متن سخنرانی رابطه قرآن و سنت در رمضان ۹۲ هیات روضه الشهداء – ۸
به نقل از سایت روضه الشهداء:
وقتی قرآن خوانده میشود آن را زنده بدانیم. خود را مخاطب قرآن ببینیم و فکر کنیم همین الان برما وحی شده است.
شخصی خدمت امام جواد (ع) آمد و پرسید:
اینکه شما میفرمایید مسح کشیدن یک ذره از سر هم کافی است طبق کدام آیه از
قرآن است؟ حضرت فرمودند:در قرآن امده است: والمسحوا برؤسکم /(ب، ب بعضیه
است) یعنی بعضی از قسمت سر کفایت میکند/ از یک «ب» حکم استخراج میکنند،
چراکه اوتوالعلم اهستند.
بسمالله الرحمن الرحیم
متن زیر آخرین بخش از سخنان برادر محمدی فام پیرامون رابطه قرآن و سنت می باشد.
بحثی
که در طول این شبها داشتیم این بود که میخواستیم کاری کنیم که نگرشمان
نسبت به قرآن تغییر پیدا کند. لازمه این کار این است که بدانیم مقام
بهرهمندی از هدایت قرآن و مقام یادگیری از قرآن دو موضوع جدا از هم است.
یادگیری
قرآن و تفسیر و تدبر به معنای علمی قرآن یک بحث است و اینکه قرآن هدایت
میکند یک بحث دیگر. برای بهرهمندی از هدایت قرآن راهکارهایی را مطرح
کردیم. اولین آنها این بود که نگاهمان را نسبت به قرآن تغییر دهیم. قرآن را
کتاب هدایت ببینیم، قرآن را زنده بدانیم آن را کتابی ببینیم که آن به آن
میتواند دست ما را بگیرد به آن طریقی که معجزهآساست و مخصوص خودش است نه
آنطور که از قبل در ذهن ما نقش بسته است.
آنطور که از قرآن و دستورات اهل بیت برمیآید کارهایی هم ما باید بکنیم.:
۱ـ
ایمان داشته باشیم. « وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ
رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً / و ما
آنچه را براى مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىکنیم، و [لى]
ستمگران را جز زیان نمىافزاید. (اسراء-۸۲)»
۲ـ وقتی قرآن خوانده میشود آن را زنده بدانیم. خود را مخاطب قرآن ببینیم و فکر کنیم همین الان برما وحی شده است.
۳ـ آداب ظاهری قرآن را رعایت کنیم که متأسفانه ما خیلی جدی نمیگیریم.
کارهایی مثل وضو گرفتن، رو به قبله بودن، ترجیحاً ایستاده بودن، النظرُالی
المصحف/نگاه به قرآن، استمرار در خواندن آیات،ترتیل خواندن، مسواک زدن.
آداب باطنی قرآن را رعایت کنیم که در بهرهمندی از هدایت قرآن خیلی تأثیر
دارد. مثل
۱ـ داشتن تقوا. زیرا در خود قرآن هم آمده « ذلِکَ الْکِتابُ
لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین / این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ
تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است. (بقره-۲)» اگر تقوا داشته
باشید هدایتتان میکنیم؛حتی اگر میخواهیم در مقام یادگیری هم چیزی از قرآن
یاد بگیریم باز هم قرآن میفرماید «اتقُ الله و یعلِّمُکُمُ الله» اگر
میخواهید تفسیر هم بنویسید یک راهش این است که تقوا داشته باشید.
۲ـ
ساکت بودن است. یعنی هرچه که قرآن گفت آن را ملاک قرار دهید نه اینکه آن را
با دانش بشری بسنجید، یا دانش بشری را ملاک قرار دهید و قرآن را با آن
اندازه بگیرید، قرآن را باید ملاک قرار داد حتی ممکن است جایی چیزی گفته
شد که با دانش بشری همخوانی نداشت.
مورد دیگری که بسیار مهم است توجه
به عِدل قرآن است. یعنی اینکه قرآن عِدلی دارد که در جلسات اول هم در شرح
حدیث ثقلین عرض کردیم که «کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن
تضلوا/اگر میخواهی گمراه نشوی و از هدایت بهرهمند شوی به این دو (قرآن و
اهل بیت) با هم چنگ بزن»؛ ممکن است اگر فقط به قرآن توسل بجویید هدایت
نشوید. و «لایزید الظالمین الا خسارا /قرآن برای عده ای خسران به بار
میآورد.» باید دقت کرد که به اهل بیت(ع) ظلم نشود. اگر به یکی توجه کنید
دیگری را مورد ظلم قرار میدهید و میشوید ظالم .
همانطور که خیلیها به
این درد دچار شدند. این دو را باید با هم داشت و باید دقت کرد که این دو
یک چیزند، «القرآن یهدی الی الامام و الامام یهدی الی القرآن» و این دو به
هیچوجه از هم جدا نمیشوند. اگر از همان اول که به سراغ قرآن میروید این
دو را از هم جدا بدانید از همان پله اول سقوط میکنید. دلیل اینکه خیلی از
ما از قرآن بهره نمیگیریم این است که قرآن را یک چیز میدانیم و اهل بیت
را چیز دیگر، در صورتی که میگوید « لَنْ یَفْتَرِقَا » اینها از هم
جداشدنی نیستند. مثلاً یک ظرف آب داریم، مقداری هم نخود و لوبیا در آن
میریزیم، آب شیٌ، نخود و لوبیا هم شیٌ آخَر، اما زمانی است که شکر به آب
اضافه میکنیم و در آن حل میشود و در نهایت آب شیرین داریم. این که
میفرماید :« لَنْ یَفْتَرِقَا» مانند این آب و شکر است که یک چیز شده است
نه دو تا. لذا امام باقر (ع) فرمودند: «اِنَّ ولایتُنا اهل البیت قطب
القرآن /ولایت ما محور قرآن است» و درادامه فرمودند: «و قطبُ جمیع الکتب
/همه کتابهایی که آمده، (اعم از زبور و تورات و انجیل، آن چیزی که تحریف
نشده است) ولایت ما قطب و محور آن است» پس این قرآنی که ما میبینیم که
چهار پنج تا آیه معروف در مورد اهل بیت دارد این با فرمایش حضرت همخوانی
ندارد. اگر نگاه نگاه ثقلینی باشد، آنطور که اهل بیت دستور دادند میبینیم
وقتی قرآن میخوانیم «کانَّ ولایتَنا اهل البیت» ، وقتی سراغ روایات
میرویم میگویند هرچه ما میگوییم از قرآن است، هر حدیثی ما میگوییم از
قرآن است. بپرسید ما میگوییم از کجای قرآن است. یعنی هم فرمایشات اهل بیت
عینِ قرآن است هم حرفهای قرآن عینِ ولایت است. اما چون ما این دو را از اول
دو چیز جدا دیدیم و هرکدام را جدای از هم بررسی کردیم تنها چند مصداق پیدا
کردیم که بین هر دو مشترک است. در حالی که اینطور نیست، این دو یک
حقیقتند، نگاه فرق میکند، نگاهی که ما میخواهیم تبلیغ و ترویج کنیم جا
بیفتد خود به خود کسی که قرآن میخواند ولایت اهل بیت را به عنوان قطب
مییابد.
حال یک عدهای آمدهاند (گرایش فکری در طول تاریخ) که خواستند
بگویند قرآن در معنا کردن خودش و در حقیقت در دلالت خودش و در هدایت خودش
نیازی به اهل بیت ندارد، مستقل است، قرآن در تفسیر هم خودبسنده است، خودش
خودش را معنی میکند و نیازی ندارد کسی از بیرون بیاید و آن را معنی کند.
ما این نگرش را قبول نداریم چون خود قرآن میفرماید. که بحث مفصلی دارد و
باشد برای جلسات درس گفتار عقاید که انشالله برسیم به بحث شئون نبوت و
امامت و شأن تبیین قرآن که بر اهل بیت آمده آنجا مفصل توضیح خواهیم داد.
چون امروز هم در جامعه ما مطرح است، گاهی در تریبونها و صدا و سیما و
مجلات گفته میشود و ذهن جوان درگیر میشود که واقعاً قرآن چه نیازی به اهل
بیت دارد؟ اصلاً چرا با حدیث قرآن را تفسیر میکنند؟ دو نگرش وجود دارد که
هر دو هم در حوزه ما هست. بعضی وقتها به دلایلی یک نگرش پررنگتر میشود و
یک نگرش کمرنگتر میشود. ما حرف حق را میزنیم و کاری به شلوغی دوره و
زمونه نداریم، آن چیزی که از اهل بیت یاد گرفتیم و قرآن هم میگویداین است
ولو اینکه خیلی معروف باشد که الان بهترین تفسیرها تفسیر قرآن به قرآن است
که در جامعه ما خیلی پررنگ است ولی ما اینجا حرف داریم که تفسیر قرآن به
قرآن به چه معناست؟ اگر به این معناست که تفسیر قرآن به قرآن و هیچ چیز
دیگر در آن نیاید، این مخالف مکتب اهل بیت است، اگرنه تفسیر قرآن به قرآن و
در کنارش هم چیزهای دیگر مثل فرمایشات معصومین باشد منطقی است. میگوییم
شمایی که تفسیر قرآن به قرآن نوشتید و آیات را با هم بررسی میکنید سراغ
کتاب لغت نمیروید؟ میگوید چرا. میپرسیم سراغ شأن نزول آیات نمیروید؟
میگوید بله. میپرسیم سراغ فرمایشات اهل بیت نمیروید؟ میگوید نه، قرآن
با قرآن. میگوییم چگونه شما قرآن را با همه چیز تفسیر میکنید و تضادی هم
با قرآن به قرآن ندارد ولی وقتی میرسیم به فرمایشات اهل بیت متضاد
میشود؟!! قرآن هم دراین رابطه میفرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین
للناس ما نُزِّلَ الیهم و لعلهم یتفکرون/ ما این قرآن را نازل کردیم (تا
تو) تبیین کنی برای مردم آنچه نازل شده بر ایشان شاید ایشان تفکر کنند(سوره
نحل، آیه۴۴) ». «لام» «لام علت» است. بعد از تبیین، «مانُزِّلَ الیهم»
میآورد که کسی نتواند بگویدمنظور از تبیین چیزهای دیگری بود. چون بعضیها
گفته بودند که منظور فقط تبیین آیات احکام است. «ما» در زبان عربی افاده
عموم میکند یعنی برای همهچیز به کار میرود، وقتی میفرماید: «ما نُزِّلَ
الیهم» یعنی هرچه که بر مردم نازل شده تو باید تبیین کنی، چه احکام باشد
چه غیر احکام، آیه اعتقادی است یا تاریخی است یا مربوط به حوزه اخلاق، به
هر حال هرچه باشد پیغمبر تو باید تبیین کنی.
میگویند قرآن می فرماید:
من نورم؛ «انزلنا الیکم نوراً مبینا /ما نور مبین نازل کردیم(سوره نساء،
آیه ۱۷۴)» ما هم جواب میدهیم مگر شما نمیگویید تفسیر قرآن به قرآن، همین
قرآنی که گفته «نوراً مبینا» در آیه دیگری هم گفته « بَلْ هُوَ آیَاتٌ
بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ
بِآیَاتِنَا إِلا الظَّالِمُونَ /این قرآن روشن است ، در سینه آنهایی که ما
به آنها علم دادهایم. (یعنی پیغمبر و اهل بیت)» …. نه کسی که خودش علم
کسب کرده(سوره عنکبوت، آیه۴۹)»، در این آیه «اوتوا العلم» آورده است که
مجهول است، به آنهایی که ما به آنها علم دادیم. لذا ممکن است در آیهای همه
مفسران به مشکل بربخورند، وقتی نزد امام معصوم میآیند امام برایشان روشن
میکند. لذا قتاده ـ از بزرگان تفسیر اهل سنت است ـ آمد خدمت (اگر اشتباه
نکنم) حضرت باقر (ع). حضرت فرمودند: شنیدهام قرآن تفسیر میکنی. جواب داد
بله. حضرت فرمودند: تو که قرآن تفسیر میکنی این آیه قرآن که میفرماید: «
وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًى
ظَاهِرَهً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ
وَأَیَّامًا آمِنِینَ / و میان آنان و میان آبادانیهایى که در آنها برکت
نهاده بودیم شهرهاى متصل به هم قرار داده بودیم و در میان آنها مسافت را به
اندازه مقرر داشته بودیم در این [راه]ها شبان و روزان آسودهخاطر
بگردید (سوره سباء، آیه۱۸)» در چه مورد است؟ جواب داد در مورد حج است. حضرت
فرمودند یعنی برای مکه؟ گفت بله. حضرت فرموند: قتاده تا حالا پیش نیامده
که در مسیر حج راهزن و جیبزنی وجود داشته باشد و تا حالا جیب کسی را
نزدهاند؟ جواب داد چرا زیاد پیش آمده. حضرت فرمودند: پس چه امنیتی است که
خدا در قرآن فرموده؟ باز حضرت فرمودند: اگر تو قرآن را به رأیت تفسیر کنی
هم خودت هلاک میشوی و هم مردم را هلاک میکنی. قرآن را کسی میفهمد که به
او خطاب شده، تو چه کاره قرآنی که آن را تفسیر میکنی؟/قتاده گفت شما صحیحش
را بفرمایید. حضرت فرمودند این ولایت ما اهل بیت است که اگر کسی ورود به
حریم ما اهل بیت بکند روز قیامت امنیت دارد، روز و شب در امان است، در روز
قیامت از این روز و شبهایی که در دنیا گذرانده هیچ ضرری نمیبیند چون در
ولایت ما اهل بیت بوده است. پس اینگونه آیه روشن میشود، اما درسینه امام،
که اوتوا العلم است،که علم دارد که اطلاعات دارد، اوست که میتواند قرآن را
درست تفسیر کند. زنی را آوردند نزد خلیفه دوم ـ لعنتالله علیه ـ آوردند و
گفتند این خانم ۶ ماهه وضع حمل کرده، خانوادهاش به او تهمت زنا زدهاند،
چون بچه باید ۹ ماهه به دنیا بیاید ولی سه ماه زودتر به دنیا آمده، پس
معلوم است که فرزند شخص دیگری بوده. خلیفه هم حکم صادر کرد که زن را گردن
بزنید. خبر به امیرالمؤمنین رسید. حضرت فرمودند دست نگه دارید تا من بیایم.
حضرت رسیدند و به خلیفه فرمودند مگر تو قرآن نخواندی؟ در جایی از قرآن
میفرماید: « وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ
کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ /باید دو سال
فرزندانشان را شیر دهند(سوره بقره، آیه۲۳۳)» و نیز در آیهای دیگر
میفرماید: « حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ
وَفِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا /حمل بچه و شیر دادن او روی هم میشود ۳۰
ماه(سوره احقاف، آیه ۱۵)» باید خوب دقت کرد که تفسیر قرآن به قرآن این است
که امام انجام میدهد. در یک آیه میگوید باید دو سال بچه را شیر بدهی
(یعنی ۲۴ ماه). آیه دیگری میفرماید دوران حمل و شیردهی با هم میشود ۳۰
ماه. حالا ۲۴ ماه را از ۳۰ ماه کم کنیم میماند ۶ ماه. پس امکانش هست که
بچه شش ماهه به دنیا بیاید. یکی از آن ۷۰ جایی که عمر گفت لولا علیٌ هلک
العُمَر /که اگر تو علی نبودی عمر هلاک میشد؛ اینجا بود. این است تفسیر
قرآن به قرآن. این است که قرآن را نمیشود از عِدلش جدا کرد، دست دیگری
بیفتد این گونه میشود، با جان و عقاید و احکام مردم بازی میشود. اما دست
امام معصوم که باشد همه چیز درست میشود.
شخصی آمد خدمت امام جواد (ع) و
پرسید: اینکه شما میگویید مسح کشیدن یک ذره از سر هم کافی است طبق کدام
آیه از قرآن است؟ حضرت فرمود:قرآن گفته والمسحوا برؤسکم /(ب، ب بعضیه است)
یعنی بعضی از قسمت سر کفایت میکند/ از یک «ب» حکم در میآورد، زیرا
اوتوالعلم است.
در هدایت قرآن هم همین است، اگر بخواهی قرآن هدایت کند
باید با علی به در خانه قرآن بروید، باید با سیدالشّهدا بروی، اگر بدون
معصوم بروی و فقط یک طرف این توازن را بگیرید، یک طرف دیگر پایین میافتد.
قرآن در مقام بهرهمندی میفرماید: « وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ
لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِر » /ما آسانش کردیم، کسی نیست بیاید و تذکر
بگیرد؟/ همین قرآن در جای دیگر می فرماید:«انما یسرناه بلسانک /فقط و فقط
این قرآن در زبان توست که آسان است».
این دو را کنار هم که میگذارید و
متوجه می شوید که قرآن باید از زبان پیغمبر و امام بیرون بیاید. زمانی که
امام معصومی نیست چارهای نداریم جز اینکه علما از روایات اهل بیت تفسیر
کنند، حتی معروفترین تفسیر قرآن به قرآن علامه طباطبائی بحث روایی دارد. یک
عالم شیعه نمیتواند روایت را از تفسیر قرآن جدا کند. گرایشی وجود دارد که
میگویند اگر روایت بیاید در تفسیر قرآن به قرآن تفسیر غلط میشود. اینها
هیچکدام با فرهنگ اهل بیت همخوانی ندارد ولو اینکه عالم ربّانی شیعه
باشد. ما تفسیر قرآن به قرآن را هم اگر قبول میکنیم تفسیر علامه طباطبائی
را قبول میکنیم که در کنارش تفسیر روایی هم دارد و از روایت هم استفاده
میکند.
«لتبین للناس» «لیُزکیهم و یُعَلِمُهم الکتاب» یعنی این کتاب
معلم میخواهد، یکی باید این کتاب را تعلیم دهد. از این واضحتر دیگر
نمیشود. خود قرآن میگوید من معلم دارم و من روشنم در سینههای آدمهای
خاصی و پیغمبر فقط تو باید من را تفسیر کنی. آیات بسیاری در این رابطه وجود
دارد که اینهایی که مابیان کردیم معروفترین آنهاست. که اگر هم بخواهیم
دستهبندی کنیم دستههای بسیاری درست میشود که قرآن میگوید من در تفسیر
خودبسنده نیستم و در هدایت خودبسنده نیستم.
در باره آیه « هُوَ
الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ
أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی
قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء
الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ
اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ
عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ / اوست کسى
که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آیات محکم [=صریح و
روشن] است آنها اساس کتابند و [پارهاى] دیگر متشابهاتند [که
تاویلپذیرند] اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنهجویى و طلب
تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مىکنند با آنکه تاویلش را جز
خدا و ریشهداران در دانش کسى نمىداند [آنان که] مىگویند ما بدان ایمان
آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى
متذکر نمىشود (سوره آل عمران، آیه۷) » عده ای شیطنت کردهاند که این
«واو» چسبیده به الله نیست . در جایی روایت داریم که این «واو» «واو عاطفه»
است« إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ » تأویلش را خدا
میداند و راسخون در علم. وقتی تأویل را فقط خدا میداند ما هم که دسترسی
به خدا نداریم پس تعطیل دیگر. اینطور نیست خدا تأویل را خودش به راسخون در
علم عطا کرده. باطن آیات را بایداز اهل بیت بگیریم.
وقتی وارد متون قرآن میشوید همهاش میشود ولایت اهل بیت. و این در بطن قرآن کاملاً مشهود است.
بحث
ما در اینجا تمام شد و انشالله خدا توفیق دهد به این مدل از هدایت قرآن
برسیم و اینگونه قرآن بخوانیم و اینطوری جلو برویم و این طور نباشد که فقط
بشنویم و از کنار آن عبور کنیم.
با رعایت آداب ظاهری و باطنی و این
توجهات. می توانیم اثر و تفاوتش را احساسکنیم و ببینیم که وقتی اینگونه
قرآن میخوانیم، قرآن برایت زنده شده است و مشهود شد..