به یاد روزهای خوش پیاده روی اربعین . . .
یادش بخیر چه روزهای خوبی بود
تو قلبامون هوای مرغوبی بود
قدم قدم تو اون جاده ساده
پرمی کشیدیم تا خدا پیاده
عرب عجم رو روی سر میذاشتش
کار به نژاد و زبونش نداشتش
میگفت همین که زائر حسینی
تاج سر منی و نور عینی
پیر و جوون و مرد و زن باصفا
خنده و گریه هاشونم بی ریا
همه با هم دوست و رفیق و آشنا
انگار که صدسال باهمن تو دنیا
خادمای زائرای حسینی
دشمن صدام، عاشق خمینی
با چایی عراقی پر شکر
مهربونی یاد میدادن تا سحر
من و رفیقام همگی در عجب
از این همه عشق عجم با عرب
اگه بگردی همه ماسوا رو
پیدا نمیکنی تو این چیزا رو
اینا فقط تو یک جا پیدا میشه
جایی که زهرا س مادر ما میشه
هرجایی که فاطمه س مادر میشه
دو تا غریبه هم برادر میشه
دعای زائرا تو وقت سحر
فقط همین بود که بیاد از سفر
اون که تموم جادهای دنیا
منتظر قدومشن به مولا
ایشالا باشیم و ببینیم یه روز
تموم میشه زمستون پر از سوز
با بوی گل عطر بهار میادش
تموم میشه قصه تلخ داعش
بدون اسرائیل و بی آمریکا
دنیا میشه گلستون شیعه ها
اون وقت با عاشقای کل دنیا
از همه جا و حتی از اروپا
همه با هم مثل یه دوست ساده
با آقامون بازم میریم پیاده
میریم قدم قدم به سمت خدا
میریم با هم زیارت کربلا
محمدی فام
۱۶ آذر ۹۴