آداب و اسرار دعا ۴
در روایات اصرار بر دعا به تنهایی کافی نیست بلکه باید در کنار آن بدانیم که مصلحت ما در دست خداست و خیر را به ما می دهد. و در کنار اصرار بر دعا باید تسلیم رضای خدا نیز باشیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ. رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًاثم صلاه وسلام علی سیدنا ونبینا العبد الموید والرسول مسدد والمصعد امجد ابی القاسم محمد(ص) و آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین.
در جلسه گذشته بیان کردیم که در روایت از حضرات معصومین(ع) بیان شده است که؛ ««انّما المؤمن کالطّائر و له جناحان الرّجاء و الخوف/ مؤمن مانند پرنده دو بال دارد یکى امید و دیگرى ترس است».
لقمان حکیم به فرزندش «نامان» چنین گفت: «یا بنىّ، لو شقّ جوف المؤمن لوجد على قلبه سطران من نور لو وزنا لم یرجّح احدهما على الآخر مثقال حبّه من خردل احدهما الرّجاء و الآخر الخوف / اى پسرکم! اگر سینه مؤمن را بشکافى، بر صفحه قلبش دو رشته نورانى خواهى دید که اگر کشیده شوند هیچ یک بر دیگرى حتى به اندازه ذره مثقالى برترى نخواهد داشت، آن دو نور، یکى امید و دیگرى ترس است».
بحث دیگری که ابن فهد حلی مطرح میکند و بسیار مهم است؛ بحث این است که گاهی اوقات ما دعا می کنیم و خداوند آن را اجابت نمیرساند در این جا دو نکته وجود دارد؛ یک اینکه در روایات درایم اصرار بر دعا خوب است و موضوع دیگر این است که شاید آن چیزی که ما می خواهیم به صلاح ما نیست. با چه ادبیاتی باید دعا کنیم ؟
حضرت رسول(ص) در این باره می فرمایند: « لا تسخطوا نعم اللَّه، و لا تقترحوا على اللَّه، و اذا ابتلى احدکم فی رزقه و معیشته فلا یحدثنّ شیئا یسأله لعلّ فی ذلک حتفه و هلاکه و لکن لیقل:
اللّهمّ بجاه محمّد و اله الطّیّبین ان کان ما کرهته من امرى هذا خیرا لى و افضل فی دینى فصبّرنى علیه و قوّنى على احتماله و نشّطنى بثقله، و ان کان خلاف ذلک خیرا لى فجد علىّ به و رضّنى بقضائک على کلّ حال فلک الحمد/ از نعمتهاى الهى بدتان نیاید و فکر نکرده از خدا چیزى طلب نکنید. و اگر بلائى در روزى و زندگانى یکى از شما پدیدار شد، مبادا چیز دیگرى از خدا طلب کند چون شاید آن چیز جدید، موجب مرگ و نابودى او شود. بار خدایا! تو را به جاه و جلال محمد و آلش- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- قسمت مىدهم! اگر این مسألهاى که مرا ناراحت کرده، برایم خیر است، مرا نسبت بدان صبور گردان و نه تنها قوّت و قدرت بر تحملش عنایت کن، بلکه مرا نسبت بدان با نشاط نیز بگردان. اما اگر خلاف آن برایم خیر است، پس همان (خلاف) را به من ببخش. به هر حال مرا نسبت به قضاى خود، راضى گردان که تنها تو سزاوار ستایشى».
این روایت تکلیف ما را در دعا مشخص می کند که باید در اجابت دعایمان به قضای خدا راضی باشیم.
امام صادق(ع) می فرمایند: « یا موسى ما خلقت خلقا احبّ الىّ من عبدى المؤمن، و انّى انّما ابتلیته لما هو خیر له، و اعافیه لما هو خیر له، و انا اعلم بما یصلح عبدى علیه، فلیصبر على بلائى، و لیشکر على نعمائى، اثبته فی الصّدّیقین عندى اذا عمل برضائى و اطاع امری / اى موسى! من احدى را محبوبتر از بنده مؤمنم خلق نکردم و اگر او را مبتلا بر بلایى مىسازم یا از آن معافش مىدارم، حتما به خیر و صلاح اوست، چون من صلاح او را بهتر مىدانم. پس در موارد بلا، سزاوار است صابر و در موارد نعمت، شاکر باشد تا او را نزد خود جزء صدّیقین قرار بدهم. و این وقتى است که مطابق رضاى من عمل کند و فرمان مرا اطاعت نماید».
همچنین از امیر المؤمنین- علیه السّلام- رسیده است که خداوند متعال مىفرماید: «یا عبادى أطیعونی فیما امرتکم به و لا تعلّمونى بما یصلحکم فانّى اعلم به و لا ابخل علیکم بمصالحکم / اى بندگان من! هر فرمانى که دادم اطاعتش کنید، مبادا بخواهید مصالح خود را به من بیاموزید، چون من خود بهتر از شما آنها را مىدانم و بخیل هم نیستم (تا بگویند مصلحت ما را مىداند و نمىدهد)».
در روایات اصرار بر دعا به تنهایی کافی نیست بلکه باید در کنار آن بدانیم که مصلحت ما در دست خداست و خیر را به ما می دهد. و در کنار اصرار بر دعا باید تسلیم رضای خدا نیز باشیم.
دعا کردن آداب معنوی نیز داردکه راضی بودن به رضای خدا در مورد اجابت حاجتش از آداب معنوی دعاست.
و از رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- روایت شده است که فرمود: «یا عباد اللَّه، انتم کالمرضى، و ربّ العالمین کالطّیب، فصلاح المرضى بما یعلمه الطّبیب و یدبّره لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه، الا فسلّموا اللَّه امره تکونوا من الفائزین / اى بندگان خدا! شما همانند مریض هستید و پروردگار عالمین همانند طبیب است و صلاح مریض در آن چیزى است که طبیب آن را مىآموزاند و عاقبت اندیشى مىکند، نه در اشتهاى مریض و خواستههاى بىجایش، پس تسلیم فرمان حق باشید تا رستگار و پیروز گردید».
از امام صادق- علیه السّلام- نیز آمده است: «عجبت للمرء المسلم لا یقضى اللَّه بقضائه الّا کان خیرا له، ان قرّض بالمقاریض کان خیرا له، و ان ملک مشارق الارض و مغاربها کان خیرا له / حالات مرد مسلمان موجب شگفتى است، هر حکمى که ذات اقدس الهى در مورد او جارى کند براى او خیر مىباشد، اگر با قیچى قطعه قطعه گردد خیر اوست کما اینکه اگر مالک شرق و غرب عالم گردد نیز، براى او خیر خواهد بود».
باید به این باور برسیم که خدا نسبت به ما از خودمان دلسوز تر است.
و نیز در روایت آمده است؛ ««الدّعاء کهف الاجابه کما انّ السّحاب کهف المطر / دعا معدن (و موجب) اجابت است همچنان که ابر، معدن باران مىباشد».
همچنین «زراره» مىگوید: عرض کردم معناى این آیه چیست که مىفرماید: «إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ. قال: الاوّاه هو الدّعاء / هر آینه ابراهیم اوّاه و بردبار بود فرمود: اوّاه یعنى بسیار دعاکننده».
و در روایتی از «حنان بن سدیر» آمده است که مىگوید به امام باقر- علیه السّلام- عرض کردم: کدام عبادت برتر است؟ فرمود: «ما من شیء احبّ الى اللَّه من ان یسأل و یطلب ما عنده، و ما احد ابغض الى اللَّه ممّن یستکبر عن عبادته و لا یسأل ما عنده/ هیچ چیزى نزد خدا محبوبتر از این نیست که بندگان از او طلب کنند و حاجت بخواهند. و هیچ کس نزد او مبغوضتر نیست از کسى که از عبادت خدا سرکشى کند و از او چیزى نخواهد».
و از جمله سخنانى که ذات اقدس الهى بر داود نبى- علیه السّلام- وحى فرستاد این است که:
«من انقطع الىّ کفیته و من سألنى اعطیته و من دعانى اجبته». یعنى: «هر کس به من روى کند و از غیر من قطع امید بنماید، او را کفایت مىکنم (و کارهایش را بر عهده مىگیرم و به انجام مىرسانم) هر که از من درخواست کند به او عطا خواهم کرد و هر که مرا بخواند، جوابش را خواهم داد
«و انّما اؤخّر دعوته و هى معلّقه و قد استجبتها له حتّى یتمّ قضائى فاذا تمّ قضائى انفذت ما سأل / و اگر دعاى اجابتشده او را معلّق مىگذارم و آن را به تأخیر مىاندازم به خاطر این است که حکم و قضاى من به درجه اتمام و اکمال برسد (و تمام مصالح آن فراهم گردد) و وقتى به این درجه رسید، درخواستش را انجام خواهم داد».
«قل للمظلوم: انّما اؤخّر دعوتک و قد استجبتها لک على من ظلمک حتى یتمّ قضائى لک على من ظلمک لضروب کثیره غابت عنک و انا احکم الحاکمین / اى داود! به مظلوم بگو: اگر من دعاى مستجابشدهات علیه کسى که به تو ظلم روا داشته را به تأخیر مىاندازم، به خاطر کامل شدن قضا و فراهم آمدن جهات مصلحت آن است، این جهات بسیار زیاد بوده، تو آن را نمىدانى ولى من احکم الحاکمین هستم (دستوراتم بىپایه و بىاساس نیست بلکه استوارترین احکام، از من صادر مىشود)».
«و ربّما امرضت العبد فقلّت صلاته و خدمته، و لصوته اذا دعانى فی کربته احبّ الىّ من صلاه المصلّین / چه بسا بندهاى را مریض کنم که در اثر آن، نماز و خدمات او کم گردد، اما صداى او در حالت غم و اندوهش، نزد من محبوبتر و دوست داشتنىتر از نماز نمازگزاران است».
آه و ناله ما در هنگام مریضی از عبادت با رعایت تمام آداب آن برای خدا دوست داشتنی تر است چون خداوند دوست دارد ما را در آن حال مشاهده کند.
«و ربّما صلّى العبد فاضرب بها وجهه و احجب عنّى صوته، أ تدری من ذلک یا داود؟ ذلک الّذى یکثر الالتفات الى حرم المؤمنین بعین الفسق، و ذلک الّذى حدّثته نفسه لو ولى امرا لضرب فیه الاعناق ظلما / و چه بسا بندهاى نماز بگزارد ولى من همان نماز را بر چهره او بکوبم و صدایش را نشنوم و بدان اعتنایى نکنم.
اى داود! آیا مىدانى او چه کسى است؟ او فردى است که به حرم مؤمنین، با نگاه شهوت آلود و حرام، زیاد مىنگرد و کسى است که اگر بر مردم حاکم شود، ظلم کرده، گردنها را مىزند».
«یا داود، نح على خطیئتک کالمرأه الثّکلى على ولدها / اى داود! براى گناهانت، نوحه و زارى کن آنچنان که مادر فرزند مرده بر پسرش نوحه و زارى مىکند».
لو رأیت الّذین یأکلون النّاس بألسنتهم و قد بسطتها بسط الادیم، و ضربت نواحى السنتهم بمقامع من نار، ثمّ سلّطت علیهم موبّخا لهم یقول: یا اهل النّار، هذا فلان السّلیط فاعرفوه / خوب بود مىدیدى حالات آن افرادى را که با زبانشان، گوشت مردم را مىخورند (نظیر غیبتکنندگان) در حالى که زبانهایشان را مانند پوستى مىگسترانم و اطرافش را با گرزهایى از آتش مىزنم، سپس فردى را بر او مىگمارم که توبیخش کند و بگوید: اى اهل جهنّم! این فلان شخص بد زبان است بشناسیدش».
«کم رکعه طویله فیها بکاء بخشیه قد صلّاها صاحبها لا تساوى عندى فتیلا حین نظرت فی قلبه فوجدته ان سلّم من الصّلوه و برزت له امرأه و عرضت علیه نفسها اجابها، و ان عامله مؤمن خاتله / چه بسا رکعتهاى طولانى که داراى اشک و گریه از روى خشیت باشد اما نزد من ذرّهاى (حتى به مقدار تار باریک هسته خرما) ارزش ندارد، چون وقتى نظر به قلب او مىکنم، مىبینم اگر بعد از نماز، زنى خود را به او عرضه کند، اجابتش خواهد کرد. و اگر مؤمنى با وى معاملهاى انجام بدهد، آن مؤمن را فریب خواهد داد».