براى او آشکار شد، گفت: (اکنون) مىدانم که خداوند بر هر چیزى تواناست.) (بقره، آیه ۲۵۹)»
در روایات آمده است عزیر پیامبر از کنار قریهای عبور میکرد که این قریه ویران شده بود، با توجه به اینکه به معاد اعتقاد داشت برایش این سوال پیش آمد که چگونه این روستا برخواهد گشت. خدا هم او را صد سال میراند در روایات آمده ظاهر فرشتهای از طرف خداوند در قالب یک انسان آمد و از او پرسید، چقدر است که اینجا خوابیدهای؟ جواب داد یک روز یا قسمتی از یک روز است که خوابیدهام. فرشته گفت خیر، شما صد سال است که اینجایی. نگاه کند به نوشیدنی و طعامت که بعد از صد سال اصلاً تغییری نکرده. و از او درباره مرکبش پرسید؛ (در روایت آمده عزیر با تعجب فراوان به الاغش نگاه میکرد) فرشته به استخوانها اشاره کرد. به این استخوانها نگاه کن، ببین چگونه اینها دوباره کنار هم قرار میگیرد و مانند جنینی که در شکم مادر ، در ابتدا استخوان دارد بعد آرام آرام گوشت روی آن آمد، استخوانها کنار هم قرار گرفت و گوشت در فاصله کمی بر روی آن روییده شد. زمانی که به طور کامل برایش تبیین شد، عزیر گفت علم پیدا کردم، خدا همه کار میتواند انجام دهد.
اگر کسی به جمله آخر این آیه که میفرماید؛ « أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ / که خداوند بر هر چیزى تواناست» یقین پیدا کند و اعتقاد کامل داشته باشد، قطعا از متوکلین خواهد شد، عرفان واقعی یعنی اینکه بدانیم همه چیز در سیطره قدرت خداوند است.
۳ـ « وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ / و (یاد کن) آنگاه که ابراهیم گفت: (پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مىکنى؟) فرمود: (مگر ایمان نیاوردهاى؟) گفت: (چرا، ولى تا دلم آرامش یابد.) فرمود: (پس، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان؛ سپس بر هر کوهى پارهاى از آنها را قرار ده؛ آنگاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مىآیند، و بدان که خداوند توانا و حکیم است. (بقره، آیه ۲۶۰)» در این آیه نیز حضرتابراهیم(ع) به معاد اعتقاد کامل دارد و درباره چگونگی انجام معاد از خدا درخواست میکند.
از نص این آیات به صراحت معاد جسمانی اثبات میشود.
فصل بهار یادآور روز معاد
آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارند درباره معاد نیستند اما به آن اشاره میکنند. مانند؛
۱ـ « وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ / و خدا همان کسى است که بادها را روانه مىکند پس [بادها] ابرى را برمىانگیزند و [ما] آن را به سوى سرزمینى مرده راندیم و آن زمین را بدان [وسیله] پس از مرگش زندگى بخشیدیم رستاخیز [نیز] چنین است (فاطر، آیه ۹)»
۲ـ « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ / زنده را از مرده بیرون مىآورد و مرده را از زنده بیرون مىآورد و زمین را بعد از مرگش زنده مىسازد و بدین گونه [از گورها] بیرون آورده مىشوید (روم، آیه ۱۹)»
همچنین در روایتی از رسولاکرم(ص) آمده است که؛ اِذَا رَأَیتُمُ الرَّبِیع فَاکثرُوا ذِکر النُّشُور / هرگاه بهار را دیدید بسیار از قیامت یاد کنید.
۳ـ فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ / پس به آثار رحمتخدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده مىگرداند در حقیقت هم اوست که قطعا زندهکننده مردگان است و اوست که بر هر چیزى تواناست (سوره روم، آیه ۵۰)
در روز قیامت روح مورد حساب و کتاب قرار می گیرد
ممکن است عدهای در این باره شبهه اعاده معدوم را مطرح کنند که در پاسخ به آنها باید گفت:
۱ـ ما اعتقاد داریم معاد جسمانی ـ روحانی است و اصل معاد روحانی است، حتی اگر این جسمی که خدا دوباره به وجود میآورد، خصوصیات جسم قبلی را نداشته باشد. اگر چه ما قائلیم که جسم به عنوان مرکب روح در معاد حضور دارد اما روح است که مورد حساب و کتاب قرار میگیرد، ۲ـ درا ینجا اصلا بحث اعاده معدومی مطرح نیست. این تغییر شکل پیدا کرده و دوباره برمیگردد.
شبهه دیگری که در این مبحث مطرح میکنند، درباره تعلق روح به بدن است و میگویند؛ اگر روح بخواهد به بدن متعلق شود باید این بدن همان بدن شود. که طبق فرمایش قرآن همان بدن به وجود میآید اگرچه عقل نتواند اثبات کند و بگوید این بدن دوم مانند بدن اول نیست.
بعضی از فلاسفه مانند ملاصدرا بنا را گذاشتهاند که ضرورت معاد جسمانی را با عقل اثبات کنند. بحث مفصلی هم در این زمینه دارد که البته اختلاف بر درستی اثبات آن وجود دارد.
در طول تاریخ فلاسفه دو دسته شدند: عدهای گفتند این معادی که ملاصدرا اثبات کرده همان معاد قرآن است، برخی هم میگویند خیر معاد قرآن نیست. ملاصدرا معاد جسمانی را ثابت کرده ولی میگوید آن جسم این جسم الان ما نیست. جسمی است که با آن عالم، متناسب است.
منبع: حسینیه مجازی روضه الشهداء