صد و پنجمین جلسه از سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه / مطالبی درباره مرگ
گاهی اوقات فراموش میکنیم قرار است روزی از این دنیا برویم و خداوند را ملاقات کنیم. در حقیقت سرگرم دنیا میشویم و به همین موضوع اطمینان پیدا کرده و دغدغهای جز دنیا نداریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، اَلحَمدُلله الاوَّل بلا اول کان قبله و الاخر بلا اخر یکون بعدَهُ الذی بعد فلا یرى وقرب فشهد النجوى تبارک وتعالى ثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) وعلی اهل بیت الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعنه الدائم علی معاندیهم و مخالفیهم الی قیام یوم الدین آمین رب العالمین.
در ادامه مبحث معاد در سلسله درس گفتارهای عقاید امامیه، مباحث جزئی و باقیمانده از مبحث معاد را مطرح میکنیم.
مرگ نزدیکتر از یک دم به انسان
اولین مبحث معاد؛ ترس از مرگ است؛ همه میدانیم که مرگ روزی فرا میرسد.
امام صادق(ع) درباره مرگ میفرمایند: «لم یخلق الله عزوجل یقینا لا شک فیه أشبه بشک لا یقین فیه من الموت / خداوند نیافریده است امر مسلم و واقعی و یقینی ای را که هیچ شکی در آن نیست، شبیهتر به امر مشکوکی که گوئی هیچ یقین در آن نیست، مانند مرگ.» مفهوم این روایت این است که یقینیتر از مرگ در این عالم وجود دارد و همه ما با آن طوری برخورد میکنیم که گویا از همه چیز مشکوکتر است.
شخصی از حضرت امام حسن مجتبی(ع) سوال کرد: « مالنا نکره الموت؟ قال لانکم عمرتم الدنیا و خربتم الاخره فتکرهون ان تنتقلوا من عمران الى خراب / چرا ما از مرگ خوشمان نمى آید؟ وى در پاسخ گفت: براى این که دنیاى خویش را آباد و آخرت خود را خراب کردیم، از این رو از رفتن خانه اى آباد به خانه اى خراب بدمان مىآید». از این رو افرادى که آخرت خویش را آباد کرده اند به مرگ علاقمندند. على(علیه السلام) فرمود:«بخدا سوگند انس پسر ابى طالب به مرگ بیشتر است از انس طفل به پستان مادر.»
مومنین آرزوی مرگ را به معنای لقاء و رسیدن به خداوند را دارند و هراس و ترسی از مرگ ندارند. نگاه توحیدی این است که از مرگ نهراسیم و ترسی نداشته باشیم.
سرگرم شدن به دنیا باعث فراموشی مرگ میشود
نکته مهم درباره مرگ غفلت است. یکی از خصوصیات انسان که شیطان هم به آن دامن میزند غفلت است که بالاخص درباره مرگ جلوه جدی پیدا میکند.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ/ کسانى که امید به دیدار ما ندارند و به زندگى دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافتهاند و کسانى که از آیات ما غافلند (سوره یونس، آیه ۷)» البته باید به این نکته درباره آیات قرآن توجه کرد که آیات سطحبندی شدهاند و گاهی اوقات شامل کفار میشوند که اصلا اعتقادی به خداوند ندارند و برخی اوقات نیز خطاب آن به افرادی مانند ما است که فراموش کردهایم قرار است روزی از این دنیا برویم و خداوند را ملاقات کنیم. در حقیقت سرگرم دنیا شدیم و به همین موضوع اطمینان پیدا کردیم و دغدغهای جز دنیا نداریم.
قرآن کریم در سوره مبارکه انبیاء میفرماید: « اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ / براى مردم [وقت] حسابشان نزدیک شده است و آنان در بى خبرى رویگردانند (سوره انبیاء، آیه ۱)».
برطبق روایات شیعه هرکس با توجه به اعمال خود حضرت عزرائیل را زیارت میکند.
در روایات آمده است که حضرت ابراهیم(ع) آرزو کرد؛حضرت عزرائیل را با قیافهای که کفار ایشان را مشاهده مینمایند؛ ببیند، عزرائیل به حضرت ابراهیم گفت: شما طاقت ندارید، حضرت ابراهیم(ع) اصرار کردند، حضرت عزرائیل با آن چهره غضبناکی که بر کفار ظاهر میشود، حاضر شد و حضرت ابراهیم(ع) بیهوش شد و پس از بهوش آمدن فرمود: اگر انسان کافر هیچ عذابی نداشته باشد الا همین ملاقات با تو، برای او همین کفایت کند.
ابوبصیر میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: فدایت شوم آیا حین موت مومن، مومن از قبضِ روحش ناراحت است؟ حضرت فرمود: بخدا سوگند نه، عرض کردم چگونه نه؟ فرمود: چون در آن هنگام رسول خدا(ص) و اهلبیت رسول خدا(ص) از حضرت امیر(ع) و حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) و سایر ائمه(ع) در نزد او حاضر میشوند و سپس فرمود لکن شما نام حضرت فاطمه(س) را نبرید. همچنین جبرائیل، اسرافیل، میکائیل، حاضر میشوند و سپس امیرالمومنین(ع) عرض میکند یا رسولالله(ص) این مومن از کسانی است که ولایت ما را داشته و لذا من هم او را دوست دارم. رسولالله(ص) میفرماید: ای جبرئیل این مومن از کسانی است که علی و ذریه او را دوست دارد من هم او را دوست دارم، جبرائیل هم همین عبارات را به اسرافیل و میکائیل میگوید سپس همگی این عبارات را به ملکالموت میگویند، این شخص از کسانی است که محمد(ص) و آل او را دوست میدارد و دارای ولایت علی(ع) و ذریه اوست پس با وفق و مدارا با او رفتار کن. ملکالموت میگوید: سوگند به خدایی که شما را برگزید و در مقام و منزلت عالی گرامی داشت و پیامبر(ص) را از میان خلایق به نبوت برگزید من به او مهربانتر از یک پدر مهربانم و شفقت من در حق او بیش از یک برادر شفیق است و در این حال ملکالموت در مقابل محتضر قرار گرفته و به او میگوید: آیا از عهده امانت بیرون آمدی و آنچه به گروگان در مقابل این امانت نهاده بودی باز پس گرفتی، آیا کلید آزادی را گرفتی؟ مومن میگوید: بله.
ملکالموت میگوید: به چه وسیله؟ مومن میگوید: به محبت محمد(ص) و آل محمد(ص) و به ولایت علی(ع) و ذریه او. ملکالموت میگوید: خداوند در مقابل آن دو چیز به تو عنایت فرمود: اول آنکه از هر چه میترسیدی و بیمداشتی خدا تو را امان داد و دوم آنکه به هر چه میل و آرزو داشتی؛ خدا به تو عنایت فرمود. چشمانت را باز کن و جلویت را ببین. مومن ملکوتی را مینگرد و همه حاضران از رسول خدا(ص) تا فرشتگان مقرب الهی همه را میبیند. ملکالموت میگوید این جایگاهی است که خداوند به تو عنایت کرده، حال دوست داری به آنجا بروی یا میخواهی به دنیا بازگردی؟ مومن میگوید هرگز نمیخواهم به دنیا بازگردم.
حضرت صادق(ع) فرمود: آیا ندیدهاید که مومن در حال سکرات در لحظه آخر چشمانش به سمت بالا باز میشود و ابروی خود را بالا میاندازد.
خدا از عرش ندا میدهد که یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ الی محمد(ص) و وصیه(ع) اینک رجوع کن به پروردگارت ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی.
منبع: حسینیه مجازی روضه الشهداء